پیام‌نما

إِنَّ‌اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي‌الْقُرْبَىٰ وَ يَنْهَىٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ * * * به راستی خدا به عدالت و احسان و بخشش به خویشاوندان فرمان می‌دهد و از فحشا و منکر و ستمگری نهی می‌کند. شما را اندرز می‌دهد تا متذکّر [این حقیقت] شوید [که فرمان‌های الهی، ضامن سعادت دنیا و آخرت شماست.] * * * حق به داد و دهش دهد فرمان / نيز انفاق بهر نزديكان

۲۲ خرداد ۱۳۸۵، ۱۳:۴۴

/ نقد كتاب /

" بانوي آبي پوش " نمونه اي از داستان هاي متعهد زنانه

" بانوي آبي پوش " نمونه اي از داستان هاي متعهد زنانه

خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : داستان بلند بانوي آبي پوش در زمره آثاري به شمار مي رود كه به معناي واقعي كلمه، زنانه يا درباره زنان است. مردان چنداني در طول داستان صاحب نقش نيستند و اگر هم گهگاه حضوري پيدا مي كنند ، نقشي را بر عهده مي گيرند كه يا در خدمت رشد متني شخصيت زن است و يا نمايانگر مناسبات مردان و زنان.

از نگاه مهر، بانوي آبي پوش را مي توان در ادامه سنت داستان نويسي متعهد زنانه، رماني كوتاه و ضد قصه در شرح حال و روز زنان ميانسال و كهنسال جامعه شهري مدرن برشمرد.

داستان كه از سوي داناي كل روايت مي شود، سبك ساده و پيش پا افتاده اي را براي پيشبرد ماجرا و هدف داستاني خود برگزيده است. " شاتله " (نويسنده) در سرتاسر داستان خود، از ارائه هرگونه اطلاعات جزئي مفيد به خواننده فروگذار نمي كند و به قدري در توصيف حالات و توضيح رفتار شخصيت ها پرگويي مي كند كه خواننده تصور مواجهه با دفترچه خاطرات يا خودنوشتي را در ذهن مي پروراند كه نويسنده آن از نقطه نظر راوي سوم شخص حي و حاضر، همه چيز را به روايت درمي آورد.

بانوي آبي پوش اثري متعهدانه - نسبت به انسانيت و شانيت زن - و درباره زنانگي است كه شروعي خواب گونه و انتزاعي دارد:

"... سولانژ در خيابان است. خود را به جريان حركت مداوم جمعيت مي سپارد. هيچ چيز باعث عجله او نمي شود... جلوي او در بولوار بزرگ حركت جمعيت آهسته مي شود. چيزي، مانع اين حركت شده است. مردم به سختي حركت مي كنند. نظم طبيعي و آهنگ حركت مورد تهديد  قرار گرفته است. هيچ كس دوست ندارد كه در اين ساعت از روز توسط چيزي كه سر راه و مانع شده است، مسير يا آهنگ حركت تغييري يابد. سولانژ به نوبه خود به جايي مي رسد كه آن چيز را ببيند. جاي تعجب است. يك بانوي سالخورده..."

سولانژ همچون شاخه خشكي ناقابل ، حركت و نظم طبيعي جامعه را مختل كرده است، بنابراين كنار مي كشد و به ديگران اجازه مي دهد تا عبور كنند. نگاه ديگران به او بواسطه مانع شدن اش در پياده رو، عصبي و غضبناك است، اما راوي هر چه به سولانژ - بانوي آبي پوش - نزديكتر مي شود، بيشتر متوجه آرامش و تعادل در رفتار او شده و از اين شرايط تاثير مي پذيرد.

داستان سير آگاهي تدريجي  و آرامش لحظه به لحظه اي را بازمي گويد كه با گذر از ميانسالي و پاي گذاردن به كهولت، سرعت بيشتري مي گيرد و همپاي احتياجات و اقتضائات تازه و برآمده از شرايط سني، به تجديدنظرهاي وسيع و دگرگوني هاي گسترده در جنس خواهش هاي فردي و مناسبات اجتماعي زنان منتج مي شود.

بايد تاكيد كرد كه افول پاره اي خواسته هاي غريزي و اكتسابي و دستيابي به افق هايي تازه و ديگرگون، از مكاشفه هاي دروني خاصي ريشه مي گيرد كه خاستگاهي رواني و طبيعي داشته اما رسيدن به آن مستلزم پرورش فكر و جهت دهي  آگاهانه تمنيات انساني زنانه است.

" بانوي آبي پوش " اين نكته را موكدا اعلام مي كند كه دوران ميان سالگي يك زن ، علاوه بر دارا بودن دل مشغولي هاي متفاوت و سرگرم سازنده، فرد را متوجه واقعيات ريز و خرد و ديده ها و شنيده هايي در اطراف مي كند كه گرچه در ظاهر، حقير و ناشمردني به حساب مي آيند اما هر يك از چنان آهنگ و خصلت تكرارشونده اي برخوردارند كه مي توان كنار يكديگر چيد و سپس به اهميت و نقش پررنگ آنها در جزئي ترين لحظه هاي زندگي پي برد.

از نگاه نويسنده، همين اتفاق ها و رفت و آمدهاي به ظاهر خرد و بي اهميت است كه به زندگي زنان پا به سن گذاشته طبقه متوسط شهري معنا بخشيده و تازگي، سرزندگي و ارزش قائل شدن براي زندگي را موجب مي شود.

سولانژ در اين مقطع ، نگاه خود را دقيق مي كند و همه چيز را زيرنظر مي گيرد. به زندگي خصوصي خود و نحوه زندگي و مناسبات اطرافيان به دقت توجه مي كند و تصويري متفاوت از جهان فردي و اجتماعي عصر مدرن را به ذهن مي سپارد.

سولانژ حالا زني است كه بعد از شور و جنب و جوش هاي جواني، مفهوم آرامش واقعي را دريافته و مي كوشد فرصت زيست آرام را در سال هاي باقي مانده عمر، از خويش سلب نسازد.

در آزادي و رهايي تازه مكشوف زنانه او، خبري از گرفتاري ها، احساسات محوري ها و سوءاستفاده هاي آدم هاي پيرامون نيست و اگر بخواهد و مصمم باقي بماند، قادر است در تنهايي و تشخص دست يافته خود، آرامش را تجربه كند. سولانژ بي آن كه ديگران را متوجه حضور خود كند، روابط، خلق و خو، زيبايي ها و زشتي هاي ساطع شده از انسان ها را به ديده  كاونده و جستجوگر خويش مي بيند و در اين ديدن، به قدري پيش مي رود كه گويي در قالب آنان فرو رفته و در حال تجربه دگربودگي است.

از نگاه مهر، نويسنده البته براي طرح اين گونه ديدگاه ها، تحول ها و به طور كل براي پرداخت شخصيت اصلي خود، از گفتگو و حتي خرده داستان ها و فراز و فرودهاي داستاني بهره نمي گيرد و بيش از هر چيز به روايت - نريشن - و توضيحات راوي بسنده كرده مي كند.

راوي كه سوم شخص داناي كل نامحدود فرض شده، گاه تا جايي در شرح و بسط وضعيت سولانژ پيش مي رود، كه به نقالي تبديل مي شود كه بطور مستقيم و بي واسطه و بدون دخالت اجزا و حلقه هاي واسط داستاني، به شرح و توضيح پرداخته است.

اطلاعات دهي مستقيم راوي به قدري شدت دارد كه بر فاصله ميان راوي و مخاطب دامن زده، تا جايي كه خواننده، راوي را در قالب همسرايان نمايشنامه هاي يونان باستان تصور مي كند كه قصد دارد با شيوه توضيحي و بي واسطه، توجه مخاطب را به نكته يا نكاتي جلب كند و او را وادار به داوري و قضاوت نمايد. بديهي است اين قسم روايتگري ، خواننده را از سويه داستاني ماجرا به جنبه مانيفستي و متعهدانه آن - كه مرتبط با كشف و شهودهاي ميان سالگي زنانه است - معطوف مي سازد.

از نگاه مهر، ترجمه كتاب عاري از نقص و ناپختگي نشان نمي دهد. به نظر مي رسد مترجم با كاستن از دخالت هاي معمول و البته مجاز ترجمه ورزي، تلاشي براي رسوخ جذابيت و بداعت هاي نوين در اثر به خرج نداده و از همين رو با عباراتي اغلب خشك و بي انعطاف و شرح و گفتارهايي كه گويي لفظ به لفظ برگردانده شده، لحني رسمي، زمخت و دل ناچسب را در فضاي داستان پراكنده كرده است.

با همه قضاوتي كه مي توان راجع به ميزان پايبندي بانوي آبي پوش به عناصر و ساختارهاي داستاني و يا نگرش مترجم به شيوه برگرداندن اثر داشت، نبايد اين نكته را فراموش كرد كه داستان اصطلاحا متعهدي كه در خدمت انديشه اي فلسفي، روان كاوانه و اجتماعي بوده و قصد نمايش صريح و مستقيم جهان زنانه را داشته، روندي چندان دلپذير و خوشايند را دنبال نكرده و بيش از داستان گويي و درستي يا نادرستي (چگونگي) روايت، به ارائه مضمون و درونمايه خدشه ناپذير خود انديشيده است.

بنا بر همين ويژگي است كه داستان " بانوي آبي پوش " در نقطه پاياني خود، رجوعي دوباره به ابتداي داستان دارد و با اتصال مجدد به ذهن و خواب سولانژ در بدو ماجرا ، تئوري كلاسيك آغاز، ميانه و پايان را به هيچ مي انگارد. 

" بانوي آبي پوش " نوشته نوئل شاتله - نويسنده فرانسوي - و ترجمه نازك افشار به تازگي از سوي نشر شهاب در دو هزار نسخه روانه پيشخوان شده است. 

کد خبر 338303

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha