مجله مهر: «فلافل» غذای ساده، ارزان و خودمانی جمعهای دوستانه است که طرفداران زیادی دارد و هر آدمی در هر سن و جنس و طبقهای از پیر و جوان گرفته تا فقیر و پولدار، مشتری پروپاقرص آن است. حالا اگر از آن فلافل خورهای حرفهای باشید، احتمالاً نام فلافلی هفتچنار به گوشتان خورده است. یک فلافلی قدیمی و کهنهکار که برای اولین بار فلافل را در پایتخت «زنجیرهای» کرد. هفتچنار بیش از ۱۲ سال است که کار خود را از مغازهای کوچک در بریانک شروع کرده و تا الان سالبهسال به تعداد شعبههایش اضافه کرده است. اما داستان این فلافلی وقتی جالب میشود که بدانیم تمام هفتچناریهای یک فصل مشترک دارند؛ دردی که باعث میشود آنقدر پشت هم بایستند و هوای همدیگر را داشته باشند که نام فلافلی خود را بر سر زبانها بیندازند. مهدی یکی از همین آدمهاست که خودش سه شعبه از این فلافلی را میچرخاند. او به نمایندگی از دوستانش از داستان هفتچنار میگوید.
صفهای طولانی در انتظار فلافل
مهدی ۳۷ سال دارد و ده سالی میشود که جزو هفتچناریها شده است. به خواست خودش نام کاملش را نمیگوییم تا سادهتر بتواند از داستان خودش و فلافلی معروف بگوید: «اولین شعبه فلافلی یک مغازه کوچک یک دهنه در بریانک درست جلوی پارک هفتچنار بود که حدود ۱۳-۱۲ سال پیش آقای خیربخش آن را تاسیس کرد. بعدها پسر این آقا به اسم «محسن خیربخش» شعبه دیگری از این مغازه را در پونک تاسیس کرد و از اینجا کمکم طرفداران آن زیاد شد؛ بهطوری مردم ساعتها برای خریدن فلافل در صف میایستادند. به همین دلیل شعبههای دیگر آن خیلی زود گسترش پیدا کرد.» مهدی سه شعبه از این فلافلیها را اداره میکند و دهنفری زیر نظر او در این شعبهها کار میکنند.
فوت کوزهگریمان ادویه مخصوص است
از راز محبوبیت فلافلهایش که میپرسیم اولازهمه از کیفیت خوب مواد اولیهاش میگوید: « کیفیت فلافل ما بالاست و به خاطر سود بیشتر نان خشک و سیبزمینی و .. به فلافل نمیزنیم و هنوز طبق روال گذشته عمل میکنیم. حواسمان هست از نخودی استفاده کنیم که مرغوب باشد. مثلاً من از خود کرمانشاه نخود مرغوب میخرم و دلیل دیگر هم همان فوت کوزهگری است! ادویهای که شما به فلافل میزنید، تاثیر زیادی در بهبود طعم آن دارد و خودش یک مهارت است.» وهمین مهارت باعث شده که او هر ماه از هر شعبه فلافلیاش پنج الی هفت میلیون تومان درآمد داشته باشد.
درهای اینجا به روی رهاشدههای اعتیاد باز است!
نقطه عطف همه هفتچناریها نه سابقه زیادشان است و نه حتی طعم ویژه فلافلهایشان؛ فرق آنها در آدمهایی است که اینجا در کنار کار، زندگی کردن را یاد گرفتند. « محسن وقتی شعبه دوم فلافلی را زد، تازه مواد مخدر را ترک کرده و از طریق این کسبوکار خودش را از فضای مصرف نجات داده بود و برای همین پایه و اساس در هفتچنار اینچنین گذاشته شد که کسانی را بهعنوان همکار بپذیرد که قبلاً مصرفکننده مواد مخدر بوده و الان ترک کردهاند. درواقع به دنبال کسانی میگشت که مثل خودش باشند که آنها را صاحبکار کند. البته این به معنا نیست که در تمام شعبههای فلافلی این روال وجود داشته باشد؛ اما دراینجا به روی این افراد همیشه باز بود و هست.»
اینجا راه پاکی را پیدا کردم
مهدی خودش یکی از افراد بوده که در اوج ناامیدی پایش به اینجا باز میشود. هفتچنار برای او هم کلاس بوده، هم کار و هم جایی برای درددلهای مشترک « آدمهایی که اینجا میآمدند، اکثراً از دوران مصرف خود خسته بودند و دنبال راهی بودند که به جای افسردگی مثل آدمهای دیگر زندگی کنند. من خودم یکی از آدمها بودم. وقتی ده سال پیش وارد این مجموعه شدم، تازه ترک کرده بودم. قبل از آن حدود ده سال بود که شدید مواد مخدر مصرف میکردم و به درجه جوش رسیده بودم ودیگر به دنبال راه پاکی بودم و وقتی پیش محسن آمدم، راه پاکی را به من نشان داد. وقتی وارد این فلافلی شدم، مشکل مالی نداشتم؛ چراکه حدود ۶۰میلیون فقط به من ارث رسیده بود؛ اما داشتم سقوط میکردم. اینجا بود که فهمیدم من یک مشکل درونی دارم که تا آن حل نشود مشکلات زندگی من حل نمیشوند.»
قرار هرروزه هفتچناریها
قرار هفتچناریها هرروز صبح ساعت هفت در پارک پونک است. جایی برای اینکه دور هم جمع بشوند و از تجربههای تلخ و شیرینشان بگویند و به همدیگر روحیه بدهند برای زندگی بهتر. «تدبیر این کلاسها با فردی به اسم «علی صافکار» بود که برای اولین برنامه این کلاسها را چید و این کلاسها را برگزار کرد و الان هم یکی از پرطرفدارترین کلاسها را در غرب کشور دارد. خود این آقا جزو افرادی بود که اعتیاد به مواد مخدر را بهتازگی ترک کرده بود. بعدها محسن به این کلاسها اضافه شد. علی صافکار هم بعد از آشنایی با او وارد کار فلافلی شد. بچهها اینجا همه دلسوز همدیگر بودند و به هم کمک میکردند. درواقع همه یک درد مشترک داشتند و رشد خود را وابسته به رشد دوستان خود میدانستند و به همین شکل بچهها با هم اولین شعبه را رشد دادند تا به جایی رسید که از شرق تا غرب این شعبهها گسترش پیدا کردند و الان تمام آن آدمهای افسرده، در زندگی و کارشان موفق هستند و هم ازلحاظ اقتصادی و هم ازنظر تحصیلات پیشرفت کردهاند. خیلی از آدمها تازه اینجا میفهمند چه تواناییهایی دارند. خود من تازه متوجه شدم چه کاراییهایی دارم و فقط نباید در خانه بنشینم و مصرف کنم. چند سالی هست که تشکیل خانواده دادهام و یک دختر دوساله و نیمه هم دارم و در کلاسها هم یکی از سخنگوها هستم. در این کلاسها هرکدام از بچهها روزانه یک تجربه از خودشان بیان میکنند و تازهواردها این تجربهها را میشنوند و میفهمند کدام تجربهها را باید و کدام را نباید تکرار کنند.» حال مهدی بعد از پاک شدن و به قول خودش پیدا کردن راه پاکی آنقدر خوب است که تمام خاطرات دهسالهاش بعد از پاکی را خاطره خوش زندگیاش میداند.
هفتچنار حولوحوش هزار شعبه دارد که در هرکدام از این شعبهها دستکم سه نفر مشغول به کارند و علاوه بر تهران در برخی شهرستانهای کشور مثل ملایر، کرمانشاه و برخی شهرهای شمالی کشور هم شعبه دارد.
نظر شما