۱ مرداد ۱۳۹۵، ۹:۴۸

محسن سلیمانی با مهر مطرح کرد؛

نویسندگان ما تنها می‌توانند دو- سه نوع رمان بنویسد

نویسندگان ما تنها می‌توانند دو- سه نوع رمان بنویسد

محسن سلیمانی می‌گوید نویسندگان ما دو سه نوع رمان بیشتر نمی شناسند. آنها اغلب یا می‌ترسند سراغ نوشتن انواع دیگر رمان بروند یا احساس می کنند برایشان افت دارد اگر رمان جنایی با ترسناک بنویسند.

محسن سلیمانی نویسنده ومترجم در گفتگو با خبرنگار مهر در پاسخ به سوالی درباره علت اقبال به ترجمه بیش از تالیف در فضای ادبی کشور اظهار داشت: شخصیت‌های رمان های ایرانی مجبورند بیشتر قابل پیش بینی باشند و رفتارهای رسمی تری داشته باشند ولی شخصیت های رمان های خارجی می‌توانند قابل پیش‌بینی و مودب نباشند که البته چون ما یعنی همه مسئولان اداره کتاب و وزارت ارشاد و مخاطبان کتاب، آزادی بیشتری برای داستان‌های خارجی و شخصیت‌هایش قائل هستیم تا شخصیت‌های داستان‌های  نویسندگانی مثل سلیمانی، طبیعی است. ماجرا این است وقتی پسر خودمان در خانه شیطنت می‌کند قشنگ از خجالتش در می‌آییم ولی وقتی برادرزاده مان که مهمان ماست شیطنتی می‌کند فقط به او نگاه معنی‌دار می‌کنیم و لبخند می‌زنیم.

 سلیمانی ادامه داد: متاسفانه شخصیت‌های قابل پیش‌بینی و طبعاً رمان‌هایی که این نوع از شخصیت‌ها را دارند، ملال آورند. مثلاً تصور کنید راسکلنیکوف دانشجوی مودبی می‌شد و دست به قتل نمی‌زد یا اسکارلت دختر مودبی بود وعاشق اشلی نمی شد آن وقت فکر می کنید کسی  کتاب داستایفسکی یا  رمان مارگارت میچل را تحویل می‌گرفت؟ شاید بگویید ما غریبه پرست هستیم و به رمان های ترجمه سوبسید می‌دهیم؛ شاید. اما ما گناهی نداریم این جوری هستیم. سال‌ها پیش یکی از منتقدان کتاب های نوجوانان خودمان  تلویحاً می‌گفت عشق در رمان‌های نوجوان خوب است به شرط اینکه در خارج و رمان‌های خارجی باشد.

این نویسنده و مترجم در ادامه افزود: داستان نویسان  ما همیشه رمان هایی را که  داستان و قصه بوده است و به قول بعضی‌ها «خطی»، «سنتی» و «سرراست» است را تحقیر کرده‌اند. البته در دنیا هم ادبای دانشگاهی همیشه رمان‌هایی را که خواننده زیاد دارد تحقیر می‌کنند. اما فرق  نویسندگان خارج با نویسندگان داخل گویا در این است که  در خارج هر کس کار خودش را می‌کند مثلا منتقدان دانشگاهی نقدشان را می‌نویسند و نویسنده‌ها داستانشان را  و مردم هم  ببا رمان‌های نویسندگان محبوبشان زندگی می‌کنند. اما در داخل کشور هر نویسنده‌ای که استعدادی دارد وقتی پا به دانشگاه یا یک محفل ادبی می گذارد همه صریحاً یا  تلویحاً به او می‌گویند یا باید مثل شازده احتجاب گلشیری  یا بوف کور هدایت یا خشم و هیاهوی فاکنریا اولیس جویس مدرن باشی و یا مثل آزاده خانم و نویسنده‌اش براهنی پست مدرن و البته این را هم تاکید می‌کنند که بقیه ادبیات چرند و عامه پسند و سنتی است.

به گفته سلیمانی نتیجه این تفکر این می‌شود که داستان نویس‌های با استعداد ما همه مثل هم می شوند و هرچه رمان می‌نویسند کسی نمی‌خواند. چرا که رمان خارجی برای مردم مفهوم تر، سرراست‌تر و جذاب‌تر است و در واقع نویسندگان رمان‌های خارجی محال است بتوانند مثل نویسندگان روشنفکر و عزیز ایرانی داستان‌ها را قاطی پاطی بگویند و متفاوت بنویسند.

سلیمانی در ادامه این گفتگو افزود: در خارج از ایران اگر کسی بخواهد داستان بنویسد فوری فکر نمی‌کند استعداد درخشان مادرزادی دارد و دیگر نیاز به کلاس و استاد ندارد. اغلب آدم‌های با استعداد خیلی متواضعانه می روند سر کلاس و زیر نظر یک مربی، استعداشان را پرورش یا شکل می‌دهند. برای همین رمان هایی را که بعداً می‌نویسند حداقل اشتباهات ابتدایی ندارد. مخاطب ایرانی البته عادت ندارد به نویسنده بگوید رمان‌هایش ایرادهای اساسی ساختاری در زمینه شخصیت پردازی و زاویه دید دارد. بلکه او به راحتی  سرخورده و به طبع دیگر سراغ کار داخلی نمی‌رود.

این نویسنده و طنزپرداز ادامه داد: نویسندگان ما دو سه نوع رمان بیشتر نمی شناسند. آنها اغلب یا می‌ترسند سراغ نوشتن انواع دیگر رمان بروند یا احساس می کنند اگر رمان جنایی، پلیسی، ترسناک، طنز و...بنویسند برایشان افت دارد یا مثلا  برایشان حرف در می آورند!  

وی در همین زمینه گفت: یکی از منتقدان ادبیات داستانی که مثل خود من بیش از حد احساس روشنفکری می کند! در اثرش چنان از کسانی که رمان های به قول خودش جنایی و پلیسی نوشته‌اند انتقاد می‌کند که انگار امثال مرحوم امیر عشیری در زمان خود جنایت غیرقابل بخشایش مرتکب شده بودند. در حالی که رمان ها و بیشتر فیلم های دنیا از همین نوع مایه‌ها استفاده می‌کنند.

وی در همین زمینه گفت:  هنگامی که من کتاب رمان نویسی در وقت اضافه را می نوشتم نفسم بالا آمد تا توانستم یکی دو رمان علمی نیم بند از نویسندگان خودمان پیدا کنم و  مثالی از رمان علمی ایرانی در کتابم بیاورم.

وی در پایان تاکید کرد: یکی  دیگر از دلایل استفبال از ترجمه نیز کنجکاوی است. این کنجکاوی، از نوع همان علاقه به سر درآوردن از کارهای همسایه مان است. همیشه اتفاق های خانه خودمان برای ما عادی است اما تا صدایی از پشت  دیوار همسایه یا از حیاط آنها می شنویم گوش هایمان تیز می‌شود و می‌خواهیم بفهمیم آن طرف دیوار چه خبر است. آیا دلیلش این است که مرغ همسایه غاز است یا چون ما -به قول آل احمد - از مشروطه به بعد همه‌اش چشم به غرب دوخته‌ایم یا اینکه اصولاً فضول تشریف داریم؟ نمی‌دانم ولی اگر همین غریزه فضولی آدم ها نبود نه تنها داستان و رمانی نبود بلکه همه خبرگزاری های عالم  هم مجبور می شدند کارشان را تعطیل کنند.

کد خبر 3719738

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha