مجله مهر: جاکلیدیهای چادر زری، فرفرههای چوبی و جامدادیهایی شبیه دفتر مشق. «کفشدوزک» تمام تلاشش را میکند که محصولاتش از کیف و جامدادی و پیکسل گرفته تا فرفره و یویو رنگ و بوی ایرانی و نوستالژیهای کودکیمان را بدهد. این گروه هنری را چهار نفر از فارغالتحصیلان دانشکده هنرهای زیبا در سال ۹۱ راه میاندازند و خیلی زود به خاطر رنگ و لعاب متفاوت تولیدات بر سر زبانها میافتند. «مجید شعبانی» مدیر این گروه هنری است و خود از صفرتا صد آن میگوید.
«مجید شعبانی» و همسرش «هدیه میرزائیان» هر دو دانشآموخته مجسمهسازی از دانشکده هنرهای زیبا هستند که دغدغه کار در زمینه تحصیلاتشان باعث میشود تا به همراه دوستان خود «کفشدوزک» را راه بیندازند. «ما خیلی دوست داشتیم در رشته موردعلاقه خود کارکنیم و بقیه افرادی که صاحبذوق هنری هستند را هم صاحب شغل کنیم و برای همین گروه هنری کفشدوزک متولد شد. نام کفشدوزک را هم به این خاطر انتخاب کردیم که این حشره دوستداشتنی منافع زیادی برای محیطزیست دارد. ما هم در تولید محصولات تمام تلاشمان را میکنیم که کمترین آسیب را به محیطزیست بزنیم؛ مثلاً یک سری محصولات مانند کاسه و بشقاب را با کاغذهای باطله درست میکنیم یا یک سری چوبهای دورریختنی در جنگلهای شمال را برمیگردانیم و از آنها کالای ماندگار مثل یویو و فرفره درست میکنیم.»
از چادرزری تا فرفرههای چوبی؛ ۷۰ مدل فرفره تولید کردیم
جملات شاد و مثبت با دستخطی کودکانه و طرحها و نقاشیهای بانمک، بیشترین طرح روی جامدادیها و پیکسلهای کفشدوزک را تشکیل میدهند. «ایده بیشتر این تک جملهها متعلق به من و همسرم است. سعی میکنیم این جملات ساده، مثبت و امیددهنده باشند و برخلاف فضای روشنفکری بعضی از هنرمندان تاریک و سیاه نباشد و تلاش میکنیم کاری تولید کنیم که المان ایرانی در آن به چشم بخورد و درواقع یک کالای وارداتی به نظر نرسد؛ مثلاً یکی از ایدههای ما ایده چادر زری بود. ما خودمان در یک خانواده مذهبی بزرگ شدیم و درواقع این مدل چادر سر کردن را در اطراف خود زیاد میدیدیم. مدلی بود که در زمان کودکی بیشتر آن را مشاهده میکردیم و از روی این تیپ جاکلیدی مجسمههای سرامیکی تولید کردیم. فرفرهها هم جزو تولیدیهای خاص ما بود که خیلی مورد استقبال قرار گرفت و ما حدود ۷۰ مدل ساختیم که البته فقط حدود ۳۵ مدل از آنها فعلاً به بازار عرضهشده است.»
توریستها محصولات ما را سوغاتی میبرند
باوجود تمام مانع بازار، کفشدوزک موفق میشود جای خود را در بازار پیدا کند و حتی الآن بعد از گذشت چهار سال روزیِ ۱۰ نفر دیگر را هم تأمین کند. «ما زمانی کار را شروع کردیم که اوج رکود اقتصادی بود و با سختیهای زیادی مواجه شدیم و بالا و پایین زیادی دیدیم؛ اما توانستیم کار را ادامه دهیم. ما فقط یک سال بازاریابی کردیم و بعد از یک سال خود فروشگاهها از طریق پرسوجو با ما آشنا شدند و شروع به همکاری کردند. ما الآن سه تا کارگاه داریم. یکی کارگاه دوخت و دوز است که کیفها و جامدادی و محصولات پارچهای ما در آن تولید میشود. یک کارگاه محصولات سرامیکی داریم که حدود یک ماه است راه افتاده و یک کارگاه هم متعلق به تولیدات چوبی است و فرفره و یویوها در آن تولید میشود. الآن به شهرستانها هم تولیدات خود را ارسال میکنیم و اتفاقاً در شهرهای توریست پذیر مثل شیراز و اصفهان با استقبال خوبی از سمت توریستها مواجه میشویم؛ بخصوص فرفرهها و چادر زریها خیلی موردتوجه توریستها قرار میگیرد و به دنبال این دو نوع محصول هستند. چون بیشتر از بقیه حالت سنتی و ایرانی دارد؛ اصلاً شما به هر کشوری بروید کالای فرهنگی آن کشور را سوغاتی میآورید مثلاً اگر به چین بروید، قوری چینی میآورید یا اگر به مسکو سفر کنید مجسمه مات روشکا میآورید.»
مردم به ما در کار کمک میکنند
کفشدوزک برای نظر مشتریان خود ارزش زیادی قائل است؛ برای همین برای نظرسنجی از آنها مسابقه برگزار میکند. «ما حتی برای طرح و جملات روی محصولاتمان از مردم نظرخواهی میکنیم و حتی یکبار مسابقه برگزار کرد که ببینیم مردم چه دوست دارند. جملاتی در حد چهار یا پنج کلمه و تنها شرط هم این بود که این جملات مثبت باشند. بالای ۵۰۰ تا کامنت دوستان برای ما گذاشتند که از بین همین نظرات ایدههای خوبی پیدا کردیم؛ مثلاً یکی از این پیشنهادها که من خودم خیلی دوست داشتم جمله «فرشته بیبال مادر» یا «انسانم آرزوست» بود. مردم معمولاً جملاتی پیشنهاد میدهند که حرف دل خودمان هم هست!»
نظر شما