خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: سید مرتضی آوینی یک تجربه و سرمایه برای اهل جغرافیای انقلاب اسلامی است. اینکه ما اساسا با سرمایههای خود چه میکنیم و چرا به سرمایههای خود بیاعتنا هستیم بحثی جداگانه است که باید به آن پرداخته شود. آنچه درباره آوینی مطرح است این است که وی همیشه به عنوان آوینی فیلمساز یا آوینی هنرمند شناحته شده است و قلم آوینی که مقام معظم رهبری او را «سید شهیدان اهل قلم» نام نهادند، مورد توجه واقع نشده است.
مروری بر آثار سیدمرتضی آوینی و پتانسیلها و ظرفیتهای اندیشه شهید آوینی موضوعی، درخور تامل و بررسی چندباره است. غالبا اگر فردی درست با آوینی مواجه شود به اندیشه ایشان جذب میشود و تحت تاثیر شدید قرار میگیرد. به مناسبت سالگرد شهادت شهید آوینی برای بررسی برخی از زوایای اندیشه این شهید به سراغ حجت الاسلام عباس محسنی رفتیم. عباس محسنی در موسسه روایت فتح یازده سال مدیر تنظیم و نشر آثار شهید آوینی بوده است. مشروح گفتگوی مهر را در ادامه میخوانید؛
*به طور کلی مختصات فکری شهید آوینی را تبیین کنید.
یکی از اتفاقاتی که در دستگاه تقدیر الهی افتاده ظهور شخصیتهایی است که در انقلاب حضور داشتند. کسانی مثل آوینی بودند که تا سال ۵۷ هیچ بروز و ظهور انقلابی ندارند و حتی بعید به نظر میرسید که چنین آدمهایی با انقلاب پیوند بخورند. اینگونه به جریان تقدیر الهی بیشتر پی میبریم که خدا ذخیرههای خود را چگونه یکی یکی متولد کرده و پرورش میدهد و در روز واقعه تحویل واقعه میدهد.
مرتضی آوینی کسی است که قبل از انقلاب از طریق فلسفه، هنر، سینما، ادبیات و موسیقی، غرب را به جان آزموده است و اگر مفهومی از لحاظ دینی به عنوان کفر به طاغوت داریم این را در عمل تجربه کرده است. یعنی کفر به غرب را تجربه کرده است. با وقوع انقلاب اسلامی آوینی درکی از انقلاب، زمانه و واقعهای که اتفاق افتاده از خود بروز و ظهور میدهد که شاید از چشم بقیه افرادی که فعال هستند غایب باشد. بعضی از مبارزین قبل از انقلاب، انقلاب را منحصر در مبارزه با رژیم ستم شاهی میدیدند. نگاه اینها به انقلاب ممکن است خیلی محدود باشد.
ولی حضرت امام(ره) به انقلاب نگاهی تاریخی دارند. جایگاه انقلاب چه از لحاظ تحولاتی که در فرد صورت میگیرد و چه از نظر تحولاتی که در جمع خودمان به عنوان جغرافیای اسلامی اتفاق میافتد و چه تاثیراتی که روی ملل دیگر دارد، قابل تامل است. یکی از اتفاقاتی که از قِبَل آوینی افتاده این است که او انقلاب را از لحاظ نظری به تاریخ بشری پیوند داده و در نسبت با تاریخ بشری آن را فهم کرده است.
آوینی اگر آن تجربه قبل از انقلاب را نداشت و این راه را تا آخر طی نکرده بود و هنوز در هوا و هوس دموکراسی یا حقوق بشر و رسیدن به توسعه یافتگی، بود اتفاق مهمی نمیافتاد. در این دستگاه تقدیر خیلی مهم است که فردی مثل آوینی پرورش پیدا کرده و نهایتا آنجایی که باید، ظهور و بروز پیدا بکند. لذا آثار آوینی چنین ارمغانی برای ما به دنبال دارد که ما جایگاه انقلاب اسلامی را در نسبت با سرنوشت بشر بتوانیم ببینیم. خیلی کم در این مورد صحبت شده و حتی همان موقع که آثار شهید آوینی منتشر شد، صحبت کردن در این خصوص یک نوع شعار به حساب میآمد. اما تحولاتی که در عالم افتاده مسائل مورد نظر آوینی را تایید میکند.
به عنوان نمونه وی در کتاب فردایی دیگر، رساله آخرین دوران رنج فرازی دارد که میگوید: «ترس از مرگ بزرگترین ضعف بشر است و اژدهای قدرت كه همان شیطان اساطیری است، حاكمیت خویش را بر ضعفهای بشر بنیاد نهاده است و از همه بیشتر بر ترس از مرگ. اژدهای قدرت هنگامی امید از ایران بازگرفت كه خلایق را فارغ از ترس یافت، ترس از مرگ. و از این پس، باید منتظر باشیم كه این تجربه در بسیاری از سرزمینهای كره زمین تكرار شود.»
باور میکردید این تجربه در مورد حزب الله لبنان اتفاق بیفتد که به یک قدرت منطقهای تبدیل شده است؟ یا در مورد سوریه و یمن و...؟ یعنی جنگی که یک طرف آن تکنولوژی با تمام ظرفیتهای آن است و آن طرف آدمهایی هستند که به نسبت بدون امکاناتاند. مردم یمن بدون دولت مستقر و حزب الله لبنان بدون قرار گرفتن در موضع یک دولت چنین قدرتی دارند. لذا یک طرف تکنولوژی کامل و یک طرف مردمی فارغ از ترس از مرگ هستند. این یک واقعیت است منتهی این واقعیت، ممکن است در سال ۷۰ که این مقاله نوشته شده شعار تلقی شود.
*اساسا جنگ در نگاه آوینی نیز به همین دلیل اهمیت دارد چرا که عرصه پرورش و ظهور انسان هایی است که از مرگ نمی ترسند.
شهید آوینی جملهای دارد که میگوید ما به تعداد شهدایمان کربلا را فتح کردیم. یعنی به تعداد شهدایمان پیروز شدیم. ظهور یک انسان اینچنینی که فارغ از ترس و خصوصا فارغ از ترس از مرگ است آن هم تحت امر ولایت، و کاملا بر اساس اراده و آگاهی و فهم و تبعیت از ولی در سلسله ولایت قابل تامل است. جنگ فی نفسه واقعه خوشایندی نیست. اما جنگ عرصه ظهور انسانهایی است که وجه نترسیدن از مرگ در آنها بارز است.
اما قسمت دیگر ماجرا فهم اتفاقی است که در عالم افتاده است. ما درگیر مواجهه نظری و عملی با تمدن هستیم. این تمدن یک مفهوم انتزاعی نیست و ماهیتا و از نظر سیطره هیچ وقت اینگونه نبوده است که کل کره زمین تحت سیطره یک تمدن قرار بگیرد. بخشی از فعالیتهای شهید آوینی این بوده است که این فهم درست را به ما بدهد. تا حالا هیچ تمدنی نتوانسته است که بر سراسر کره زمین حاکمیت علی الاطلاق داشته باشد و نظام های اقتصادی، سیاسی، آموزشی، فرهنگی، نظام های مختلف زندگی بشر را شکل داده و همه بشر را به یک شکل در بیاورد.
کدام تمدنی توانسته فرهنگ و تفکر خود را به ابزار و روش تبدیل کند؟ ابزار و روشی که الان تمام دنیا خود را به آن نیازمند میبینند و با اشتیاق کامل به سمت آن میروند. کدام فرهنگ و تمدن بوده که چنین تاثیری در جغرافیای عالم داشته باشد و بحران های مختلف به وجود بیاورد؟ لذا مسائلی که تمدن جدید غرب به وجود میآورد جهانی است و با تمدن های دیگر قابل قیاس نیست. ما باید با گذر از این تمدن به وضع موعود خود برسیم.
*ظرفیتهای فکری شهید آوینی که شناخت آن ضرورت امروز جامعه ماست، چیست؟
یکی از این ظرفیتها شناخت صحیح غرب است، دوم شناخت صحیح این زمانه است که به شناحت درست انقلاب اسلامی برمیگردد و سوم این است که راهحلهای انقلاب اسلامی برای عبور از عالم جدید و مواجهه با آن چیست؟ این سه بحث از مهمترین نتایجی است که با خواندن آثار آوینی برای ما ممکن میشود. منتهی تقریبا موضوع اصلی تمام آثار شهید آوینی تحول و انقلاب اسلامی است. به هر بهانهای که اثری تولید شده باشد، چه ادبیات داستانی باشد و چه تئاتر یا سینما و گرافیک و... موضوع اصلی انقلاب است. این مهمترین کارکردهای آثار آقا مرتضی است.
*از یک جهت به نظر میرسد توجه به آخرالزمان و موعود در اندیشه شهید آوینی جایگاه ویژهای دارد؟
سید مرتضی آوینی تناظری را بین قصه آفرینش انسان و حضرت آدم و زندگی جمعی انسانها قائل است. در این تاریخی که خودش میگوید یک شبانه روز بر مدار ۱۴۰۰ سال میچرخد میگوید الان در این تاریخ با انقلاب اسلامی شاهد توبه تاریخی بشر هستیم و بعد از این دوره سیر صعودی انسان شروع میشود. انقلاب اسلامی را به تعبیری مقدمه ظهور میداند و آن را عصر قبل از ظهور مینامد. آوینی حرفها را در مورد سرنوشت بشر به صورت خیلی کلی بیان میکند مثل اینکه فصل الخطاب با انسان کامل است ولاغیر.
در انتهای مقاله آغازی بر یک پایان میگوید: «حتی اگر هیچ برهان دیگری در دست نداشتم، ظهور انقلاب اسلامی _ و بهتر بگویم، بعثت تاریخی انسان در وجود مردی چون حضرت امام خمینی(س) برای من کافی بود تا باور کنم که عصر تمدن غرب سپری شده است و تا آن وضع موعود که انسان در انتظار اوست فاصله ای چندان باقی نمانده است. حقیقت دین را باید نه در عوالم انتزاعی، که در وجود انسانهایی جست که خلیفه اللهی مبعوث شده اند. فصل الخطاب با انسان کامل است و لاغیر.» از این جهت تفکر تفکری موعود گرایانه است.
*آیا شما سیر مطالعاتی برای خواندن آثار شهید آوینی طراحی نمودهاید؟ چطور میتوان این آثار را مطالعه کرد؟
ما سعی کردیم مقاله به مقاله یک سیر مطالعاتی برای قشر دانشجو و بالاتر تنظیم کنیم. یک طرحی به نام نسیم حیات وجود دارد که جدول مقالات و ترتیب آنها در آنجا توضیح داده شده است. هم به لحاظ سطح و هم به لحاظ مبانی این سیر در نظر گرفته شده است. این سیر طوری تنظیم شده است که تسلطی بر آثار شهید آوینی برای کسی که آن را مطالعه میکند به وجود بیاید.
یک وبگاه هم به همین اسم نسیم حیات وجود دارد که علاقمندان میتوانند به آن مراجعه کنند. در سه سطح این طرح دسته بندی شده است و سعی شده یک جامعیتی وجود داشته باشد و همه دوازده کتابی که از شهید آوینی به عنوان مجموعه آثار چاپ شده در بر گرفته شود. مقداری از مباحث این طرح در مورد شناخت عالم جدید است، مقداری چگونگی مواجه شدن ما با عالم جدید با توجه به داعیه تفکری ما را توضیح میدهد و مقداری از مباحث هم در مورد این است که این داعیه ما آیا منجر به عبور از عالم جدید و پدید آوردن یک عالم نو خواهد شد و آیا شهید آوینی برای این قضیه راه حلی دارد یا نه؟
نظر شما