روحاني مبارز سيد علي اندرزگو يكي از آنان است كه همواره گمنام و ناشناخته مانده است ولي براي مبارزين انقلابي ، همواره خاطره اي فراموش ناشدني است.
نوزدهم ماه رمضان المبارك ، مصادف است با ضربت خوردن اميرالمومنين علي (ع) از شمشير شقي ترين افراد و تيغ جهل . در سال 1357 هجري شمسي نيز يكي از سادات اولاد پيامبر(ص) و علي (ع) ، با زبان روزه و به هنگام اذان مغرب ، به دست رذل ترين و خبيث ترين سرسپردگان طاغوت شاهنشاهي ، بر اثر دهها گلوله اي كه بر بدنش نشست ، به ديدار اجداد طاهرين خويش شتافت .
|
چهره اي گوناگون از اندرزگو |
« سيد علي اندرزگو » هنگامه اذان ظهر رمضان 1318 هـ . ش در تهران ديده به جهان گشود . در دوران جواني به كسوت روحانيت درآمد و با قدم گذاشتن در اين راه ، خود را براي برچيدن بساط ظلم و ستم پهلوي مهيا كرد . سازماندهي گروههاي مبارز مسلمان ، طراحي و اعدام انقلابي « حسنعلي منصور » نخست وزير خائن رژيم ستمشاهي ، و ... از فعاليتهاي او مي باشد .
« سازمان امنيت و اطلاعات كشور » ( ساواك ) از آغازين روزهاي سال 1343 تا لحظه شهادتش در سال 1357 يعني 14 سال تمام ، به دنبال ردي از اين چريك مسلمان بود ، تا آنجا كه در آن زمان 000/000/60 ريال جايزه نقدي براي يافتن او تعيين كرده بود .
در تاريخ مبارزات مردم مسلمان و انقلابي ايران ، كمتر كسي را مي توان يافت كه اين گونه دستگاههاي امنيتي را به خود مشغول كرده باشد . در يكي از گزارشهاي ساواك ، درباره فعاليتهاي سيد علي اندرزگو آمده است : « به همين راحتي كه ما يك ليوان آب سر مي كشيم ، اندرزگو اسلحه وارد مملكت مي كند . » و اندرزگو اسلحه هايي را كه غالبا از سوريه ، لبنان و افغانستان وارد مي كرد ، در اختيار كليه گروههايي مي گذاشت كه براي سرنگوني حكومت ظالمانه شاه تلاش مي كردند.
باوجود حساسيت زياد دستگاههاي اطلاعاتي شاه ، اندرزگو به لحاظ تبحر و سابقه مبارزاتي، همواره جانب احتياط را رعايت مي كرد و با تغيير چهره و اوراق هويت خويش ، ساواك را در رديابي و دستگيري اش مستاصل كرده بود . دهها كارت شناسايي ساختگي ، شناسنامه ، تصاوير گوناگون كه هيچ شباهتي به هم نداشتند و حتي سند ازدواج كه به اسم مستعار صادر شده بود ، نشانگر دقت و ظرافت او در مبارزه است .
او كه با نامهاي مختلفي چون « سيد علي اندرزگو » ، « شيخ عباس تهراني » ، « دكتر جوادي » ، « سيد ابوالقاسم واسعي » ، « ابوالحسن نحوي » ، « عبدالكريم سپهر نيا » و ... فعاليت داشت ، طرح اعدام انقلابي شاه را نيز داشت كه با شهادت خويش ، موفق به عملي ساختن آن نشد .
اندرزگو سال 1349 با خانم « سيل سپور » ازدواج كرد كه حاصل آن چهار پسر به نامهاي مهدي ، محمود ، محسن و مرتضي است . همسر او در دوران مبارزه همواره همراه و ياور وي بود و در بسياري از موارد جهت انتقال سلاح يا اسناد و مدارك ، توانست به او كمك كند .
![]() |
چهره روحاني اندرزگو |
با وجودي كه اندرزگو سيد بود ، ولي به لحاظ مسائل امنيتي هيچ تصويري با عمامه مشكي از او وجود ندارد . همسر وي در اين باره مي گويد :
- يك روز آقا يك دست لباس روحاني نويي را كه داده بود دوخته بودند ، پوشيد . عمامه مشكي سيدي اش را هم بر سر گذاشت . خيلي زيبا شده بود . رفت جلوي آينه و نگاهي به سر و وضع خودش انداخت. از بس او را در چهره ها وقيافه هاي گوناگون ديده بودم، باورم شد كه اين يكي ديگراز چهره اصلي و كامل اوست وهيچ تغييرو گريمي در آن نيست . خيلي خوشم آمد. با خنده نگاهي به آقا انداختم و گفتم : « ميگم حاج آقا ، چه خوبه ديگه اين لباس رو بپوشيد . » برگشت نگاهي انداخت و لبخندم را با تبسمي زيبا پاسخ داد و گفت : « نه خانم . اين لباس نو و زيبا بايد بماند براي روزي كه حضرت امام خميني با پيروزي وارد مملكت مي شوند . آن روز اين لباس را خواهم پوشيد ، عمامه سيدي ام را هم بر سرمي گذارم و به استقبال امام خواهيم رفت . مدتي را هم كه از او خبر نداشتيم فكر مي كرديم درپاريس پهلوي امام باشد . روزي كه امام به ايران مي آمد ، ما انتظار مي كشيديم كه آقا بيايد و ما را براي استقبال امام ببرد ، ولي از او خبري نشد . بعدا ما را بردند پهلوي امام كه ايشان خبر شهادت آقاي اندرزگو را به ما دادند . باور نمي كردم ، گفتم نه ، ولي امام گفت : « چرا ، اين گونه است و سيد بزرگوار شهيد شده است . »
سرانجام دستگاه عريض و طويل امنيتي رژيم شاه ، پس از 14 سال تلاش براي دستگيري او كه به لحاظ سرعت و خلاقيتش در تغيير چهره و حضور مختلف در صحنه هاي گوناگون مبارزه ، در اسناد ساواك به نام عملياتي « سرفراز » معروف شده بود ، با شنود تلفني منزلش در مشهد ، به محل سكونت او در تهران پي برد و در روز نوزدهم رمضان – دوم شهريور 1357 – با گسيل داشتن دهها تيم تعقيب و مراقبت و گروههاي عملياتي ، اندرزگو را در خيابان سقاباشي تهران به محاصره درآورد.
![]() |
چهره اي متفاوت از اندرزگو |
قصد ساواك برآن بود تا به هروسيله شده ، او را كه به افسانه اي دست نيافتني مبدل شده بود ، زنده به اسارت درآورد . ولي اندرزگو كه هر لحظه آماده شهادت بود و اسارت در دست مزدوران را غير باور مي دانست ، به درگيري يك تنه با انبوه نيروهاي مسلح پرداخت و پس از مجروحيت ، كاغذها و اسنادي را كه به همراه داشت تكه تكه كرده و با بلعيدن آنها ، مانع دستيابي ساواك به اسناد شد و در هنگامه اذان مغرب نوزدهم رمضان شب ضربت خوردن مولا و مقتدايش اميرالمومنين علي (ع) ، روزه خويش را اين گونه افطار كرد و به شهادت رسيد .
خانواده او كه از شهادتش اطلاعي نداشتند ، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ، با اعترافات « تهراني » از شكنجه گران ساواك و سرتيم قتل اندرزگو ، محل دفن وي را در قطعه 39 بهشت زهرا (س) يافتند .
![]() |
پيكر شهيد اندرزگو |
نظر شما