به گزارش مهر ، بهاء الدين خرمشاهي نوشتار خود را اينگونه آغاز كرده است : رباعيات " ايرج زبردست " ، شاعر خوش درخشيده و در عين حال ماندگار معاصر را نمي توان و نبايد جدي نگرفت . لازم نيست كه دست را بكاود تا در آن براي خود جا باز كند ." پروانه را چه حاجت پروانه دخول " سعدي ) .
نام يكي از دفترهاي رباعي او بحث برانگيز از آب در آمده : " خيامي ديگر " اين نام را گرد آورنده كتاب از سرذوق و هيجاني كه هر كس تحت تاثير شعر نافذ زبردست پيدا مي كند ، بر آن نهاده بود .
شاعر هم در عالم قلندري و وارستگي و درويشي كه دارد در پي آن نيست كه چقدر به خيام نزديك است يا نه . گلبانگ ترانه هاي خيام صيحه آسماني است كه به موسيقي كيهاني تبديل شده است . ايرج زبردست شاعري است به كلي نوگرا و نوسرا و نوانديش . به هر حال تشبيهي بوده است و تشويقي و نبايد بر سر آن زياد درنگ كرد .
رباعي زبردست همان ويژگي رباعي خوب را كه تشكيل شكلي " برهان گونه " از سه گزاره است دارد . ( گزاره چهارم تاكيد يا تكرار يكي از مصرع هاي سه گانه ديگر است ) ملاحظه كنيد :
با جمله رندان جهان هم كيشم
خيام ترانه هاي پر تشويشم
انگار شراب از آسمان مي بارد
وقتي كه به چشمان تو مي انديشم
با اين مثال كه روشن تر است :
تا بال و پر عمر به رنگ هوس است
از اوج ، سرازير شدن يك نفس است
آن لحظه كه بال زندگي مي شكند
در چشم پرنده ، آسمان هم قفس است
امروزه رباعي قالب كمابيش فراموش شده اي است ؛ يعني كم سراينده دارد .اين قالب (ترانه ، رباعي ) تاريخي دو هزار ساله دارد .اغلب غزلسرايان كهن به ويژه عطار ، مولانا ، سعدي و حافظ هم رباعي ها دارند كه از نظر كم و كيفيت قابل اعتناست ، در اين ميانه حافظ كمتر رباعي سروده و بيشتر رباعيات منسوب به اوست .با گذشت زمان و كاوش و پژوهش پژوهندگان ، صاحبان و سرايندگان واقعي آنها بيشتر آشكار مي شود .
ايرج زبردست كم گوي و گزيده گوست . تقريباهيچ رباعي او نيست كه مضموت پخته و معناي پيشرفته اي نداشته باشد .شعر او در خدمت هيچ دستگاه انديشگي ( ايدئولوژي ) خاصي نيست .
غالبا هنربراي هنر است .هنر تا از نظر موازين و قوانين هنري برجسته نباشد ، هيچ خدمتي به هيچ انديشه بيرون از شعر و هنر نمي تواند بكند ! اگر چه رنگ عرفاني و گاه لحن مناجات گونه بعضي رباعيات او را نبايد از ياد ببريم .
فرم - آگاهي ايرج زبردست در رباعي در حد اعلي است . كلمه و عبارت و قافيه ها در عين استحكام و متانت و بدعت اند . هم محتوا و انديشه ها يش نوست و هم الفاظش و هرگز لفظ بر انديشه تقدم ندارد ، بلكه هم پردازند .
همان گونه كه بعضي از غزلسرايان برجسته معاصر و در راس همه آنها استاد سيمين بهبهاني ، غزل را چندان نو و اجتماعي و پرمعنا كرده اند كه تبديل به ژانري ( قالبي /نوعي ) از شعر نو شده است .ايرج زبردست هم همين خدمت را به رباعي كرده است .
حتي رباعياتي دارد كه خواننده يا شنونده در برخورد اول ، احساس مي كند شعر نو مي خواند يا مي شنود ، كاري است كارستان .من نام اين نوع رباعيات ايرج زبردست بزرگ را رباعيات نيمايي گذاشته ام . ملاحظه كنيد :
با صورت اتفاق
از ثانيه ردخواهي شد
(انتظار پر خواهد شد )
مي دانم
با اقاقيا
با نرگس
باز از همه سو
به خانه خواهي آمد
كه اگر آن را به صورت كلاسيك بنويسيم اين گونه مي شود :
با صورت اتفاق از ثانيه رد
خواهي شد ، انتظار پر خواهد زد
مي دانم با اقاقيا با نرگس
باز از همه سو به خانه خواهي آمد
و يا اين رباعي كه تازگي در آن موج مي زند :
حالا از با تو مي نويسم
حالا هرقدر كه خواستي بمان
حالا با اين سايه و اين اتاق و شاعر
حالا بايد به تو فكر كرد
از حالا تا ...
كه شكل كلاسيك آن اينگونه نوشته مي شود :
حالا از با تو مي نويسم ، حالا
هر قدر كه خواستي بمان ، حالا با
اين سايه و اين اتاق و شاعر ، حالا
بايد به تو فكر كرد ، از حالا تا ...
به يك نمونه ديگر نگاه كنيد چقدر سرعت در آن جولان مي دهد :
آهاي خبرخبرخبر :
( امشب در ميدان بزرگ شهر
مردي ديگر بردار كشيده مي شود )
امشب ماه ابري
تن وقت سرخ
: آهاي خبر ...
كه صورت چهار لختي آن چنين است :
آهاي خبر خبر خبر : امشب در
ميدان بزرگ شهر مردي ديگر
بردار كشيده مي شود ، امشب ماه
ابري ، تن وقت سرخ ، آهاي خبر
فكر مي كنم همگان بر اين عقيده باشند كه اين نوع رباعي ( نيمايي ) بايد به همان شكل پلكاني نوشته شود .چون در حالت چهار مصراعي رباعي بي درو پيكر و بي معنا از آب در مي آيد .
يكي ديگر از ويژگي هاي رباعيات زبردستانه ايرج زبردست پارادوكس ( متناقض نما ) بودن آن هاست :
باران : تب هر طرف ببارم دارم
دهقان : غم تا به كي بكارم دارم
درويش نگاهي به خود انداخت و گفت :
من هرچه كه دارم از ندارم دارم
يا نمونه ديگر :
اين صبح ، نه آني نه سپيديم هنوز
درشهر اميد با اميديم هنوز
ديدي كه چه كرد ، دست شب بامن و تو ؟
در بازو به دنبال كليديم هنوز
با اين نمونه :
زد بانگ كسي كه جاده ها رامي زيست :
اين بي خبر از عاقبت راه نايست
آن سوي قدم ها كه نمي دانم كيست
پيوسته كسي هست كه مي گويد : نيست
بحث تطبيقي و تحقيقي در رباعيات ماندگار ايرج زبردست ، بحثي است فني كه در حد توان و بضاعت اين قلم نيست .اين شاعر ذاتا ريشه در نوآوري دارد .غيراز رباعيات نيمايي كه به آن پرداخته شد ، رباعي ، تصوير يا رباعي تصويري از ابداعات خاص اوست كه بي شك در تاريخ ادبيات ما جايگاهي خاصي پيدا خواهد كرد .
شيرازي ها بايد به خودشان ببالند كه شاعري با اين توانايي به تنهايي توانسته شيراز را به پايتخت رباعي امروز تبديل كند .
با اين رباعي كه باي او سروده ام اين نوشتار را به پايان مي برم :
خيام زپشت پرده سرمست آمد
با كوزه اي از ترانه در دست آمد
بگذشت هزاره اي و ما چشم براه
تا نوبت ايرج زبردست آمد
نظر شما