۷ تیر ۱۳۹۵، ۱۴:۱۳

گزارش استاد تاجیک از نمایشگاه کتاب تهران؛

«هزارها آدم در حرکت و گفتگویند اما هیچ‌کس سراسیمه نیست»

«هزارها آدم در حرکت و گفتگویند اما هیچ‌کس سراسیمه نیست»

یک استاد دانشگاه ملی تاجيكستان که در نمايشگاه امسال كتاب تهران حضور داشته است، در بخشی از گزارش خود از این نمایشگاه نوشته است: «هزارها آدم در حرکت و گفتگویند، اما صدای بلند را هیچ نمی‌شنوی.»

به گزارش خبرنگار مهر، هر ساله همزمان با آخرین روزهای اردیبهشت، دوستداران كتاب از برخی کشورها به ایران می‌آیند تا در نمایشگاه کتاب تهران شرکت کنند. امسال نیز مهمانانی از چهل كشور جهان خود را به تهران رساندند تا از آخرین تحولات حوزه نشر در بیست و نهمین نمایشگاه بین المللی كتاب تهران باخبر شوند.

از تاجیكستان نیز هیئتی ۹ نفره متشكل از استادان دانشگاه، نویسندگان، ادیبان تاجیك، ناشران و مسئولان فرهنگی این كشور، از سوی رایزنی فرهنگی و سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیكستان به این نمایشگاه اعزام شدند. دكتر بدرالدین مقصوداف، استادتمام دانشگاه ملی تاجیكستان پس از بازگشت از این سفر، خاطرات خود را با نام «در دامان دماوند» در هفته نامه «ادبیات و صنعت»، شماره ۲۱، ص ۱۲ (۲۶ می‌۲۰۱۶ میلادی) به چاپ رسانده است که برگردان آن به فارسی، از نظر می‌گذرد:

ما، یک گروه در هیئت بهادر رحمت­اف (معاون رئیس دانشنامه ملی تاجیکستان)، عبدالقادر تلبک­اف (رئیس کتابخانه لاهوتی شهر دوشنبه)، آرتق قادر (هنرمند مردمی تاجیکستان)، توردی صالح­‌زاده (روزنامه‌نگار، ناشر خصوصی)، مبشر اکبرزاد (مدیر شعبه نقد ادبی اتحادیه نویسندگان تاجیکستان)، بدرالدین مقصوداف (استاد دانشگاه ملی تاجیکستان- نویسنده این سطور) با توصیۀ رایزنی فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان و همچنین نمایندگان وزارت فرهنگ تاجیکستان در هیئت عبدالغفار عبدالجباراف (مشاور وزیر فرهنگ جمهوری تاجیکستان)، گریز صفر (رئیس نشریات «ادیب»)، طاهر رجب‌اف کارمند نشریات «ایر-گراف») جمعاً ۹ نفر، روز ۸  می سال جاری با قصد شرکت در نمایشگاه بین‌المللی «کتاب تهران-۲۰۱۶» به پایتخت جمهوری اسلامی ایران سفر کردیم.

ما را در میدان هوایی(فرودگاه) شهر تهران، فرنگیس بیک‌­آوا، کارمند سفارت جمهوری تاجیکستان و آقای نظری، کارمند مسئول وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران با خوشی و فرهمندی استقبال نمودند. طبق برنامه قبول‌شده یک هفته مهمان دوستان ایرانی بودیم. روز ۹ می، ما را در مینی­‌بوس به محل برگزاری نمایشگاه کتاب، که بار نخست آنجا دایر می‌شده، بردند. این موضع در ۳۰ کیلومتر دورتر از تهران در سمت میدان هوایی (فرودگاه) این شهر در زمین هموار موقعیت داشت و به آن نام رمزی «شهر آفتاب» را داده‌اند که آن، البته، معنای روشنگر باطن و نیروی حیات‌بخش معرفت را نیز می‌تواند داشته باشد.

این نمایشگاه با بزرگی و شهامت خود کس را تسخیر می‌کند. بناهای محتشم نمایشگاه را در طول ۶ ماه اخیر با تمام شرایط زیرساختی معاصر در حدود ۲۵ هزار مترمربع اعمار کرده‌اند. به ما گفتند، که در این نمایشگاه به‌غیراز نماینده‌های مؤسسه‌های نشریاتی ایران، نمایندگان چهل دولت دنیا شرکت دارند و در یک روز به حد وسط صدها هزار آدم اینجا می‌آیند و از کتاب‌های مورد نیازشان بهره‌ور می‌شوند. آن موضع از نگاه طبیعی هم درواقع خیلی آفتابی بود، به حدی که چشم‌ها را خیره می‌کرد. اما وقتی به داخل سلسله­‌بناهای بزرگ نمایشگاه وارد شدیم، از عالم خارج کاملاً جداشده به عالم کتاب پیوستیم. آنجا رسته‌ها و غرفه‌های کتاب چنان بسیارند، که اگر خواسته باشی از یک‌سو، حتی بدون توقف تماشاکنان از نزدشان بگذری، شاید یک روز هم کفایت نکند.

 این نمایشگاه از صبح تا شام خیلی پر­آدم (جمعیت زیاد) است. هر طایفه آدم را آنجا می‌توان دید، اما همه آن‌ها را جاذبه کتاب به هم آورده است. آفرین بر ملت ایران، که به کتاب این‌قدر ارج و احترام می‌گذارند. این مردم نیک دریافته‌اند، که شرف و عزت، آبروی و اعتبار، ننگ و ناموس، اختصاص ­مندی، آدمیت، نیرو و قدرت و پرواز به‌سوی آینده‌های نیک فقط و فقط از راه کتاب‌خوانی و دانش‌اندوزی دست می‌دهد. پیر و برنا، همه از پی دریافت کتاب‌های موردنیاز خود گشت‌وگذار دارند. از پیش ما پیرزنی می‌گذشت، که با قامت خمیده با یکدست از دست نوه خردسالش گرفته در دست دیگرش بسته کتاب آهسته، آهسته پیرانه قدم می‌زد، ولی خوشحالانه با نبیره‌اش گفتگو داشت. معلوم بود، که کتاب‌های برای نبیره‌اش یا برای خودش لازم را دریافت و خریداری کرده است. چنین منظره‌های دیدنی، که عاطفه‌ شخص را بیدار بکنند، بسیار بودند.

سازمان دهندگان نمایش کتاب برای آسان کردن کار خریداران کتاب و رفاه آن‌ها در سطح بلند حرفه‌ای همه چاره‌ها را ‌اندیشیده‌اند. در رسته‌ها غرفه‌های کتاب‌فروشی مؤسسه‌های نشریاتی را از روی الفبا جابه‌جا کرده‌اند و در آغاز هر رسته از هر دو جانب تابلوها را نصب‌کرده‌اند، که در آنها عنوان نشریات ثبت گردیده‌اند. مثلاً، اگر به شما کتاب‌های نشر «سخن» لازم بود، به رسته «س» می‌روید و از تابلو رقم غرفه «سخن» را پیدا می‌کنید، که فرضاً (مثال) ۱۱۶ است. سپس، در همان رسته از پی دریافت غرفه ذکرشده می‌شوید و بالاخره آن را یافته با کتاب‌های چاپ کرده این نشریات آشنا می‌شوید. اگر کتاب موردنیازتان را یافتید، آن را خریداری می‌کنید. غیرازاین، در یک تالار بزرگ دیگر همه کتاب‌هایی که در سی سال اخیر در ایران چاپ شده‌اند، در رف‌های مخصوص از روی ساحات یک نسخه، یک نسخه گذاشته‌اند. آن‌ها را به فروش نمی‌دهند. آن‌ها فقط برای آگاهی مشتریان است. بعد دیدن و آشنا شدن با کتاب موردنظرتان شما می‌توانید آن را از کتاب‌فروشی‌ها جسته دسترس نمایید.

در نمایشگاه هر جا، هر جا گوشه‌های معلومات به چشم می‌رسند. اگر مشکلی داشته باشید، از آنجا اطلاع لازم را پیدا خواهید کرد. ما را مناسبات خیلی نرم و مؤدبانه بین همدیگری آدمان و میان مشتریان و فروشنده‌ها خیلی جلب نمود. هزارها آدم در حرکت و گفتگویند، اما صدای بلند را هیچ نمی‌شنوی. هیچ‌کس سراسیمه نیست. در نوبت خرید کتاب‌ هیچ‌کس از دیگری جلو نمی‌رود. مردم آرام، آرام حرکت می‌کنند، هیچ‌کس شخص دیگری را تحقیر نمی‌کند. با هم با تبسم و خیرخواهانه برخورد می‌کنند. شامگاهان، وقتی آفتاب، غروب می‌کند، در چمنزارهای اطراف نمایشگاه آدمان گروه، گروه نشسته‌اند. با هم صحبت دارند یا غذا تناول می‌کنند، ولی هنگام برخاستن جای نشستشان را تمیز می‌کنند و کالاهای نالازم را جمع نموده به سطل می‌‌ریزند. همه‌جا تازه و دلکش به نظر می‌رسد. وقتی در داخل نمایشگاه قدم می‌زنی، می‌بینی، که هر جا، هر جا تالارهای خرد و بزرگ نمایان است و آن جای‌ها در موضوع‌های گوناگون مربوط فرهنگ و ادب همایش‌ها و مصاحبه‌ها در جریان‌اند.

هر کسی میل داشته باشد، در آنها شرکت می‌کند و اگر نخواست از آنجا آزادانه بدر می‌شود. کسی را به کس دیگری کاری نیست. همان روز اول در نمایشگاه خانم جوانی به اسم فاطمه کتابی، که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران وابسته ما بود با همراهی خانم فرنگیس بیک­‌آوا، کارمند سفارت تاجیکستان در ایران به گروه ما پیوست و ما را به تالار گشادی برد، که در تخته الکترونیک آن اسامی همه ما و همچنین موضوع همایش نوشته‌ شده بود: «استاد رودکی و مقام او در پیشبرد زبان و ادب فارسی در ماوراءالنهر». همه ما را به جمع آمدگان آقای مراقبی، که روزنامه‌نگار بوده است، معرفی کرد. در موضوع ذکرشده صحبت صمیمی و آزاد برپا شد. وقتی مردم نطق تاجیکی را می‌شنیدند، سوی تالار می‌شتافتند. پس از همایش علاقه‌مندان نزد ما آمده از تاجیکستان و وضع زبان و ادب تاجیکی با مهر خاص پرسان می‌شدند. روزهای بعدی نیز همین‌گونه همایش‌ها در موضوع‌های «ادبیات کودک و نورسان در ایران و تاجیکستان» و «سرایندگان معاصر ایران و تأثیر‌‌گذاری آن‌ها در شعر تاجیک» برگزار گردیدند و علاقه‌مندان زیاد در مورد موضوع‌های ذکرشده اطلاعات کافی به دست آوردند.

در نمایشگاه کتاب با آقای قهرمان سلیمانی، رایزن فرهنگی سابق سفارت جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان و آقای محمدرضا حیدری، وابسته فرهنگی رایزنی وقت و آقای مسعود قاسمی، رئیس سابق پژوهشگاه زبان فارسی- تاجیکی سفارت ایران در تاجیکستان دیدار و صحبت‌ها داشتیم. همه آنها با مهر خاص از زمان کارشان در تاجیکستان و مردم تاجیک یادآور شدند و از ما خواستند که سلام‌های گرمشان را به دوستان تاجیکشان برسانیم. در برنامه ما نشست و گفتگوها با مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران و معاون وزیر همین بخش و همچنین با ریاست نمایشگاه پیش‌بینی‌شده بود، که عملی گردیدند.

ما از مؤسسه‌های عظیم فرهنگی تهران، از جمله کتابخانه ملی ایران، موزۀ سیناماتاگرافی ایران، کاخ نیاوران، برج میلاد و غیره دیدن کردیم و از آنها تأثرات خیلی خوب برداشتیم. روز ۱۳ می‌ما به دره زیبا منظر لواسان رفتیم که در قسمت شرق بیرون تهران جا داشت. آقای نظری ما را در بستان‌سرای خود مهمان کرد. هنگام نشست با اشتراک همه سرودخوانی و مشاعره جالبی برپا شد. آرتق قادر از همه بالادست بود و با طرز شعرخوانی و سرودخوانی خود حاضرین را مفتون می‌نمود. روز ۱۴ می، ما را به فرهنگسرای ابن‌سینا بردند. در ترکیب آن مجمعه تئاتری فعال بود و ما آنجا نمایش «عروسی زال و رودابه» - را در اجرای دو جوان زن هنرمند ایرانی تماشا کردیم.

پس‌ از این نمایش صحبت آقای فریدون جنیدی، دانشمند شاهنامه پژوه ایرانی با جمع هنر‌شناسان و آقای علی‌اشرف مجتهد شبستری، سابق سفیر ایران در تاجیکستان را دریافتیم. آقای شبستری گفت، که در کشورهای زیاد مأموریت داشتم، اما بهترین زمان کارم در تاجیکستان، در کنار برادران تاجیکم بود و امروز هم اگر مأموریتی به من وا‌گذار شود، باز هم کشور عزیز تاجیکستان را انتخاب خواهم کرد. گفتگوی جالبی روی روابط فرهنگی ایران و تاجیکستان به عمل آمد. آقای شبستری حین سخنرانی با افتخار اعلام کرد، که امروز در تجلیل روز فردوسی کتاب شاهنامه پژوه تاجیک استاد خدایی شریف‌زاده تحت عنوان شاهنامه و شعر زمان فردوسی که به خط فارسی ویرایش و نشر شده است، در مشهد رونمایی می‌شود. گرچه از برگزار شدن این رویداد فرهنگی ما قبلاً آگهی داشتیم، اما از زبان آقای شبستری در تهران در حضور علاقه‌مندان بسیار شنیدن آن برایمان گوارا بود. در طی مسافرت مذکور در تهران دو دفعه با نعمت‌الله امامزاده، سفیر تاجیکستان در ایران ملاقات برپا شدند. در مجموع سفر ما بسیار مفید و خاطرمان گذشت و ۱۵ می‌به وطن برگشتیم.

کد خبر 3695621

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha