خبرگزاري مهر - گروه دين و انديشه : پرسش از ماهيت تاريخ فلسفه در سنت فلسفي آلمان در اسلاف هگل چون تيده مان و تنه مان مورد اقبال جدي واقع شد. اما فراشد ملاحظه تاريخي فلسفه در نظام فكري هگل آرام گرفت. او تاريخ فلسفه را عين فلسفه و بلكه علم فلسفه ديد و با نظر در تاريخ فلسفه بر آن شد كه با تأسيس منطق تازه اي فكر و فرهنگ غرب را از چنبر نگاه گسيخته عصر روشنگري خارج نموده و گذشته غرب را به اكنون آن فراخواند و جمعي بين جدال قديم و جديد به دست دهد.
با اين نگاه است كه هگل تذكر به سنت را در تعاطي به فلسفه ضروري مي داند. شايد از اين حيث راه هگل براي آنان كه افتاده در تقابل سنت و مدرنيته اند درس آموز باشد.
نوشته حاضر چهارمين كتاب از مجموعه مطالعات غربي و درباره انديشه هاي هگل مي باشد. در اين كتاب سعي شده تا از منظري نقادانه و توصيفي آفاق فكري اين فيلسوف آلماني و همچنين ارتباط فكري وي با فلاسفه گذشته هم دوره و بعد از وي از جمله كانت، اسپينوزا، دكارت و فيخته مورد مداقه قرار گيرد.
مجموعه حاضر شرح ماجراي پرسش از چيستي تاريخ فلسفه با تحليلي از ديباچه هگل بر درس گفتارهاي تاريخ فلسفه است. گزارش احوال و آراء فلاسفه در آثار گذشتگان دست كم از زمان ارسطو در سنت ادبيات فلسفي به صورتهاي مختلفي مورد توجه بوده است. البته آثاري از اين دست گاه صبغه مناظره اي به خود گرفته و جانب راي فلسفي خاصي را نگه داشته اند و گاه نيز به نقل آراء و افكار در قالب توصيف پرداخته اند. اما توجه تاريخي به فلسفه مسئله اي مستحدث و فرع بر ظهور تفكر تاريخي در دوره مدرن است. تقابلي كه بين انسان و طبيعت در فلسفه دوره مدرن پيدا شد راه به پرسش از چيستي تاريخ برد.
نظر شما