پیام‌نما

الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ وَ لَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوَامِعُ وَبِيَعٌ وَ صَلَوَاتٌ وَ مَسَاجِدُ يُذْكَرُ فِيهَا اسْمُ‌اللَّهِ كَثِيرًا وَ لَيَنْصُرَنَّ‌اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ‌اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ * * * همانان که به ناحق از خانه‌هایشان اخراج شدند [و گناه و جرمی نداشتند] جز اینکه می‌گفتند: پروردگار ما خداست و اگر خدا برخی از مردم را به وسیله برخی دیگر دفع نمی‌کرد، همانا صومعه‌ها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که در آنها بسیار نام خدا ذکر می‌شود به شدت ویران می‌شدند؛ و قطعاً خدا به کسانی که [دین] او را یاری می‌دهند یاری می‌رساند؛ مسلماً خدا نیرومند و توانای شکست‌ناپذیر است. * * كسى كاو دهد يارى كردگار / بود ياورش نيز پروردگار

۴ مهر ۱۳۸۵، ۱۰:۱۷

مسئول سابق اطلاعات عمليات مريوان در گفتگو ي مشروح با مهر مطرح كرد :

نبرد در ارتفاعات برفي با كفشهاي كتاني/ قشر جانباز بعد از جنگ مظلوم واقع شد

نبرد در ارتفاعات برفي با كفشهاي كتاني/ قشر جانباز بعد از جنگ مظلوم واقع شد

در شرايط بوران و برف كه بعضا ارتفاع آن به دو تا سه متر مي رسيد مجبور بوديم مثل مردم منطقه از كتاني استفاده كنيم. ما براي شناسايي منطقه عمليات فتح 4 با لباس مبدل و ناشناس در ميان مردم كركوك وارد شديم و در ظاهر يك چوپان تأسيسات كركوك را شناسايي كرديم.

به گزارش گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر سردار ابراهيم راحمي از فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس است كه از ابتداي جنگ تحميلي به عنوان نيروي اطلاعات عمليات غرب كشور به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در آمد. وي پس از انقلاب فرهنگي و شروع جنگ تحميلي تحصيل در دانشگاه را رها مي كند و به جبهه هاي غرب ايران براي پاكسازي اين مناطق از لوث ضد انقلاب، رهسپار مي شود. مسئوليت اطلاعات عمليات شهر مريوان و فرماندهي اطلاعات عمليات تيپ 55 ويژه پاسداران از جمله مسئوليت هاي وي در طول 8 سال دفاع مقدس در مناطق غربي كشور مي باشد. سردار راحمي پس از پايان جنگ تحصيلات خود را در رشته علوم اجتماعي به پايان رساند و موفق به ادامه تحصيل در رشته مديريت تا مقطع كارشناسي ارشد شد و هم اكنون مسئوليت معاونت اداري و منابع انساني شركت پشتيباني و نوسازي هليكوپترهاي ايران(پنها) را بر عهده دارد.

خبرنگار گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر گفتگويي با سردار ابراهيم راحمي در خصوص نقش نيروهاي اطلاعات عمليات در دوران دفاع مقدس تهيه كرده است كه از نظرتان مي گذرد.

* خبرگزاري مهر- گروه دفاع مقدس : افراد اطلاعات عمليات بر اساس چه معيارهايي انتخاب مي شدند؟

- سردار ابراهيم راحمي: ابتداي جنگ به دليل كاستيها و عدم انسجام نيروها، افراد بر اساس انگيزه هاي اعتقادي به جنگ آمدند و طبيعي است كه واحدهاي مختلف به دنبال آدمهايي بودند كه متناسب با كارشان باشد و هم خود افراد به طور خودجوش جايگاه خود را پيدا مي كردند. برخي ها مي خواستند بيشتر در منطقه باشند و حضوري مؤثر داشته باشند و در متن عمليات باشند و برخي صبغه فرهنگي داشتند و برخي هم فعاليت رزمي داشتند. در ابتدا، مركز در حد اعزام كار مي كرد نه راهبري، لذا بچه ها بايد خودجوش هم سياستگذاري، هم طرح ريزي و هم عمل مي كردند كه پس از مدتي بچه هاي اطلاعات عمليات علاوه بر درگيري هاي مستقيم با ضد انقلاب موفق شدند جبهه وسيعي را عليه دشمن باز كنند. 

تعدادي از رزمندگان اسلام و معارضين عراقي جهت شناسايي منطقه عملياتي فتح 4

در اطلاعات عمليات معمولا كساني مي آمدند كه افراد با انگيزه اي باشند و محدوديتي براي زمان حضور نداشته باشند و از حيث جسارت و شجاعت مشخصه هاي لازم را داشته باشند كه در صورت ورود به داخل دشمن بتوانند اطلاعات را جمع آوري كرده و منتقل كنند. به دليل اينكه لشكر 6- كه قبلا تيپ 55 ويژه پاسداران بود- كار عمليات برون مرزي مي كرد يك استان نمي توانست آن را حمايت بكند براي همين بچه هاي با انگيزه و چابك از تمام ايران در اين لشكر جمع شده بودند.

* اين افراد در چه حوزه هايي كار مي كردند و عمده ترين وظايف آنها چه بود؟

- در ابتداي جنگ كه كار ما توسعه امنيت داخلي كردستان به دليل حضور ضد انقلاب بود، در قسمت اطلاعات، توجه به جمع آوري اطلاعات از عناصر ضد انقلاب و پيدا كردن افراد مورد اعتماد براي كسب اطلاعات در اولويت بود. اين افراد با مسئولين نهادهاي مختلف شهر و مردم شهر و روستا و يا در جايي كه مي توانستند اطلاعات بگيرند ارتباط داشتند. از طرفي اين واحد به اعتبار ارتباطات بسيار گسترده، همه سيستمهاي دولتي را نيز جهت دهي مي كرد. بچه هاي اطلاعات عمليات علاوه بر اين، وظايف مختلف رزمي اعم از درگيري با دشمن داخلي و خارجي را برعهده داشتند. اين افراد علاوه بر اطلاعات داخلي از مناطق خارج از مرز نيز مطلع بودند و در اعزام نيروهايشان به صورت شهودي و حضوري اطلاع كسب مي كردند و اين افراد كار را براي عمليات رزمندگان منظم و يا نا منظم فراهم مي كردند.

* نيروهاي اطلاعات عمليات جداي دوره آموزشي نظامي تحت آموزش خاصي قرار مي گرفتند؟

 

بچه هاي اطلاعات عمليات بايد در بحث ورود به مناطق دشمن بدون ارتباط با عقبه و پشتيباني، توانمندي هايي را كسب مي كردند و بعد به همرزمان خود آموزش مي دادند. ما حتي از عوامل سابق ارتش در رژيم پهلوي -كه انگيزه هايي براي خدمت داشتند- و يا عناصر تسليمي، مربيان مختلف در آموزش هاي رزمي استفاده مي كرديم

- بچه ها وقتي وارد منطقه مي شدند و به خاطر انگيزه هايشان احساس مي كردند نيازمندي هايي در بحث جنگهاي چريكي دارند. آنها بايد در بحث ورود به مناطق دشمن بدون ارتباط با عقبه و پشتيباني توانمندي هايي را كسب مي كردند و بعد به همرزمان خود آموزش مي دادند. ما حتي ازعناصر تسليمي، مربيان مختلف در آموزش هاي رزمي استفاده مي كرديم و شايد بتوان گفت بهترين آموزش ها را اين افراد مي ديدند چرا كه در كنار درگير بودن با دشمن آمورش هاي كلاسيك و غير منظم را طي مي كردند. بچه ها آموخته بودند كه از افرادي كه زمينه هاي همكاري با انقلاب را دارند چگونه استفاده كنند . در عمليات « هوچ سلطان» كه اولين عمليات منظمي بود كه در سال 60 به فرماندهي حاج احمد متوسليان انجام شد حاج احمد مي خواست كاري بكند كه مريوان در تير رس عراقي ها نباشد و عراقي ها بر عكس زودتر آمده بودند و ارتفاعات مهم مشرف به شهر را تصرف كرده بودند كه هم به شهرهاي خود و هم به منطقه مريوان مسلط باشند. براي حاج احمد خيلي سنگين بود و مي خواست به هر طريقي اين نقطه ضعف را جبران كند و هرچه درخواست نيرو مي كرد كسي به او نيرو نمي داد .آنقدر درگيري در ايران بود كه كسي توجه نمي كرد حتي در كردستان آنقدر مناطقي بود كه نيرو مي خواست كه به مريوان نمي رسيد.

سردار راحمي فرمانده محور تيپ55ويژه پاسداران در كنار يكي از فرماندهان اتحاديه ميهني كردستان

با زبان كردي در طول دوران فعاليت آشنا شديم و عربي در حد محدود بلد بوديم البته زياد لازم نبود چون در منطقه كردنشين و با مردم بوديم و زماني كه چيزي را بلد نبوديم سعي مي كرديم اصلا حرف نزنيم و اگر به ما شك مي كردند مي گفتيم ما كرد فيلي هستيم

حاج احمد از مريوان به پادگان امام حسن(ع) تهران آمد( آن زمان مركز آموزش نيرو بود) و سراغ مسئولين مربوطه نرفت و مستقيم سراغ گردان 2 پادگان رفت و آنها را براي اجراي عمليات ظرف دو روز آماده كرد و به ما كه مسئول اطلاعات عمليات بوديم دستور جمع آوري اطلاعات جهت طراحي عمليات را داد. مسئولين طرح عمليات تصميم گرفتند عناصري كه در منطقه دارند به كار بگيرند. البته قبل از اين حاج عباس كريمي با يكي دو نفر از نيروهاي ارتش و دو سه نفر از نيروهاي اطلاعات به صورت مخفيانه وارد پنجوين عراق شدند و در شهر گشتند و همه نيروهاي پشت خط را ديدند و با اطلاعات كاملي برگشتند. جالب است كه كسي كه اين گروه را به داخل عراق برد اهل آن منطقه بود و مي خواست بچه هاي را حتما به آن طرف برساند و زماني كه برگشتند به كمين عراقي ها افتادند و اين فرد با اسبي كه داشت عراقي ها را گمراه كرد.

 قبل از اين عمليات ما فردي ايراني در عراق داشتيم كه جاسوس رسمي عراق بود و بعد از مدتي كه با آشنايي با رزمندگان علاقمند به همكاري با ما شد و اظهار ندامت كرد و مي خواست به ايران برگردد. به او گفتيم كه همانطور ظاهر را داشته باشد و با عراقي ها همكاري كند و او اطلاعات را از طريق افراد مختلف كه ظاهرا قاچاق فروش بودند براي ما مي فرستاد.  اين فرد بهترين كسي بود كه تمام جبهه هاي عراق را رفته  بود - چون عراقي ها او را به خط خود مي بردند براي شناسايي مناطق ايران- بود و تمام سنگرهاي عراقي را بهتر از آنها مي شناخت و از طريق اين فرد بچه ها را به ارتفاعات «هوچ سلطان» فرستاديم. در توان رزمي مي گويند اگر مي خواهي يك گردان دشمن را بگيري بايد سه گردان حمله كني در حاليكه در اين عمليات برعكس بود آنها يك تيپ بودند و ما مي خواستيم يك گردان وارد عمل كنيم و پيروزي ما در اين عمليات وابسته به قوت اطلاعات بود. اين عمليات بدون تلفات و زخمي انجام شد و علاوه بر فرمانده تيپ، 89 نفر را نيز به اسارت گرفتيم.  

نيروهاي تيپ55 ويژه پاسداران در حال ورود به خاك عراق

* حداقل و حداكثر زمان مأموريت افراد اطلاعات عمليات در خارج از مرز چقدر بود؟

- حضور بچه ها متناسب با نياز متفاوت بود. از چند ساعت گرفته تا يك هفته و يا چند ماه نيز طول مي كشيد. در عمليات فتح يك بايد بر بيش از 200 كيلومتر خط عراق عمل مي كرديم. از اربيل تجهيزات نفتي عراق شروع مي شد تا كركوك كه تجهيزات اصلي عراق تا 80 كيلومتري بغداد مي رسيد كه ما وارد اين منطقه شديم. در اين عمليات نيروهاي اطلاعات عمليات از يگانهاي مختلف علاوه بر نيروهاي لشكر 6(55پاسداران) نيز حضور داشتند كه ما ظرف دوماه كار فشرده با كمك گروههاي طرفدار ايران از جاده هاي فرعي و كوهستاني تا نزديك دشمن رسيديم و با ترفندهايي شناسايي صورت گرفت.  ما با لباس مبدل و ناشناس در ميان مردم در كركوك وارد شديم. گروه ما در اين قسمت سه نفره بود كه با چوپان گله به عنوان چوپان دوست شديم و تأسيسات كركوك را شناسايي كرديم. در كنار كركوك روستايي است كه متصل به تأسيسات است و ما با خان اين روستا كه از معارضين عراقي بود آشنا شديم و خانه اين فرد در بلندترين نقطه روستا بود و بسياري از عكس هاي تأسيسات كركوك را از اين طريق برداشتيم. تيم سه نفره ما مسئول شناسايي دو تجهيزات نفتي عراق بود. حدود 20-30 نفر از بچه هاي اطلاعات عمليات يگانهاي مختلف در يك منطقه 200 كيلومتري ، 20 مقر پادگان و تأسيسات مهم، صدها مقر فرعي را بايد تنها شناسايي كرد تا شب عمليات ضربه نخورند.

*آيا با زبان كردي آشنا بوديد؟

-  با زبان كردي در طول دوران فعاليت آشنا شديم و عربي در حد محدود بلد بوديم البته زياد لازم نبود چون در منطقه كردنشين و با مردم بوديم و زماني كه چيزي را بلد نبوديم سعي مي كرديم اصلا حرف نزنيم و اگر به ما شك مي كردند مي گفتيم ما كرد فيلي هستيم( كردها و عرب هاي رانده شده از عراق)

*ارتش و سپاه در جمع آوري اطلاعات با هم همكاري داشتند ؟

- عموما بهره برداري عملياتي را سپاه بيشتر انجام مي داد ولي در غرب در تقسيم بندي كه نيروهاي اطلاعات عمليات سپاه و ارتش داشتند، نيروهاي مسعود بارزاني از لحاظ اطلاعاتي با ارتش همكاري داشتند و سپاه با اكراد معارض عراقي همكاري داشت. اما عمليات «هوچ سلطان» با همكاري سپاه و ارتش انجام شد. خوشبختانه در مريوان به اعتبار حاج احمد متوسليان بچه هاي ارتش هم به او علاقمند بودند و اين باعث شده بود تيپ ارتش وابسته به لشكر كردستان كاملا با ايشان هماهنگ باشد.

* شما تنها در غرب عمليات انجام مي داديد؟

- بله، البته در عمليات منظم نظير بيت المقدس و فتح المبين شركت مي كرديم و برمي گشتيم.

* در شرايط سخت كوهستاني و برفي غرب كشور چگونه كار عملياتي انجام مي داديد؟

- نيروهاي اطلاعات عمليات براي استمرار عمليات از چندين ماه قبل وارد عمل مي شدند و مجبور بودند از ارتفاعات سخت عبور كنند. در شرايط  بوران و برف كه بعضا ارتفاع آن به 3-2 متر مي رسيد مجبور بوديم كه از كتاني استفاده كنيم چرا كه ما بايد كاملا هم رنگ مردم مي شديم و نمي توانستيم از كفش هاي نظامي استفاده كنيم.  8-7 روز بايد پياده روي مي كرديم تا به عقبه دشمن مي رسيديم. در عمليات ها كار در غرب ايران پر از هيجان بود و ما براي انتقال تجهيزات نظامي از قاطر و اسب مثل مردم استفاده مي كرديم. 4 ماه قبل از عمليات فتح 4 بچه ها وارد عمل شدند و موفق شديم با انهدام مناطق مورد نظر تلفات سنگيني بر دشمن بعثي وارد كنيم. گاهي مي شد كه ما 5-4 روز چيزي نمي خورديم و حتي شرايط جوي به صورتي بود كه روييدني قابل خوردني نيز وجود نداشت. براي رژيم بعث عراق مردم خودش يا مردم ايران تفاوت نداشت و هر كسي كه بر عليه رزمندگان اسلام اقدام نمي كرد و حتي سكوت مي كرد دشمن صدام تلقي مي شد. در بسياري از مواقع مردم كرد عراق هم به خاطر حملات هوايي رژيم بعث از روستاها آواره مي شدند و به غارها و كوهها پناه مي بردند.

يكي از وظايف قرارگاه رمضان اين بود كه نيروهاي معارض عراقي را به انگيزه هاي كم يا زياد جذب كرده و از آنها بهره برداري كند و ما با خيلي از گروهها قراردادهايي بسته بوديم كه يا با بچه ها همكاري مي كردند و يا كاري به رزمندگان نداشتند. گروههايي از جمله ضد انقلاب نيز در منطقه بودند كه با آنها روبرو مي شديم و اكثرا از تاكتيك هاي مختلف استفاده مي كرديم تا با آنها درگير نشويم و آنها نيز از ما وحشت داشتند چون مي دانستند اگر بخواهند كاري بكنند متقابلا ما ضرباتي در داخل عراق به آنها وارد مي كنيم. در واقع درعراق با گروههاي ضد انقلاب يك آتش بس اعلام نشده اي داشتيم و با گروههاي عراقي سعي مي كرديم در موضع قوت برخورد كنيم . مثلا مي خواستيم از يك پاسگاه رد بشويم اين پاسگاه مي دانست كه اگر بخواهد با ما مقابله كند كشته مي شود لذا با استفاده از اين قوت يا با پرداخت پول همكاري مي كردند و حتي مهماتي كه به عراق مي برديم ضمن اينكه از موانع طبيعي رد مي كرديم بايد از پاسگاه عراقي نيز رد مي شد كه از اين نقطه ضعفشان استفاده مي كرديم.

*بهترين و تلخ ترين خاطره از دوران دفاع مقدس؟

- بهترين خاطره ام پيروزي در عمليات فتح يك با شرايط سخت بود كه با عنايت الهي توانستيم ضربه اي به دشمن بزنيم كه نتيجه آن را در وضعيت سياسي و اقتصادي عراق ديديم و تلخ ترين خاطره ام از كشتار وحشيانه مردم مظلوم حلبچه است.

* دوست داريد به آن دوران برگرديد؟

متأسفانه خيلي از عوامل و دنيا زدگي ها اين فرهنگ و آن شرايط را كم كرده اما بايد اعتراف كنم كه در آن زمان بهترين دوران زندگي را داشتيم. ما به خاطر دوستان خوبي كه داشتيم، مدينه فاضله واقعي را ديديم

- جنگ به خودي خود آرزوي هيچ كس نيست، چون براي خود ما كه مجبور بوديم فردي را بكشيم خوشايند نبود منتهي به خاطر اعتقادات و شرايطي كه دشمن ايجاد كرده بود ما براي دفاع مي جنگيديم. اما از بعد فرهنگي به آن دوران غبطه مي خورم . من آرزو دارم باز آن شرايط پيش بيايد منتهي نه براي جنگ بلكه براي جنگ خودسازي و فرهنگي كه متأسفانه از آن محروميم. متأسفانه خيلي از عوامل و دنيازدگي ها اين فرهنگ و آن شرايط را كم كرده اما بايد اعتراف كنم كه در آن زمان بهترين دوران زندگي را داشتيم. ما به خاطر دوستان خوبي كه داشتيم، مدينه فاضله واقعي را ديديم. در همه مسائل بچه ها ايثارگر بودند. در آنجا فرد خود را در معرض خطر قرار مي داد كه خطر را از ديگران دور كند و مهمتر از همه اينكه همه در جهت انجام وظيفه قدم بر مي داشتند و احساس مي كردند با گوش به فرمان بودن به رهبر در خدمت امام زمان هستند.

تعدادي از نيروهاي اطلاعات در حال عبور از كوههاي قنديل

اين مسائل بهترين شرايط را ايجاد مي كرد، در صورتي كه آن زمان هيچ شرايط زيستي خوبي و امتيازي نبود. آن زمان شايد ارتش يك حقوق تعريف شده داشت در حالي كه بچه هاي بسيج و سپاه حقوق تعريف شده اي نداشتند. آن زمان يادم مي آيد كه در سال 65-64 كه سپاه حقوق مي داد 4هزار تومان حقوق مي داد ما 2500 تومانش را اجاره مي داديم و با همين وضعيت خانواده را بدون نگراني رها مي كرديم و به جبهه مي رفتيم.

* آيا مي توان تنها با شعار ترويج فرهنگ ايثار و شهادت، آن روحيه فداكاري و گذشت را در نسل كنوني انقلاب پرورش داد؟

  - اگر به تجربه عملي ما در جنگ در همه زمينه ها توجه شود هدف مورد نظر شما قابل حصول است. اگر ما همه عرصه ها را ميدان جهاد بدانيم و افراد متناسب با آن جهاد را قرار دهيم اين جو درست خواهد شد چراكه مردم ما به دنبال پاكي و صداقت هستند. اگر انسانهاي صالح را در رأس مديريت ها قرار دهيم افراد خوب را دور هم جمع خواهيم كرد. ما در اين قضيه كار نكرديم و مسئولان ما به دلايل مختلف از اين قضيه غفلت كردند. جوانان ما سرمايه هاي ما هستند و اگر در شرايط جنگ قرار بگيريم قطعا آنها مثل ما عمل خواهند كرد چون ما در جنگ كساني را ديديم كه سابقه خوبي از نظر ما مذهبي ها نداشتند اما در جنگ بهتر از ما جنگيدند و به شهادت رسيدند. خيلي از آدمها را داشتيم كه آمدند و خالص شدند چون در جمع خالص قرار گرفتند. اگر ما افراد شايسته را در ميدان علم، فرهنگ، سياست، اقتصاد و بازار قرار دهيم نتيجه بهتري خواهيم گرفت. اگر در بازار ما افراد معتمد باشند چرا كسي به دنبال گذاشتن كلاه بر سر ديگري باشد.

* آيا به نظر شما ايثارگران و جانبازان در جايگاه واقعي خود در جامعه حضور دارند؟

تنها مشكل جانباز مسائل مادي نيست هرچند كه آن هم درست انجام نمي شود. زماني از جانباز تجليل مي شود كه از ارزشهايش تجليل شود نه آن هم به صورت شعاري بلكه در عمل

- قشر جانباز بعد از جنگ مظلوم واقع شد. تنها مشكل جانباز مسائل مادي نيست هرچند كه آن هم درست انجام نمي شود. زماني از جانباز تجليل مي شود كه از ارزشهايش تجليل شود نه آن هم به صورت شعاري بلكه در عمل. استفاده از جانبازان در زمينه ها و سطوح مختلف بايد مورد نظر باشد. هرجا كه خوب از اينها استفاده شده آنجا نيز اصلاح شده است. در وزارت دفاع بچه هاي رزمنده و جانباز هستند كه توليدات استراتژيك را دنبال مي كنند. در بسياري از پيشرفت هاي علمي يا اين افراد به طور مستقيم فعاليت داشتند و يا تفكر آنها كارها را پيش مي برد. به جانبازان تنها به صورت تنديس نگاه نشود بلكه عملگرايانه از آنها استفاده كنند چون اينها انگيزه هاي كافي دارند.

کد خبر 384563

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha