۲ تیر ۱۳۸۵، ۱۲:۰۰

گزارش يك كتاب (18)

نگاهي به كتاب " قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام "

نگاهي به كتاب " قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام "

خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه: در ميان آثاري كه پس از انقلاب در باب نسبت معرفت و قدرت در تمدن اسلامي نگاشته شده كتاب " قدرت، دانش و مشروعيت در اسلام " اثر داود فيرحي اهميت قابل توجهي دارد. گروه دين و انديشه "مهر" گزارشي تحليلي از اين كتاب را فراروي ديد و نظر خوانندگان قرار مي دهد.

به گزارش خبرنگار "مهر"، گفتگوي انتقادي با سنت يكي از لوازم انديشيدن در جامعه كنوني ماست. از قرن 19 ميلادي  كه جدال سنت و تجدد آغاز شد ، كمتر متفكري سعي داشته با اتخاذ رويكردي انتقادي به سنت بر مبناي انديشه جديد ، راه را براي ايجاد انديشه متناسب  با جامعه اكنون فراهم كند. عمده رويكردها يا نفي سنت بوده يا باز سازي دوباره سنت.

اما همانطور كه در مقدمه كتاب " قدرت ، دانش و مشروعيت در اسلام " آمده، هر گونه پرسشي درباره " انديشه و سياست" درجامعه ما نيازمند گفت و گوي انتقادي با گذشته است.

اين كتاب تز دكتراي داوود فيوحي عضو هيئت علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران است كه توسط نشر ني منتشر شده است. كتاب در برگيرنده مقدمه و سه بخش كلي است و هر بخش نيز چند فصل را شامل مي شود.

كتاب به بررسي انديشه هاي سده هاي ميانه ( سوم تاهشتم هجري ) تمدن اسلامي مي پردازد. اگر بخواهيم مشخص تر موضوع كتاب رابيان كنيم، نويسنده به دنبال توضيح و تبيين رابطه سه مفهوم قدرت، دانش و مشروعيت در سده هاي ميانه است.

بخش اول كتاب ، چارچوب نظري بحث را مشخص مي كند. از نظر روش شناسي اين پژوهش رويكردي متفاوت و جديد در بررسي انديشه هاي اسلام و ايران دارد. اين رويكرد مبتني بر روش شناسي تبارشناسانه  و تحليل گفتمان است. يعني مجموعه دانشهاي مسلمين در سده ميانه به عنوان نظام يا سامانه در نظر گرفته مي شود كه جنبه هاي مشترك زيادي دارند. اين دانش تحت شرايط خاص اجتماعي سياسي توليد شده كه مناسبات قدرت در آن تأثير گذار بوده است. نويسنده معتقد است كه اين دانش به عنوان يك گفتمان داراي ويژگيهاي خاصي است.

مجموعه اين دانستهاي برآمده از فلسفه ، فقه، كلام و انديشه سياسي ، به عنوان سنت شناخته مي شوند كه مهمترين ويژگيهاي آن وجه اقتدار گرايي اش است. وجه اقتدار گرايي سنت همواره در طول تاريخ ايران باز توليد شده و هم اكنون نيز با آن درگير هستيم .

ويژگي ديگر سنت سده هاي ميانه ، متن محور بودن واتكاي آن بر نص است. گفتمان سنت تحت تاثير مناسبات اجتماعي و سياسي سده هاي ميانه اقدام به گزينش و بر جنبه سازي وجوه خاصي از نصوص پرداخته كه با مناسبات قدرت هماهنگي داشته باشد. اينجاست  كه بحث تقدم دانش  بر قدرت يا تقدم  قدرت بر دانش مطرح مي شود كه انديشمندان اسلامي هر كدام نظرات متفاوتي داشته اند . بخش دوم كتاب با عنوان ساخت و روابط  قدرت دردوره ميانه ، عمدتا شامل بحث و بررسي سابقه قدرت و دولت اسلامي و بيان تحولات و تغييرات آن در طول تاريخ تا دوره ميانه است . فصل اول اين بخش به بيان تفاوتهاي دولت و قدرت در دو سنت غرب و شرق مي پردازد . نويسنده معتقد است اگر شاهد شكل گيري دو گونه دولت و ساختار قدرت درغرب وشرق هستيم  اصولا الگوي يوناني قدرت با الگوي شرقي داراي ويژگيهاي خاص خود هست. اگر قدرت وعقلات را به شكل يك مثلث سه ضلعي در نظر بگيريم مثلث عقلانيت و قدرت درالگوي غربي در برگيرنده سرزمين ثروت و فلسفه است اما در شرق والگوي اسلامي ، حسب و نسب ، غنيمت و انديشه ديني است. البته با ظهور اسلامي ايمان و عقيده ديني جاي حسب ونسب را گرفت.

مبتني بر همين ديدگاه در ادامه يك شماي كلي از خلافت اسلامي و تحولات اكو درادامه ارائه مي شود. البته بعداز پايان كار امويان و شكل گيري خلافت عباسي ما با پديده جديدي از ساماندهي قدرت مواجه ايم كه سلطنت اسلامي نام دارد. سلطنت اسلامي بابهر گيري از الگوي ايرانشهري باستان داراي ويژگيهاي خاص است. اين ويژگيها شامل حفظ شريعت و تقدير گرايي است.

به گزارش "مهر"، دانش سياسي در تمدن اسلامي عنوان بخش سوم كتاب است كه خود شامل سه فصل مي شود. در هر كدام از اين فصول به بحثي از دانش سياسي مسلمانان  در سده ميانه مي پردازد. فصل اول فقه سياسي اهل سنت، فصل دوم فقه سياسي شيعه و فصل سوم اين بخش اختصاص به فلسفه سياسي دارد.

به نوعي مي توان گفت مهمترين قسمت كتاب همين بخشي سوم است. و دو بخش  اول به نوعي مقدمه آن هستند. دانش سياسي دوره ميانه علي رغم اينكه انواع مختلفي را در برمي گيرد اما دو ويژگي اساسي دارد. هر كدام از اين دانش به نوعي ريشه در وحي اسلامي   دارند.  ديگراينكه تفسير اين علوم از نصوص ديني بر ساخته روابط قدرت در دوره ميانه است به همين جهت رابطه دانش  و قدرت مفهوم بنيادي مورد نظرنويسنده است. فقه سياسي اهل سنت كه متكي بر فقه  شافعلي و كلام اشعري است با تكيه بر منابع چهار گانه قرآن ، سنت ، اجماع و قياس ، تحت تاثير روابط قدرت در دوره ميانه با بازشكست به سنت صحابه برداشتي اقتدار گرايانه از نصوص ديني ارائه مي دهد. مخصوصا اينكه اجتهاد وعقل جايگاه خاصي در اين دستگاه فقهي - كلامي ندارد. اما فقه سياسي شيعه هم اگر چه تحت تاثير روابط قدرت بوده اما با تكيه عقل به عنوان يكي از منابع چهار گانه سعي داشته رويكردي متفاوت از خود نشان دهد. به همين جهت جدال اصوليون و اخباريون درفقه شيعه جايگاه مهمي دارد. هر چند كه در نهايت آنها عقل را دركنار منابع سه گانه قرآن سنت و اجماع باشد پذيرفته بودند .اما رويكرد اصولي در فقه شيعه با اهداي جايگاه ويژه به عالم و مجتهد رويكردي نخبه گرايانه واقتدار آميز از خود نشان داد.

مجتهد به عنوان جانشين پيامبر و ائمه در دوره غيبت همان جايگاه  سلطان يا خليفه در انديشه سني را پيدا كرد. هر چند كه از زمان مشروطه ، برداشت ديگري ايجاد شده اما موضوع بحث كتاب حاضر نيست . نكته قابل تامل اين است  فلسفه سياسي  نيز متاثر از عقل يوناني است. فارابي و ابن سينا در دستگاه فلسفي خود ابتدا  جايگاه ويژه اي به عقل و فيلسوف قائل مي شوند اما با نزول از مدينه فاضله خود و با در نظر گرفتن واقعيات جامعه اسلامي سياست و حكومت را به فقيهان واگذار مي كنند. در مقابل نقش عقل در جامعه يوناني ، فقه همان نقش را در جامعه اسلامي دارد.

در نهايت مي توان گفت نويسنده كتاب با در پيش گرفتن روش شناسي و معرفت شناسي فوكويي ومبتني بر تحليل گفتمان در مقابل روش هاي شرقشناسانه و سنتي ، نگاهي متفاوت به تجربه سياسي مسلمانان داشته است .تحليل گفتمان رويكري مبتني بر روابطه قدرت و دانش است. دانش سياسي مسلمانان تحت تاثير مناسبات قدرت در سد ميانه ( قرن پنجم تا هشتم هجري ) و با وام گيري از صنعت قبيله اي عرب، شاه، آرماني ايراني و فيلسوف شاه يوناني ، تغييري اقتدارگرا از نصوص ديني ارائه داده است و اين برداشت سعي شده جنبه هاي خود گرا دموكراتيك آن فراموش شود. گفتمان سياسي مسلمانان  يك بار براي هميشه در سده ميانه توليد شده و بعدها نيز جز حاشيه نوسي بر آن چيزي برآن افزوده نشده است. اين سنت دائما درحال باز توليد خود است و حتي انديشه تجدد  اروپايي نتوانسته خللي در پايه هاي محكم آن ايجاد كند.

اينكه چرا اين سنت دائما  خود را باز توليد مي كند و درحال حاضر نيز انديشه وعمل ما را محدود كرده مي تواند موضوع پژوهش ديگري باشد . آيا امكان تغييرو توليد داشتي جديد مبتني بر نصوص ديني وجود دارد. يا همچنان شرايط باز توليد سنت سده ميانه فراهم است؟ هيچ يك از كساني كه دغدغه مسائل جامعه امروزي را دارند. از خواندن آن بي نياز نيستند. چرا كه ديدگاهي نو را در برابر روي ما مي نهد.

اما فارغ از جنبه محتوايي كتاب از نظر شكلي هر چند منابع براي مطالعه بيشتر در پايان آن آورده شده اما فاقد نمايه اشخاص ، موضوع ومكان است.

کد خبر 343046

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha