پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۸ فروردین ۱۳۸۵، ۱۰:۲۱

استاد آشتياني در امور عبادي و تبليغ شعائر ديني انديشه ‌‌اي جهاني داشت

استاد آشتياني در امور عبادي و تبليغ شعائر ديني انديشه ‌‌اي جهاني داشت

حسن لاهوتي - يار هميشگي استاد آشتياني - با ارسال يادداشتي به دفتر خبر گزاري مهر در مشهد سالگرد اين فيلسوف فرهيخته را گرامي داشت .

به گزارش خبرنگار دين وانديشه "مهر" در مشهد در اين ياداشت آمده است : اگر بخواهم دلايل اهميت وجودي استاد آشتياني را برشمارم، بايد به مقام علمي و كرامات انساني و نفساني او اشاره كنم. اين دو جنبه در وجود او به درجه‌‌اي از اعتلا و بزرگي رسيده بود و آن‌‌قدر بيّن بود كه ايشان را در ميان تمام اقران ايشان ممتاز  مي كرد. او همان‌‌طور كه تمام عمرش را صرف تحقيق و تحليل و اشاعه فلسفه و عرفان و معارف اسلامي كرد، در صفاي نفس و تزكيه دل و توجه به مبدا و معاد هم كوشا بود و اين دو بالي بود كه استاد را در اوج آفاق عظمت انساني قرار مي‌‌داد.

روزي كه محضر او را درك كردم، من جواني بيست ساله بودم و استاد به سي و شش سالگي پا گذاشته بود. گرچه من آدم چندان باهوشي نبودم، اما درك بزرگي مقام او نيز به هوش و استعدادي فوق‌‌العاده نياز نداشت، چرا كه درخشش علمي و تابندگي صفاي باطن ايشان به وضوح در همان همنشيني‌‌هاي نخست آدمي را مجذوب خويش مي ساخت. آشتياني در آن زمان كه هنوز عمرش به چهل نرسيده بود، مراتب علمي را به كمال طي كرده بود و من در اثر معاشرت‌‌هاي فراوان با او مي‌‌ديدم كه به كمال مطلوب خود در علم دست يافته است و خود را مهياي افاضه آن به خلق مي بيند.

در اين‌جا مجال آن نيست بگويم كه او در محضر چه انسان‌‌هاي بزرگي درس خوانده و يا چه كتاب‌‌ها و آثار گرانقدري را بررسي و مطالعه كرده است، ولي بايد به نكته‌‌اي اشاره كنم كه آشتياني را از ديگران متمايز مي‌‌كرد. او در انتخاب استاد، دقت بسيار به خرج ‌داده بود آشتياني به غير از علم كتاب و دفتر، اسرار قلبي و روحي استادانش را نيز درك كرده بود. آدم وقتي مقدمه‌‌هاي آثار استاد آشتياني و شرح حال استادان او را به قلم خودش مي‌‌خواند، مي‌‌بيند كه آن فضايل در خود استاد هم جلوه‌‌گر شده بود . بي‌‌جهت نبود كه هر وقت در باب تعليم وتعلم حرفي مي‌‌زد، نظرش اين بود كه در بسياري از دروس، مانند حكمت و عرفان، شاگرد بايد زانو به زانوي استاد بنشيند و متن را كلمه به كلمه از زبان استاد بشنود و همراه با شرح و تفسير و تعبير او بياموزد و حتي حالات و روحيات استاد خود را نيز درك كند. به عبارت ديگر، در آموختن به جز جنبه علمي و فني و اصطلاحي، بايد طرز تفكر يا به قول امروزي‌‌ها جهان‌‌بيني استاد هم در اثر معاشرت – يا به تعبير عارفان «صحبت» - به شاگرد منتقل شود.



بزرگاني مانند دكترسيدحسين نصر، دكتر داريوش شايگان، دكتر اعواني، دكتر ابراهيمي ديناني،  دكتر مهدي محقق و  دكتر محقق داماد و ديگران درباره استاد آشتياني نظرات دقيق و مفصلي بيان كرده‌‌اند، ولي چيزي كه كمتر درباره آن گفته شده، ملكات نفساني استاد آشتياني است و اين‌كه انساني با آن درجه از مقام علمي، در نهايت تواضع و سادگي و اخلاص زندگي كند. با اين سخنان، قصد منقبت‌‌گويي بيهوده ندارم. اين ويژگي‌‌ها، سجايايي بود كه تمام دوستانش در او به روشني مي‌‌ديدند.

آشتياني در همان حال كه در مقابل تحكم و زور ايستادگي مي كرد، در برابر افراد ضعيف جامعه، فروتن و افتاده بود. نامه‌‌ها و نوشته‌‌هاي فراواني از او در دست افراد مختلف است كه استاد آن‌‌ها را با آن خط تحرير زيبا و انشاي  پرمغز و عالمانه خود خطاب به مقامات و مسئولان نوشته اند تا مگر دست‌ اندركاران و صاحبان قدرت به واسطه نوشته ايشان از مظلومي دادخواهي كنند.

 اين‌‌كه مي‌‌گويم  آشتياني با اخلاص زندگي مي‌‌كرد، منظورم فقط اخلاص در توجه به مبدا و معاد و ائمه اطهار – عليهم‌‌ السلام - نيست، بلكه اخلاص در دوستي با افراد هم هست. در دوستي‌‌ها و ارتباط‌‌ها و كار دانشگاهي، مظهر صفا و يكرنگي بود. شايد گاهي ذره‌‌اي تند مي‌‌شد، اما اين تندي يا از باب ايجاد تنبه بود كه آن هم به سرعت فروكش مي‌‌كرد و يا از باب انتقادي بود كه بر نكته‌‌اي مي‌‌گرفت. در قلب او به جز دوستي با تمام خلق خدا واقعا چيزي نبود.

او اهل صفا و محبت و يكرنگي بود و به همه خلق خدا عشق مي ورزيد. عاشق همه بود: " عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست ."  طبيعي است كه هركس بيشتر با او سعادت همنشيني داشت، بيشتر از محبت او بهره‌‌مند مي‌‌شد.

توجه به اين نكته كه استاد آشتياني و امثال او به چه كار امروز ما مي‌‌آيد، بسيار مهم است، چراكه آشتياني ظاهرا متعلق به نسلي پايان‌‌يافته است. بحث اين است كه افراد خوشبختي كه سعادت داشته‌‌اند در اين سال‌‌هاي دراز، به خصوص در اين دو، سه دهه آخر در مشهد، زانو به زانوي استاد بنشينند و از درس حكمت و عرفانش بهره ببرند، آيا درك كرده‌‌اند كه بايد پا جاي پاي استادشان بگذارند يا نه. زهي سعادت براي آنان اگر چنين كنند وگرنه فرصت گرانبهايي را از دست داده‌‌اند.

من هم اينك يكي دو تن از شاگردان درس خوانده و رياضت كشيده استاد آشتياني را مي شناسم كه تلاش بسيار مي كنند به مشي اخلاقي استاد خود رفتار كنند و خوشبختانه فريب مطامع دنيوي را نخورده‌‌اند. در مقابل عده اي هم هستند كه مي خواهند با استفاده از نام استاد جزوه اي يا كتابي و  رساله اي را هر چه زودتر به چاپ برسانند كه به نحوي با نام استاد آشتياني ارتباط داشته باشد و در آمدي هر چند مختصر از اين راه كسب كنند.

استاد آشتياني علم را نه براي كسب پول و رسيدن به مقام بلكه براي رسيدن به كمال و رساندن ديگران به كمال مي‌‌خواست، نه اين‌كه علم را چنان‌‌كه متاسفانه در روزگار ما متداول است، وسيله كسب معيشت و رسيدن به مقامات دنيوي كند. در اين‌‌جا منظور از علم، معناي عام آن است و نه يك رشته خاص. اين سخن متا سفانه از حدآرمان  تجاوز نمي كند. نهايت مطلوب آن است  كه در ميدان علم اين كمال‌‌گرايي جلوه كند.

استاد آشتياني خود را به اين مطلوب رسانده بود و هيچ چيز دنيا فريبش نمي داد. متاسفانه امروز تمام تلاش‌‌هاي ما مصروف ماديات است و همه چيز گويا در خدمت اقتصاد قرار گرفته است.  بارها در محضر استاد آشتياني ، مخصوصا چون بنده اصالتم سبزواري  است ، ياد حاج ملاهادي به ميان مي آمد.

استاد مي فرمودند مرحوم حاج ملاهادي سبزواري، دانشمندي با آن عظمت، هيچگاه در زندگي‌‌اش سوداي آن را نداشت كه در ازاي تدريس به شاگردانش كه با جان و دل از اكناف كشور به محضر او مي‌‌آمدند، مالي دريافت كند، بلكه برعكس از عوايد املاك پدري ‌‌اش به طلاب و شاگردان كمك مالي هم مي‌‌كرد.

 استاد آشتياني  از حوزه مشهد هيچ مقرري دريافت نمي‌‌كرد. نگارش مقالات، كتابها، تصحيح‌‌ها و تحشيه ‌‌هاي او هم به قصد كسب درآمد مالي نبود. تنها درآمد او حقوق  مختصر دانشگاهي او بود كه به همان  اكتفا مي كرد و به ديگران هم مي بخشيد و معتقد بود به ازاي آن بايد كار علمي بكند. آيا چنين روحيه‌‌اي  ممكن است امروز در ميان ما و روزگار ما حاكم شود؟ گمان نمي‌‌كنم  ديگرچنين اتفاقي بيفتد. آشتياني منحصر بفرد بود.

استاد آشتياني در تمام موارد، مخصوصا در موارد عبادي و تبليغ شعائر ديني در ميان امت اسلامي، انديشه ‌‌اي جهاني داشت و معتقد بود بايد زبان علمي را به كار گرفت. علم از تفكر برمي‌‌خيزد و استدلال مي‌‌طلبد. اگر انسان به بال و پر استدلال و تفكر مجهز نباشد، راه را لنگ ‌لنگان طي خواهد كرد. اگر استدلال را از خود دور كنيم، نگاهمان يك ‌‌بعدي خواهد شد. تفكر است كه انسان را به افق ‌‌هاي وسيع ‌‌تر و متعالي تر مي‌‌رساند. البته نمي‌‌شود معرفت قلبي را فراموش كرد. راه ديگر رسيدن به حقيقت، راه قلب و راه باطن است. پيمودن راه دل در طاقت و توان تمام مردم نيست، ولي استدلال و تفكر در همه جا طرفدار دارد و كسي به مباحث استدلالي خرده نمي‌‌گيرد مگر آنكه خودش از قدرت استدلال بي بهره باشد و با اين گونه عوالم نا آشنا : "آشنا داند صداي آشنا." حالا شما اسم اين روش استدلالي را بگذاريد فلسفه و يا چيز ديگر، فرقي نمي ‌‌كند.

يادمان نرود كه استاد آشتنياني دانشمندي بود متفقه – ايشان چندين سال در قم به درس فقه و اصول آيت الله بروجردي و سپس در نجف چند سال  به درس فقه و اصول آيت آلله الله بجنوردي حاضر شده بود. بنا براين تفكرات فلسفي استاد آشتياني بر پايه محكم اعتقادات راسخ ديني استوار گشته بود.اين است كه بايد استاد آشتياني را فيلسوفي متفقه ومتاله دانست و در اين خلافي و ترديدي نيست. آثار ايشان بهترين گواه است.

هيچ اثر منتشرنشده‌‌اي از استاد باقي نمانده است و هرچه براي طبع آماده شده بود، در زمان حيات  ايشان به چاپ رسيده است. ايشان قصد تصحيح و چاپ شرح كاشاني بر فصوص‌‌الحكم را داشتند كه با بيماري ايشان مواجه شد و اين كار به تعويق افتاد. در ايام بيماري، جناب آقاي خرمشاهي خبر آوردند كه آقاي دكتر هادي‌‌زاده كه ساير آثار كاشاني را تصحيح كرده‌‌اند،  علاقمندند شرح كاشاني بر فصوص را نيز تصحيح و منتشر كنند و از استاد آشتياني تقاضا كردند كه  اجازه بفرمايند آقاي دكتر هادي‌‌زاده اين كار را ادامه دهند.

استاد نيز كه يكي از بزرگترين رسالت‌‌هايش را انتشار آثار فلسفي و عرفاني براي معرفي به طلاب و دانشجويان مي‌‌دانست، با كمال سعه صدر با اين  تقاضا موافقت كرد و اگر ذهنم اشتباه نكند نسخه‌‌اي از آن را براي ايشان ارسال كردند. گمان مي‌‌كنم كه انجمن آثار و مفاخر فرهنگي اين كتاب را در دست انتشار دارد.

مجلس تمام گشت و به آخر رسيد كار
ما همچنان در اول وصف تو مانده‌‌ايم

به گزارش مهر، استاد جلال الدين آشتياني، فيلسوف اسلامي و حكيم متاله الهي، پس از گذراندن بيماري طولاني و بر اثر كهولت سن در سن هشتاد سالگي در سوم فروردين ماه سال 84 دار فاني را وداع گفت. وي از بازماندگان حكمت صدرايي در ايران محسوب مي شد كه  آثار منحصر به فردي را خلق كرده بود.  

کد خبر 305994

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha