خبرگزاری مهر، گروه استان ها- مهری شیرمحمدی: به همان اندازه که زبان فارسی یکی از کلیدهای پیروزی در حفظ هویت ملی ایران است، حفظ زبانهای مادری نیز میتواند هویت محلی هر منطقه را حفظ کند.
بخشی از فرهنگ محلی و هویت قومی، در زبان هر قوم نهفته است و حفظ زبان به حفظ و پویایی و ماندگاری آداب و رسوم محلی هر منطقه کمک میکند. گویش گیلکی نیز از جمله گویشهایی است که با تلاش دوستداران فرهنگ، تلاش شده تا با کتابت، سرودن اشعاری به زبان محلی و حتی تدوین دستور و... خود را زنده و پویا نگه دارد.
تاریخچه فرهنگ اصطلاحات گیلکی
در حوزه کتابت فرهنگ گیلکی، اولین نویسنده پیشگام، دکتر «منوچهر ستوده» بود. وی با اینکه گیلانی نبود ولی در سال ۱۳۳۲ توانست از سوی انجمن ایرانشناسی کتابی در فرهنگ گیلکی و در ۲۷۵ صفحه منتشر کند.
دومین اثر قابل معرفی، فرهنگ لغات و اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی است که در سال ۱۳۵۵ توسط «احمد مرعشی» منتشر شد. مرعشی توانست در سال ۱۳۶۳ واژه نامه گویش گیلکی را هم به انضمام اصطلاحات و ضرب المثلهای گیلکی منتشر کند و حاصل این تلاش توسط انتشارات طاعتی در رشت در ۶۷۰ صفحه منتشر شد.
«محود پاینده لنگرودی» نیز در سال ۱۳۵۷ فرهنگ گیل و دیلم را برای چاپ آماده اما بحبوحه انقلاب مانع از انتشار آن شد تا اینکه در سال ۱۳۶۲ کتابش با حذف و اضافاتی منتشر شد. این فرهنگ، فارسی به گیلکی تنظیم شده است.
در سالهای بعدتر، کتابهای زیادی در فرهنگ، مثلها و دستور گیلکی «بیه پیش» ۱ و «بیه پس» ۲ نوشته شده است اما یکی از آثاری که به زودی به چاپ میرسد، فرهنگ گیلکی منطقه «بیه پیش» است که از گیلکی به فارسی تنظیم شده و به همت «نادر زکیپور لنگرودی» تدوین یافته است.
فراموشی واژهها در گذر زمان
بیش از آنکه فیلمنامه نویس و شاعر باشد، هَمّ و غَمَّش را بر ثبت واژهها، ترانههای فولکور و ضرب المثلهای «بیه پیش» گذاشته است. از ۱۴ سالگی که به کمک برخی دیگر از گیلکان، در حوزه فرهنگ گیلکی کار میکرد، تا هم اینک که ۵۴ سال سن دارد. به زحمت میتوان از او وقت گرفت چرا که بیقرار است و نگران که مبادا دیر برسد و زمان مرگ واژهای در دل روستایی بکر فرا رسیده باشد.
صبح یک روز تعطیل به دیدارش میروم پای درختان نارنج، لابه لای پاپیتالهای وحشی و عطر گلهای سفید چای، جایی در «لیلا کوه» که همشهریش «محمود پاینده»، شعرهای گیلکی میگفت و واژهها و ضرب المثلهای گیل و دیلم را به کمک دیگران ثبت و ضبط میکرد.
«نادر زکیپور لنگرودی» همیشه اسپند روی آتش است. سخنانش به گویش شیرین «بیه پیش» و کلامش به سرخوشی فرهنگ گیلکان، در مرز شوخی و جدی لغزان است.گاه سرودههای گیلکی میخواند وگاه با دیدن سنجاقکی افسانه محلی «تی تی بول» (در لهجه شرق گیلان به معنی سنجاقک) را بازگو میکند. چاشنی کلامش ضرب المثلها و ترانههای گیلکی است.بیقرار است و پُرقرار. میترسد آخرین لالایی مادری را که در حین جنباندن گهواره، دست به رشتن دوک نخ ریسی دارد و زبان به لالایی گشوده؛ نشنود.
وی به خبرنگار مهر میگوید: مگر امروز بسیاری از ترانههای فولکور شنیده میشود؟! چند صد ترانهای که در حین کار خوانده میشد و هم اینک از یادها رفته است.
این پژوهشگر گیلانی درباره این ترانههای فولکور توضیح میدهد: صنعت نوغانداری که رو به افول رفت، بسیاری از واژههای برخواسته از قِبَل این صنعت هم مرد. دوک نخ ریسی ابریشم که از حرکت باز ایستاد، ترانههای زنان نخ ریس هم خاموش شد.
زکیپور ادامه میدهد: قصه سیاه چای و شکر لوله، کم از رنج شالیکاران نداشت، «سَل» ماهیگیران «چمخاله» و «دَستَک» که بیماهی از دریا بالا آمد، دیگر نام ۳۰ ماهی که در جوانیام دیدهام؛ شنیده نشد. از آن بدتر ۴۰ گونه خربزهای که محصول لنگرود بوده و حالا تخمش را ملخ خورده است!
«نادر» عمر خود را صرف جمع آوری مثلها، افسانههای گیاهی و جانوری و فرهنگ و واژگان «بیه پیش» کرده است و به زودی حاصل عمرش منتشر میشود.
از او میپرسم عجلهاش برای چیست؟ روزانه صدها زبان، گویش و لهجه در سراسر دنیا میمیرند در عصر دنیای مجازی چگونه میخواهی گیلکی را زنده نگه داری؟ با شوخ طبعی که خصلت اوست، میگوید: مگر باستانشناسی که به دنبال استخوانهای دایناسورها میگردد، میخواهد برای دیگران آبگوشت بپزد؟! من مرثیه خوان زبان گیلکی هستم کار من و امثال من تنها به درد جامعه دانشگاهی میخورد.
نادر ناراحت است از مادرانی که دیگر ترانههای فولکوریک و لالاییهای گیلکی را برای کودکان خود نمیخوانند و تصریح میکند: مادری که برای طفلش گیلکی نخواند، گیلکی را کشته است. جای تاسف دارد که زنان ما برای شکسته شدن یک کوزه قدیمی بیمحتوا تاسف میخورند ولی فرهنگ پرمحتوای خود را به دست خویش میکشند.
وی هدفش از ثبت یک واژه یا ترانه فولکور فراتر از باز گویش یک واژه است و عقیده دارد فرهنگی که غنی باشد بالاخره میتواند در عصر فضا و اینترنت خود را باز تولید کند و بر پایه ریشههایش دوباره برگ و باری نو دهد.
گنجینه غنی زبانی در فرهنگ «بیه پیش»
این پژوهشگر گیلانی شعری گیلکی میخواند و در سروده تمثیلیاش «سفید رود» را تشبیه میکند به زنی که در امتزاج با نور، دو قلوهای ناهمسان را به دنیا میآورد؛ «بیه پس» و «بیه پیش» و فرزند شرقی سفیدرود که دختر است.
زکیپور در پاسخ به این سئوال که چرا «بیه پیش» را به دختر تشبیه کرده است، پاسخ میدهد: دختر در اسطورههای ما نماد زایایی و برکت است. من در تحقیقات میدانی در حوزه زبانی، دریافتم که غنای زبانی و گستره واژگانی و مثلهای «بیه پیش» بیشتر از «بیه پس» است.
وی ادامه میدهد: از دیدگاه فرهنگشناسان، هر فرهنگی که پنج هزار واژه دارد، زبان است و من طی این سالها حدود ۱۹هزار واژه در «بیه پیش» گردآوری کردهام. افزون بر آن، ۱۵هزار تمثیل - که البته دو هزار تای دیگر قبلا مکتوب شده- جمع آوری کردهام که به زودی پاکنویس آن تمام شده و زیر چاپ میرود.
زکیپور علت تنوع و غنای زبانی «بیه پیش» را اینگونه توضیح میدهد: طبیعت غنی، تنوع گونههای جانوری و گیاهی در «بیه پیش» از یک سو و تنوع محصولات کشاورزی و دامی حتی تنوع غذایی موجب زایایی و ساخته شدن کلمات جدید در این منطقه شده است.
وی ادامه میدهد: من در نوجوانی درختان زیادی در همین لیلاکوه دیده بودم که عسل از آنها جاری بود، شاهد بودم برادرم در چاله ماهی میگرفت. در همین لیلاکوه تا لیالستان به خاطر وجود نیشکر خرس فراوانی داشت، در محیط شهری لنگرود۳۰سال پیش شغال و کفتار میدیدم و... همین تنوع گیاهی و جانوری باعث شده مردم منطقه برای بسیاری از گونههای گیاهی و جانوری افسانه و اسطوه بسازند و من این افسانهها را جمع آوری کردهام و به زودی در کتابی به نام «اسطورهها، افسانههای گیاهی و جانوری بیه پیش» منتشر میشود.
زکیپور در توضیح دیگر دلایل خود مبنی بر غنای زبانی «بیه پیش» تصریح میکند: «ضرب المثلهای گیلکی غرب» که تاکنون جمع آوری شده، ۱۰هزار تا است. من در «بیه پیش» ۱۵هزار تمثیل جمع آوری کردهام. همینطور ۱۹هزار واژه که فقط مخصوص بیه پیش است.
این پژوهشگر ادبیات گیلکی ادامه میدهد: به یاد دارم بیشتر ترانههای فولکور که شادروان «فریدونپور رضا» میخواند، در حوزه ترانههای فولکلور شرق گیلان بود و یا گوشههای آوازی که «ابوالحسن صبا» پیدا کرده مثل «زردِ مِلیجِی، لَک سَری مال، گوسفند دُخان و...» از جمله دستگاههای آوزای در شرق گیلان است. البته منظورم از حوزه غرب گیلان، فرهنگ و زبان تالش نیست. زبان تالشی مقولهای جداگانه است.
این فیلمساز لنگرودی خواستگاه افسانه «عروس گولی» را هم در «بیه پیش» میداند و تصریح میکند: هر چند نام برادران «لومیر» در سینما ثبت شده ولی وقتی کوزه معروف «عروس گولی» پیدا شد نظریه خواستگاه سینما هم تغییر کرد.
وی میافزاید: عروس گولی بعدها در اسطورههای نوروزخوانی گیلان توسعه یافت. این اثر باستانی، کوزهای لوله دار است که چشم را روی لوله میگذاشتند و از آن داخل کوزه را مینگریستند. داخل فضای تاریک کوزه، «گیشه» یا همان عروسی از جنس جیوه تعبیه شده بود که با تکان دادن کوزه، جیوه در فضای تاریک میدرخشید و بیننده از لوله، حرکات رقصان گیشه را میدید.
این شاعر گیلک، موقیعیت تجاری و بندر بودن زادگاهش لنگرود را هم در پویایی زبان آن محدوده موثر دانسته و میگوید: پیشینه تاریخی شهر لنگرود، ۱۷۰۰ساله است. موقعیت تجاری رودخانه لنگرود و بندر بودن این شهر از یک سو و نعمت فراوانی که هم در کوههای اطراف و هم جلگه این شهر بود و هم خوان گسترده دریا، موجب شده بود تا این شهر تجاری از قدیم مهاجر پذیر باشد.
وی میافزاید: ما در لنگرود خاندانهایی داریم کهنژاد آفریقایی دارند، خاندانهای عرب داریم، فردی را میشناسم که نسبش به «جان دالتون» انگلیسی میرسد، روس و ترک هم که به وفور یافت میشود. حتی قوم «کُومِنیها» که ساکن دیلمان بوده و به سمت جلگه شرق مهاجرت میکنند، با اینکه مسیر حرکتشان لاهیجان و سیاهکل بود، ولی در اطراف لنگرود ساکن شدند. همین مهاجران در فرهنگ شرق حل شدند ولی تنوع قومی و فرهنگی آنها، موجب پویایی زبان شرق گیلان شد.
لزوم باز تولید فرهنگ گیلکی
زکیپور ادامه میدهد: افزون بر این، عناصر فرهنگی منطقه هم زیاد بود مثلا لنگرود دهه ۴۰ با وسعت کوچک آن زمان، سه سینما داشت در حالیکه برخی شهرهای گیلان، هنوز هم سینما ندارند. دنیای سینما، فرهنگ دیگر کشورها را به نوجوانان آن دهه نشان داد و وجود همین عناصر فرهنگی موجب بازتولید و پویایی فرهنگی منطقه میشد و شاید ورود من به عرصه فیلمنامه نویسی و کارگردانی، متاثر از فیلم دیدنهای مکرر همان دوران باشد.
این فیلمساز لنگرودی خاطرات «پل خشتی» لنگرود و «پل تختهای» این شهر را مرور میکند و در قالب یک شعر گیلکی میگوید: «کاری که من عمری بر آن وقت صرف کردهام، حکایت پل خشتی لنگرود است که عمری پا برجامانده و مردم این شهر با آن خاطره نوستالژیک دارند. بچه که بودیم، پل تختهای بر رودخانه لنگرود بود که هر روز خراب میشد و تعمیرش میکردند ولی حالا اثری از آن نیست. اگر پل خشتی به آن محکمی را با بمب هم تخریب کنند، از ذهن و روح مردم خارج نمیشود زیرا در فرهنگ مردم ساری و جاری است. در موسیقی، نقاشی و معماری و... مردم رسوخ کرده است.
وی نقش رسانهها را در بازتولید فرهنگ بومی و پویایی و حفظ زبان گیلکی بسیار موثر میداند و تصریح میکند: متاسفانه رسانههای دیداری و شنیداری ما تاکنون کار موثری نکردهاند. مدیر صدا و سیمای شبکه استانی باید روی فرهنگ گیلکی تعصب داشته باشد و برنامههایش همه گیر باشد نه اینکه اگر برنامهای هم به گیلکی ساخته میشود، عمدتا مربوط به گیلکی رشت باشد نه لهجههای شرق یا غرب گیلان.
زکیپور ادامه میدهد: در حالی که تنوع گویش و لهجه در استان گیلان زیاد است و مدیر صدا و سیما که مرکزی فرهنگی است باید بستری برای ظهور همه آنها ایجاد کند ولی، جای خالی گویشها و لهجههای مختلف در تولیدات سیمای استانی خالی است. همین بسته نگری آن هم در عصری که تکنولوژی مرتب واژه تحمیل میکند، موجب مرگ زبان و دیگر مقولات فرهنگی است.
وی میافزاید: متاسفانه رسانههای مکتوب ما هم که به نوعی خصوصی هستند، هدفمند گام برنمی دارند. اگر به ندرت یک بار هم به سراغ پژوهشگر و یا شاعر تالش زبان یا گیلک زبان بروند، آنقدر سخنان او را مُثله میکنند که اصل و غرض گوینده گم میشود. البته ماهنامه «گیله وا» در این سالها گامهای خوبی برداشته است. هرچند انتظار میرفت به گویشهای شرق و یا تالشی هم بیشتر توجه میکرد.
زکیپور ایدههای دیگری هم دارد که به قول خودش بسیار آرمانی است و عزمی هم در مسئولان برای عملی کردن آن نیست. او در این باره میگوید: در هر استان میباید فرهنگستان زبان ایجاد شود و مدیران آن نیز از فرهیختگان همان استان و آشنا به فرهنگ و زبان همان استان باید انتخاب شوند. تدریس زبان مادری در مدارس هم راه دیگری برای حفظ فرهنگ است به شخصه امیدوارم روزی زبان مادری در مدارس و مهدهای کودک تدریس و تکلم شود و با خواندن شعرها و داستانهای گیلکی که برای ردههای مختلف سنی سرودهام، زبان مادری هم باز تولید شود.
چاپ کتاب «۱۵هزار تمثیل گیلکی شرق گیلان»
وی در پاسخ به این سئوال که تفاوت فرهنگ واژگان و تمثیلهایی که شما زیر چاپ دارید، با کتاب «فرهنگ گیل و دیلم» و «آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم» اثر محمود پاینده چیست، تصریح میکند: محمود پاینده در زمان خود کار موثری انجام داد. البته او هم محدودیتهای زیادی داشت مثلا ساکن تهران بود و بخشی از وقت خود را صرف این پژوهش کرد و یا از کمک برخی پژوهشگران محلی استفاده کرد. من خیلیها را میشناسم که برای او واژه و تمثیل جمع کردهاند. کار من نسبت به وقت و زمانی که برای آن گذاشتهام و عمری را که خود در منطقه بوده و با مردم روستا و شهر زندگی کردهام؛ کاملتر است.
زکیپور ادامه میدهد: دیگر تفاوت فرهنگ من با محمود پاینده، این است که او واژههای کتابش را از فارسی به گیلکی مرتب کرده ولی من به پیشنهاد دوست فاضلم «محمد شمس لنگرودی» از گیلکی به فارسی مرتب کردهام.
وی که عمرش را صرف گویش گیلکی «بیه پیش» کرده میافزاید: پیمانه عمر من تا هر کجا کفاف دهد، باز هم در این حوزه کار میکنم.
این پژوهشگر گیلانی با شوخ طبعی میگوید: من سیب زمینیای برای گیلان پختهام که دیگر خام نخواهد شد، آب جوش نیاوردهام که تب آنی مردم بالا برود و در اندک زمانی سرد و فراموش شود.
زکیپور عجله دارد و میخواهد برود تا لای بوتههای چای، پشت درختان نارنج، در میان روستانشینان جنگلهای بکر خُرما، ملاط و پَرَشکوه و اَملش به دنبال واژگانی جدید بگردد. میرود و مرا با انبوهی از تمثیلها و افسانهها و واژگان گیلکی تنها میگذارد سنگ بنایی که «محمود پاینده لنگرودی» گذاشت، حالا دارد ثمر میدهد. او وعده میدهد که به زودی ۱۵هزار تمثیل گیلکی شرق گیلان و ۱۹هزار واژه لهجه شرق گیلان چاپ میشود.
پانوشت:
۱-بیه پیش: نام سرزمینهای بخش شرقی گیلان در شرق سفیدرود است که شامل شهرهای منطقه شرق گیلان از آستانه اشرفیه تا مرز مازندران میشود.
۲- بیهپس: نام سرزمینهای بخش غربی گیلان در غرب سفیدرود است که شامل رشت، فومن، کرگان رود، تالش تا آستارا میشود.
نظر شما