پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۱۰ خرداد ۱۳۸۵، ۱۱:۲۵

معدل " ترجمه " در كارنامه فرهنگ و ادب امروز - 6

تكاپويي در ترجمه آثارمان به زبان ديگر وجود ندارد / جز خود چه كسي در حق ادبيات ما اجحاف كرده است ؟

تكاپويي در ترجمه آثارمان به زبان ديگر وجود ندارد / جز خود چه كسي در حق ادبيات ما اجحاف كرده است ؟

عرفان قانعي فرد - مترجم ، گفت : ارائه ترجمه تكراري صرفا به هوس دوباره نويسي كردن و آنگاه زبان ندانستن و اسم خود را مترجم دانستن ؛ نوعي بيماري است كه در برخي از نويسندگان ما طي دو دهه اخير رواج يافته است .

اين مترجم درگفتگو با خبرنگار فرهنگ و ادب مهر،  با بيان اين مطلب  افزود : از سالهاي 1290 تا 1330، تاثير و حضور نسل دوم مترجمان ادبي درايران امري بديهي و روشن است . ترجمه درحوزه ادبيات دو گروه ظهور كردند ، گروهي به پرورش زبان فارسي كمك كردند و گروهي به تخريب زبان فارسي پرداختند ، اما درگروه اول يعني پرورش دهندگان غناي زباني، افرادي حضور داشتند كه اثرشان تاثير به سزايي در رشد نوشتار، سبك ، نظام ترتيب لغوي و تصوير سازي ، توصيف زباني و... داشت .

دكتر عرفان قانعي فرد ادامه داد : در گروه دوم هم، افرادي بودند كه زبانشنان - چه مبدا، چه مقصد و يا هر دو- خوب نبود و ترجمه اي سراپا غلط بود يا ملغمه اي بي معنا و پرابهام به خواننده عرضه مي كردند و البته اين خرابكاري ، مايه تشويق و ترغيب مترجمان ديگر شد كه به ترجمه مجدد و ارائه كاري بهتر ازمترجم قبلي بپردازند و گاه در مقايسه ترجمه ها، تفاوت هاي حيرت انگيز به چشم مي خورد كه فتح بابي براي نقد ترجمه در ايران شد .

اين مترجم تصريح كرد : مترجمان بايد به زباني كه ترجمه مي كنند آگاه باشند ، تا ترجمه اعتبار داشته باشد و البته نسل دوم مترجمان ادبي ايران، زحمت وافري را در ترجمه آثار مدرن و كلاسيك ادبي خصوصا رمان و داستان كوتاه متقبل شدند. در آن هنگام ترجمه از آثار نويسندگان مطرح آمريكا، انگلستان، روسيه و فرانسه با حرص و ولع خاص صورت گرفت و هر كدام از مترجمان به نوعي بنا به برهوت انديشه يا عدم وجود آثار ارضا كننده فكري ، سعي درمعرفي آثار ادبي داشتند و از اين لحاظ هر كدام به نحوي پيشتاز، پيشگام و پيش قراول ارائه و معرفي آثار بخشي از ادبيات مي شدند ؛ چون اولين مترجماني بودن كه مثلا بنا به تشابه تفكر " فاكنر" را ترجمه كرده بودند و يا چهره اشتاين بك را معرفي مي كردند و... و شايد ترجمه آن آثار باعث رشد و تحرك ادبيات معاصر ايران - به ويزه ادبيات داستاني - شد.

وي در ادامه افزود : آشنايي با محيط ، تصوير سازي، زبان ، سبك ، آرايش واژگاني، چهره پردازي و شخصيت پردازي نويسندگان تازه معرفي شده موجب تقليد  و پيروي نويسندگان ايراني شد، تا از خلوت كده زبان سنتي نوشتار بيرون آيند و سبك جديد را كم كم تجربه و از ابزارهاي  زباني جديد استفاده نمايند و درست آغاز فعاليت نسل دوم مترجمان ايراني ، مصادف شد با تحول زبان انگليسي درجهان، ساده شدن سبك ادبيات انگليس و آمريكا كه تاثير زيادي را بر ادبيات ديگر كشورهاي جهان گذاشت ، هر چند اكثر مترجمان نسل دوم ايراني، دانش آموخته زبان فرانسه بودند و يا به عبارت مصطلح ، زبان روشنفكري ايران همان فرانسه بود و پيشرو ها گام درراه آموختن زبان انگليسي نهادند.

قانعي فرد خاطرنشان كرد : البته تاثير ترجمه چنان شد كه ديگر مخفي كاري فايده اي نداشت ؛ و اكثر نويسندگان  ادبيات ما، در اين موج گرفتار شدند، از هدايت و صادق چوبك تا ابراهيم گلستان و ديگران ، مثلا نويسنده آمريكايي " آلبرت مالت" كه چپ كمونيست بود، داستاني داشت كه بعدها چوبك از آن صحنه ها چنان تقليد كرد كه حيرت آور بود ؛ نه تنها فضا، بلكه ديالوگ ها هم عينا كپي شده بود ... و شايد چاره اي نداشت ، زيرا موج هجوم زبان نو همه ساخت هاي سنتي را به هم ريخته بود.   آندرسن، همينگوي ، فاكنر و... در ادبيات ما تاثير گذاشتند، و نويسندگان ما وادار شدند كه يا زبان ياد بگيرند و خود پيمودن گلگشت را بيازمايند و يا از دريجه ترجمه ؛ باغ و تماشاگه جديد را نظاره كنند....

اين مترجم ياد آور شد : چوبك ، گلستان، جمالزاده، هدايت و... هر كدام به طريقي يا زبان آموختن را آغازيدند و به مطالعه آثار خارجي به زبان اصلي پرداختند و يا مانند برخي ديگر زبان نمي دانستند و با تظاهر به ترجمه ، سعي بر عقب نماندن از قافله داشتند ، اين نوع كار قطعا كشف و خلاقيتي در پي نداشت .

وي خاطر نشان كرد : ترجمه تكراري كردن از يك اثر واجب است ؛ اما به شرطي كه زبان نو، سبك دقيق و نزديك و فهم بهتر از  آن اثر ارائه شود ؛ اكثر مترجمان بزرگ و تاثيرگذار نسل دوم و سوم ترجمه تكراري داشته اند ؛ اما هر ترجمه اي با ديگري تفاوت دارد و در آن هنرنمايي مترجم عيان است .

اين مترجم ادب ياد آور شد : اگر شاهرخ مسكوب اثري راترجمه مي كرد يا عبدالرحيم احدي، يا قاضي يا به آذين و ياشاملو، از نويسندگاني مانند اشتاين بك ، برشت ، تولستوي و... اثري را ترجمه مي كردند؛ عاشق ادبيات بردند، زبان مي دانستند و هنر زباني خود را به جامعه عرضه مي كردند، اگر هم اثركسي را هضم نمي كردند ، دست به ترجمه آن نمي زدند، ولي با فكر آن نويسنده همخواني داشتند ، هر چند كساني مانند به آذين و ديگران ، آنچنان در حصار و چهارچوب فكري خود مانده بودند كه نحوه تفكرشان اجازه نو گرايي نمي داد، به قول خودشان نسل آرامانگرا بودند ؛ اما از اواسط دهه 30 تا اواخر دهه 40، سيل ترجمه و عكس العمل جامعه كتابخوان با جامعه ادبي ايران و بالطبع فرهنگ نوشتاري ايران را متحول كرد و دهه 40 پربارترين دهه ادبيات معاصر ايران بود، هر چند رواج افراطي پوچي گرايي تحت تاثير فلسفه اگزيستانسياليسم ، خيلي از ابتكارهاي ناب را از بين برد .

وي در ادامه گفت : تاثير ترجمه ادبي به حدي بود كه اكثر آثار ادبي قابل تامل و معاصر ايران بر موازات همان رشد ترجمه ادبي انتشار يافت ،  بوف كور، شوهر آهوخانم ، شازده احتجاب ، همسايه ها، كليدر و ... ؛ البته شايد ضعيف شدن نقد هم به خاطر عدم ظهور كار ادبي قرص و محكم هم باشد كه بي مايگي زباني و تاثير گذاري بالطبع موجب ظهور نقد نمي شود ، اما در زايش و توليد و تاثيراست كه نقد نويسي رواج بهتري مي يابد .

قانعي فرد يادآور شد : امروزه در ايران، بلبشوي كتابسازي و حساسيت نشان دادن برخي دستگاه هاي ناظر به كلمات بي معني ، و سنتي بودن سيستم دانشگاهي و شايد هم مشغله زندگي و تامين معاش ، فرصتي به اهل ادب نمي دهد تا نقد كنند ، درحالي كه اگر نوآوري و خلاقيت و عدم خود تكراري و اراده رشد باشد ؛ ديگر نيازي به اين اتلاف وقت نيست ؛ آن وقت است كه بايد كلاه خود را قاضي كرد و پرسيد؛ جز خود چه كسي در حق ادبيات ما اجحاف كرده كه درصحنه ادبيات جهان حرفي نو براي گفتن نداريم ، با اين سهل انگاري و بيراهه  رفتن ها، مگر ما مستحق جهاني شدنيم؟!

اين مترجم تصريح كرد : راستي از خود پرسيده ايم، چرا جمالزاده و چوبك سالها در اروپا زندگي مي كنند اما جهاني نمي شوند ، اما وقتي كوندرا از چك به فرانسه مي رود ؛ چنين مشهور مي شود ؟ هر چند نسل دوم و سوم داستان نويسان و شاعران ما هم راه غرب پيمودند وماندند ، اما چه شد كه با وجود ترجمه آثارشان به انگليسي و آلماني و فرانسه ؛ شفافيت زباني  و پردازش ذهني آنان از جهاني شدن بازماند ؟ و امروزه هم ديگر تكاپويي جدي در ترجمه آثارمان به زبان ديگر وجود ندارد .

کد خبر 333477

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha