خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_حامد فاطمی روش: آنچه واقعه عظیم عاشورا را از سایر حوادث و وقایع تاریخی متمایز میسازد عظمت مصیبتی است که در آن رخ داده است. مصیبتی که از جهات مختلفی دارای عظمت است و عظمت آن نشات گرفته از عظمت جزئیات آن مصیبت است یعنی نه اینکه فقط خود مصیبت بزرگ باشد بلکه جزئیات آن بسیار دارای عظمت است؛ چه رسد به نفس مصیبت. اما یکی از جهاتی که عظمت این واقعه را تجلی ویژهای بخشیده است، حضور زنان در آن و مشارکت آنها در صحنههای مختلف این حادثه میباشد که در هیچ جای تاریخ و مخصوصا تاریخ اسلام سابقه ندارد.
طبق نقل مورخین حدود شانزده زن در کربلا امام حسین علیهالسلام را همراهی کردهاند که ۶ نفر از آنها خواهران امام، ۲ نفر از آنها دختران حضرت، یک نفر از همسران امام و باقی از خانواده یاران ایشان بودند. علاوه بر اینها زنانی دیگر هم خارج از کربلا با این واقعه مرتبط هستند. نکتهای که بسیار حائز اهمیت است این مطلب است که در واقعه عاشورا هر چه تاریخ را ورق بزنید هیچ زنی را به طور شاخص نمی بینید که بد رفتاری کرده باشد. تمامی زنانی که در تاریخ در رابطه با مسئله کربلا مشخصا از آنها نام برده شده همگی موافق جریان حق حرکت کردهاند؛ حتی برخی از زنان دشمنان حضرت. البته بطور نامشخص زنانی هم هستند که مرتکب عصیان شدهاند مانند زنان کوفه در هنگام ورود اسرا. اما مشخصا نامی از آنها در تاریخ برده نشده.
آنچه در این رابطه باید مورد توجه قرار گیرد ثمراتی است که از حضور زنان در واقعه عاشورا حاصل گردیده است که در اینجا مختصرا به برخی از آنها میپردازیم:
اولین مسئلهای که در این رابطه به ذهن میرسد ثمره نفس حضور زنان از ابتداست. که اصلا چرا از ابتدا حضرت نوامیس خود را با خویش همراه نمود؟ برای پاسخ به این سوال خوب است اینطور به موضوع توجه شود که اگر امام این کار را نمیکردند چه میشد؟آنچه از بررسی تاریخی بدست میآید این مطلب را میرساند که یزید لعنةاللهعلیه تصمیم به قتل امامعلیهالسلام گرفته بود و در صورتی که امام علیهالسلام بدون زنان در کربلا حاضر میشد، این مسئله کاملا به عنوان یک جنگ برای تصاحب قدرت مطرح میشد و براحتی اهداف شوم خویش را با رنگ سرکوب شورشگران و ... پیاده مینمود که با تدبیر امام، شکل واقعی حرکت ایشان حفظ گردید و با حضور زنان در عرصهی کربلا، این پیام به عالمیان ارسال شد که اگر کسی برای جنگ و تصاحب خلافت آمده بود با لشگریانی کثیر و قدرتمند میآمد تا در مقابل سپاه شام و کوفه پیروز میدان باشد نه اینکه خانوادهاش را با خود همراه سازد. این عمل امام علیهالسلام نقاب از چهرهی دشمن فرومایه برداشت و در تاریخ ثبت نمود که مظلومی برای خدا خواست تا حق را آشکار سازد ولی جریان قدرت طلب، او را مظلومانه به قتل رساندند و اهل حرمش را به اسارت گرفتند.
زهیر بن قین مردی است عثمانی مذهب، شیعه نبود، امامت امیرالمونینعلیهالسلام را نپذیرفته بود. نوشتهاند در طول مسیر تلاش میکرد تا با امام حسینعلیهالسلام روبرو نشود و در یک منزل و نزدیک امام اقامت نکند. در یکی از منازل به ناچار و ظاهرا برای دسترسی به آب در نزدیکی امام علیهالسلام خیمهاش را برپا کرد. میگویند با اهلش مشغول تناول طعام بود که ناگهان پیک امامعلیهالسلام رسید و گفت: اباعبدالله از تو دعوت کرده نزد ایشان بروی. همگی مات و مبهوت شدند. تاریخ مینویسد لقمهها را به زمین انداختند. متعجب مانده بود چه کار کند؟ اصطلاحا هر چه ریسیده بود پنبه شد! در این بلا تکلیفی مانده بود که همسرش نقش زن را ایفا کرد. به زبان آمد و گفت: چرا نشستهای!؟ پسر رسول خداصلیعلیهوآلهوسلم تو را خوانده و تو درنگ میکنی!؟ چگونه فردای قیامت جواب مادرش دختر رسول خداصلیعلیهوآلهوسلم را میدهی!؟
یک زن زهیر را ترقیب کرد تا خدمت امام مشرف شود. زهیر خدمت امام علیهالسلام رسید و برگشت؛ به زن گفت: تو را طلاق دادم، تو برو من با حسینعلیهالسلام میمانم. زن گریه و زاری نکرد که مثلا: مگر کار بدی کردم؟ گفت: یک شرط دارد و آن هم اینکه از امامعلیهالسلام بخواهی در قیامت مرا شفاعت کند. این نقش زن است. علی رغم آن همه احساسات و عواطف زنانه، مرد را برای جهاد در راه خدا تشویق میکند، به او روحیه میبخشد و او را ترقیب میکند که تا آخرین لحظه ایستادگی کند.
فرزندش را به جنگ فرستاد، پسر جنگید و خوب هم جنگید خدمت مادر رسید، عرض کرد مادر از من راضی شدی؟ اموهب در کمال محبت مادری روحیه فرزندش را تضعیف نکرد و گفت: تا تو را در راه حمایت از حسین(ع) کشته نبینم از تو راضی نمی شوم! همه وجودش را زیر پا گذاشت و این جمله را بیان کرد. پسر را روحیه داد. تا اینکه سر فرزندش را به سمت او انداختند. عواطفش را ابراز کرد سر را به دامن گرفت و بوسید، غبار از روی فرزند برداشت، اما باز اجازه نداد روحیه دشمن تقویت شود. سر را به سمت میدان پرتاب کرد و گفت: ما آنچه را بخشیدهایم باز پس نمیگیریم. این یکی دیگر از ثمرات حضور زنان در کربلا است. تشویق و ترقیب مردان در راه حق!
این زن کار دیگری هم کرد. مادر است فرزندش را از خودش بیشتر دوست دارد. مینویسند وقتی سر را به سمت دشمن انداخت، چوب یا شمشیری بدست گرفت. به میدان رفت و دو نفر را هم به درک رسانید. در حالی که عشق مادرانه او را در مرگ پسر مجنون ساخته و از خود بی خود کرده بود تا حدی که وی را به میدان جنگ کشانده بود، زمانی که امام(ع) به او فرمود: به خیمه برگرد! تاریخ ننوشته اموهب لحظهای درنگ کرده باشد. امر امام را اطاعت کرد و بی چون و چرا به خیمه برگشت. او با عملش پیامی را اعلام میکند و میگوید ولایتپذیری قید و شرط ندارد؛ که مثلا به هوش باشی یا در آرامش باشی! حتی اگر جلوی چشمانت سر از بدن فرزندت هم جدا کردند، امر ولی امر خداست؛ چون و چرا ندارد و باید اطاعت شود.
زنی است به نام طوعه، کنیز بوده که آزادش کرده بودند. شأن و منزلت اجتماعی ندارد. جزو خواص نیست و عوامالناس است. پسرش رفته بود عیاشی! خواست ببیند آیا در راه است یا نه؟ از خانه بیرون آمد، دید مردی کنار درب منزلش نشسته! پرسید: چه میخواهی؟ مرد گفت: جرعهای آب میخواهم. طوعه آب آورد و آن مرد نوشید. دید باز نشسته و نمیرود. از کلمات بعدش معلوم میشود که از آبرویش ترسید. گفت چرا نمیروی؟ آب هم که نوشیدی! من آبرو دارم! مرد پاسخ داد: که کجا بروم؟ من که در این شهر خانهای ندارم! طوعه پرسید: تو کیستی؟ همین که جواب شنید: مسلم ابن عقیل فرستادهی حسینعلیهالسلام همه چیز یادش رفت! شرمنده شد که فرستادهی امامعلیهالسلام در کوچه بنشیند!؟ او را دعوت کرد و در اتاق دیگر خانهاش جای داد. کاری که تمام مردهای شهر نکردند -البته مردان نامرد- این شیر زن انجام داد. خطر را به جان خود خرید تا به وظیفهاش عمل کند و در این راه محاسبه و مصلحتسنجی نکرد و وظیفهشناسی کرد. به اسلام عمل کرد. اینکه میگویند اسلام گفته است: زن در خانه بنشیند. غلط است. اسلام میگوید تا جایی که نیاز نیست بهتر است زن در عرصهی اجتماعی وارد نشود. ولی زمانی که نیاز باشد وظیفه دارد وارد اجتماع شود. باید به وظیفهاش عمل کند. دیگر نمیتواند در خانه بنشیند! این درس یکی دیگر از ثمرات حضور زنان در عاشوراست.
طبیعت زن اصولا لطیف است. زیبائی را دوست دارد. دوست دارد زیبا باشد و با زیبائی دیده شود. اسلام به خوبی این موضوع را دریافته و به آن توجه کرده است. از زنان میخواهد که خود را برای شوهرانشان بیارایند و حتی این عمل را مأجور میداند و برای تشدید این امر عفت را به آن ضمیمه میکند و از زنان میخواهد خود را از نامحرمان بپوشانند. به سختی با بی بندوباری زن مبارزه میکند و از ضایع شدن چهرهی لطیف زن جلوگیری میکند. یکی از مسائلی که زنان را به دوری از حجاب تشویق میکند سختیها و مشقتهایی است که این امر برای زنان در پی دارد.
اما زنان حاضر در کربلا تمامی بهانهها را کنار گذاشتند. ارزشها را نفروختند و با آن همه مصائبی که برایشان پدید آمده بود، همواره در جهت حفظ عفت و حجاب خویش تلاش میکردند. نقل شده عصر عاشورا زمانی که لشگریان کفر، خیمههای عزیز رسول خداصلیعلیهوآلهوسلم را غارت کردند، یکی از دختران حرم خطاب به عمه سادات عرض کرد: آیا پوششی است که روی خود را از نامحرمان بپوشانم؟ و حضرت زینب سلاماللهعلیها فرمودند: که عمهات هم مثل توست! یعنی من هم دغدغه دارم. من هم میخواهم ارزشها حفظ بماند. من هم نمی خواهم لحظهای، حتی زمانی که در دست دشمن اسیرم، از ارزشهای اسلامی دست بردارم.
با این عملکرد زنان قافلهی اسرا، هیچ جایی برای توجیح پای گذاشتن بر روی حرف خدا باقی نماند. دیگر کسی نمیتواند بگوید سخت است. چون در جواب میشنود که سخت تر از این نیست که عزیزانت را جلوی چشمانت پرپر کرده باشند و خودت را به اسارت گرفته باشند و تو باز هم در این راه تلاش کنی.
البته شخصیت زینب سلاماللهعلیها خود به تنهایی سرشار از آموزههایی است که خداود متعال در وجود وی به ودیعه نهاده است. حفظ ارزشها یکی از شئونی است که این شخصیت والا در واقعهی کربلا به خوبی بر آن فائق آمده است. شخصیت زینب سلاماللهعلیها در مکتب اسلام شکل گرفته و خلقیاتش مطابق فرامین الهی پرورش یافته است. درسهای اسلام را به خوبی آموخته و به همگان آموزش میدهد. این بانوی گرامی آل پیامبرصلیعلیهوآلهوسلم آنچنان با عبادت حق تعالی انس گرفته و بدین طریق به درگاه الهی، تقرب یافته است، که حضرت سیدالشهداعلیهالسلام در اوقات پایانی عمر شریفشان خطاب به ایشان میفرمایند: خواهرم من حسین علیهالسلام را در نماز شبت یاد کن! چقدر انسان باید خود ساخته باشد تا امام معصومی به قول امروزیها به او التماس دعا بگوید!؟ اینکه انسانی کامل، خلیفهی بر حق خدا بر روی زمین، آنچنان عبادت او را مقبول بیابد که از وی بخواهد تا در نمازش از او هم یادی کند.
این زینب سلاماللهعلیها است، شخصیتی که امام سجادعلیهالسلام خطاب به ایشان میفرماید: عمه جان شکر خدا شما دانشمندی هستید که استادی نداشتهاید! یعنی علمتان را در کلاس درس نیاموختهاید. عبادت خدا موجب شد تا خداوند از علم خود به شما عطا کند. این درس دیگری است که ایشان به ما آموزش می دهد. اینکه در ایام اسارت هم حتی نماز شبش ترک نگردید.
در کنار اینها زینب سلاماللهعلیها به انسانها میآموزد که چگونه در برابر مشکلات صبر کنند. تصور کنید یک زن ظرف مدت کمتر از یک روز تمام محارمش را از دست بدهد- جز یکی که آن هم دشمن از شدت بیماری به جانش سوء قصد نکرد- بعد هم به آن تفصیلاتی که در تاریخ مبسوط است اسیرش کنند و پس از سختیها و مشقتهای بسیار که در طول مسیر دیده و چشیده است، در مجلس ظالمی چون ابن زیادلعنةاللهعلیه واردش کنند؛ حال بعد از تمامی اینها به این حاکم ظالم سلام نمیکند که مبادا عزتش خدشهدار گردد! آن ملعون میخواهد زینب سلاماللهعلیها را ذلیل کند. میگوید شکر خدا که برادرت را کشت. یعنی خدا کردآنچه بر شما روا شد. اما ایشان بیصبری نمیکند. بیتابی نمینماید و دشمن را رسوا میکند. قاطعانه پاسخ میدهد: مرگ دست خداست، اما روزی میرسد که خدا تو و کشتگان ما را در مقابل هم قرار میدهد و آنها حقشان را از خدا میخواهند.
پس از جسارت مجدد آن بی شرم، میفرماید: ما اهل بیت پیامبرصلیاللهعلیهوآلهوسلم هستیم و تو بی اصل و نسب هستی! ما بر حقیم و شما فاسق و فاجر و دروغگواید! لحظهای رسالتش را فراموش نمیکند و پیوسته با صبر بر مصیبتی با این عظمت، اجازه نمیدهد دشمن او را خوار کند و اهداف شومش را جامه عمل بپوشاند.فضا را مدیریت میکند و اصطلاحا تهدیدها را به فرصت و آسیبها را به پیروزی تبدیل میکند. زمانی که در دست دشمن اسیر است در عوض اصرار و التماس، به هیمنهی او حمله میبرد. غرور و عظمت کاذب دشمن را در هم میشکند و او را رسوا میکند. تا حدی که یزیدلعنةاللهعلیه از آن پس میگوید من بی تقصیرم عبیدا...لعنةاللهعلیه این کار را کرد. مجبور میشود آنها را با احترام به مدینه بازگرداند.
امالبنین سلاماللهعلیها زن دیگری است که پسرانش در کربلا به شهادت رسیدهاند. البته خود ایشان در کربلا حضور نداشت ولی پس از بازگشت کاروان اسرا به مدینه و اطلاع از سرگذشت با افتخار و غمبار سیدالشهداعلیهالسلام و یارانش، دیگر لحظهای آرام ندارد. میگویند هر روز دست کودکان را میگرفت، به بقیع میرفت و به یاد امامعلیهالسلام و اصحابش اقامه عزا مینمود و با این عملِ خود از طرفی پیوسته در حفظ این واقعه در اذهان مسلمانان میکوشید و از طرفی دیگر به نوعی طریقهی اقامهی عزا و سوگواری را به دیگران میآموخت.
اینها همگی قطرهایست از دریای بیکران فداکاریها و مصائبی که شیر زنان واقعه عاشورا، مشتاقانه و عاشقانه در کنار امام خود به جان خریدند. و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.
نظر شما