به گزارش خبرنگار اجتماعي خبرگزاري مهر ، با پيروزي انقلاب اسلامي ، صدا و سيما نيز دچار تحول شد. ديدگاه امام راحل (ره) نسبت به رسانه ملي كه از آن به عنوان دانشگاه ياد كرد در دو دهه اول انقلاب همواره توسط مديران اين رسانه پيگيري شد. نقش آموزش و پرورش در راه اندازي و مديريت شبكه دوم سيما نيز در سالهاي ابتدايي شكل گيري آن مؤيد اين موضوع است.
در دهه سوم انقلاب پررنگ شدن حضور ماهواره در جامعه كه با تغييرات اجتماعي همراهي مي شد ، اهداف صدا و سيما را بالاجبار دچار تغييراتي كرد. اين رسانه كه تا آن زمان رقيبي براي خود نمي ديد ، اينك جايگاه خود را به عنوان فراگيرترين و موثرترين رسانه در تهديد مي ديد. لذا در راه افزايش جذابيت ، نقش سرگرم كنندگي خود را مورد توجه جدي قرار داد و به راه اندازي شبكه هاي استاني پرداخت.
آمار اعلام شده توسط مركز آمار ايران هم بيانگر اين موضوع است. در حالي كه جمع ساعات برنامه تلويزيوني درون مرزي در شبكه ها و مركز استانها در سال 1365 ، 4 هزار و 395 بود ، اين رقم با رشد بيش از 11 برابر در سال 1383 به 49 هزار و 387 ساعت رسيد.
صدا و سيما در دهه اخير با درك تغييرات اجتماعي رخ داده ، پخش برنامه هاي خود را شبانه روزي كردد و سريالهاي تلويزيوني متعدد ، فيلمهاي سينمايي مهيج و برنامه هاي زنده با موضوعات اجتماعي و خانوادگي در غالب شبكه هاي تلويزيوني عرضه شد. در كنار آن بار اقتصادي حجم انبوه برنامه هاي تلويزيوني ، سازمان صدا وسيما را مجبور به قبول آگاهي هاي تجاري آن هم به صورت گسترده كرد كه تضاد داشتن برخي از آنها با سلامت جسمي و رواني جامعه باعث شد اين سازمان مكرراً از سوي دستگاههاي مربوطه تحت فشار قرار گيرد.
اكنون در يك نگاه كلي به صدا و سيما مشخص مي كند ، بار آموزشي اين رسانه كمرنگ تر از هميشه است و مديريت اين سازمان به جنبه سرگرم كنندگي و خبري آن اهميت بيشتري مي دهد. همچنين در كيفيت برنامه هاي آموزشي اي كه به مباحث بيماريهاي جسمي ، رواني و روشهاي تربيتي پرداخته مي شود نيز جاي تامل وجود دارد. البته بي شك تلويزيون در اين خصوص برنامه هاي مفيدي را نيز تهيه كرده است كه جاي تقدير نيز دارد. اما در اين گفتار سعي شده است به آسيب شناسي برنامه آموزش همگاني صدا و سيما پرداخته شود.
ترويج رفتارهاي بهداشتي
رسانههاي همگاني، به ويژه "صدا و سيما" ميتوانند برداشتهاي افراد را از مسائل پيرامون خود، تنظيم، تصحيح يا تقويت كنند و در اين راه با اشاعه فرهنگ بهداشتي جامعه، بسياري از مشكلات ، كمبودها و نيز سرمايهگذاريهاي بيمورد را كاهش دهند. اما در حال حاضر برنامههاي بهداشتي صدا و سيما بيشتر جنبه درماني دارد و به بهداشت و پيشگيري، توجه كمتري ميشود. به نظر مي رسد تهيه كنندگان اين برنامه ها سوژه هاي پرمخاطب و مد روز را به اطلاع رساني در مورد بيماريهاي و اختلالات قابل پيشگيري ترجيح مي دهند.
در همين رابطه دكتر حسن ابوالقاسمي ، رئيس سازمان انتقال خون كشور در مراسم گرامي داشت روز جهاني تالاسمي كه ماه گذشته برگزار شد ، با انتقاد شديد از صدا و سيما در زمينه اطلاع رساني بيماري هاي وراثتي ، گفت : در 2 سال اخير آگاه سازي جامعه در خصوص تالاسمي به عنوان يك بيماري ارثي كه كاملاً قابل پيشگيري است ، به طرز محسوسي كاهش پيدا كرده است.
كارشناسان عدم آموزش صحيح و فقدان فرهنگ سلامت را به عنوان مهمترين علت عدم رعايت مسائل بهداشتي مي دانند و تاثير آنها را حتي از كمبود امكانات بالاتر مي دانند. بي شك در اين بحث رسانه ملي مي تواند نقش تاثير گذاري ايفا نماييد. در اين باره صدا و سيما ميتواند به وسيله راههاي زير در اشاعه فرهنگ بهداشتي مردم مؤثر باشد : 1- ترسيم وضعيت مطلوب زندگي افرادي كه موازين بهداشتي را رعايت ميكنند و يا وضعيت نامطلوب زندگي افرادي كه اين موازين را رعايت نميكنند. 2- پخش برنامههاي مستند در آموزش مسائل بهداشتي. 3- ايجاد مقايسه وضعيت بهداشت با جوامع پيشرفته. 4- استفاده از نظر متخصصان. 5- جلوگيري از پخش فيلمهايي كه در آن بازيگران اعمال غيربهداشتي انجام ميدهند. 6- جلوگيري از تبليغات مواد غذايي و آرايشي غيربهداشتي. 7- دعوت مردم به مطالعه. 8- دعوت از كارشناسان بهداشت و تعليم و تربيت . 9- در پيش گرفتن بهترين روشهاي آموزش بهداشت كودكان و نوجوانان.
آموزش مهارتهاي اجتماعي
از آنجا كه انسان در جامعه و در ارتباط با ديگران زندگي مي كند، سلامت و خوشبختي او وابسته به وجود مهارتهايي است تا بتواند آنها را درك نمايد ، روابطش را با آنها تنظيم نمايد و به طور خلاصه سازگارانه با آنها زندگي نمايد. در اين ميان صدا و سيما به عنوان فراگيرترين و دردسترس ترين رسانه نقش بسزايي در آموزش مهارتهاي زندگي دارد.
اجتماعي شدن، مستلزم بيان و طرح الگوهاي رشد كودك و همچنين الگوها و ارزشهائي است كه توسط جامعه و گروههاي اجتماعي انتقال مييابد. از بيان عواملي كه در اجتماعي شدن كودك مؤثرند، ميتوان خانواده و سپس نهادهاي اجتماعي و رسانههاي گروهي (بخصوص تلويزيون) را نام برد.
آنچه در برنامههاي تلويزيوني نظر كودك را جلب ميكند، محتواي واقعي برنامه نيست ، بلكه محتواي اجتماعي و عاطفي برنامهها و طرز ظاهر شدن و نحوه رفتار شخصيتها است . كودك با الگوسازي اجتماعي، رفتار افراد مشخصي از قبيل والدين، معلمان، همسالان و شخصيتهاي تلويزيوني را تقليد ميكند.
بايد توجه داشت الگوسازي اجتماعي در تغيير رفتار و جانشين كردن رفتارهاي جديد بسيار كارآمد است . به همين دليل لازم است برنامه ريزان و تهيه كنندگان توليدات تلويزيوني به كمك كارشناسان امر بسيار ظريف و دقيق از اين عامل استفاده نمايند. چه بسا خيلي از پديديهاي آسيب شناختي كه در حال حاضر با آنها روبرو هستيم از اين طريق قابل حل و فصل هستند.
آشنايي با اساس مهارت اجتماعي بايد از طريق برنامههاي مناسب صورت گيرد. اين آموزشها بايد با سطح رشد فكري سني و مهارت اجتماعي كودك هماهنگ باشد. در اين مسير ميتوان از ارائه الگوهاي مناسب در قالب نمايشهاي عروسكي، كارتون و... استفاده كرد. نمايش رفتارهاي الگو، كودك را براي انجام آنها در موقعيتهاي واقعي زندگي آماده ميسازد.
صدا و سيما و كودكان
گرچه عوامل ژنتيكي پيدايش استعداد و خلاقيت را در افراد ممكن ميسازد، با اين حال بروز و رشد اين استعداد تحت تاثير عوامل محيطي قرار دارد. تحقيقات در مورد چگونگي ارتباط بين هوش و خلاقيت نشان ميدهد كه تنها اشخاص بسيار باهوش نيستند كه ميتوانند خلاق باشند، بلكه افراد باهوش متوسط نيز ميتواند خلاق باشند.
هر اندازه تماس فعال با محيط زيست طبيعي، اجتماعي و فرهنگي، كه در واقع منابع اطلاعاتي محسوب ميشوند بيشتر باشد، به همان اندازه بازده خلاقيت كودك بيشتر است و با توجه به طبيعت كودك ، اطلاعات بدست آمده از وسائل سمعي و بصري براي او ملموستر و محسوستر است.
صدا و سيما ميتواند علاوه بر آموزش والدين و آموزگاران در چگونگي پرورش تفكر خلاق در كودكان، خود نيز با ارائه الگوهاي مناسب و علاقمند كردن غيرمستقيم كودكان به انديشيدن، در پرورش استعدادهاي آنان مؤثر باشد،
به گزارش مهر ، زندگي در قرن بيست و يكم و عصري كه ارتباطات نام گرفته است شرايط جديدي را پيش روي همه اعضاي جامعه قرار داده است. ميليونها سايت اينترنتي ، هزاران كانال ماهواره اي و گسترش روز افزون شبكه هاي ارتباطي از جمله تلفنهاي همراه ، خانواده را با مسائل جديدي روبرو كرده و اعضاي آن را به شدت نيازمند آگاه سازي كرده است. در اهميت اين موضوع همين بس كه اطلاع رساني صحيح در اين زمينه بهايي معادل تربيت نسلي كارآمد يا ناكارآمد خواهد داشت. بدون ترديد صدا و سيما در اين زمينه مي تواند بيش از ديگر ابزارها مفيد واقع شود.
در حال حاضر نگاهي گذرا به برنامه هاي روزانه رسانه ملي مشخص مي كند حجم برنامه هايي كه به مباحث كارشناسي در خصوص بيماريهاي جسمي مي پردازند خيلي بيشتر از برنامه هايي است كه نحوه صحيح تربيت و مباحث روانشناسي را محور قرار داده اند. به نظر مي رسد لازم است مديران رسانه ملي كه همگي صبقه فرهنگي ، علمي و اجرايي روشني دارند نسبت به موضوع آموزش مهارتهاي زندگي ، روشهاي نوين تربيتي و آموزش آنها به صورت مستقيم و غير مستقيم در قالب برنامه هاي مختلف توجه جدي تري بنمايند.
نظر شما