خبرگزاری مهر، گروه دین واندیشه، مجتبی میثمی زاده: پرده اول: یک مسیحی، قطعه زمینی با قیمت بالا برای بستنی فروشی خریده بود. در همسایگی او یک شیعه هم بستنی بندی داشت. بستنی فروش مسیحی کارش را که شروع کرد، همسایه اش فتوایی شایع کرد که خوردن بستنی نزد مسیحی حرام است. فتوا کار خودش را کرد و کسب و کار مسیحی کساد شد.
او این قضیه را شنید. نمیخواست فتوای جدیدی صادر کند در رد آن. پس کار دیگری کرد...
مانند همیشه نماز جمعه را اقامه کرد. آقاموسی تصمیم گرفت که در روز جمعه این مسئله را پایان دهد. پس از نماز، در حالی که عدهای از مردم هم او را همراهی میکردند، از حسینیه خارج شد. وقتی که به بیرون حسینیه رسیدند، به همراهان گفت: دوست دارد پیادهروی کند. او گفت: خدایا! چه هوای خوبی! دوست دارم کمی پیادهروی کنم. پیادهروی را آغاز کرد و عدهای هم او را همراهی کردند. رفتهرفته بر جمعیت افزوده میشد. به راه خود ادامه داد تا به بستنیفروشی رسید و در مقابل بستنی فروشی ایستاد. او از قبل محل بستنیفروشی را پرسیده بود. با صدای بلند به همراهان گفت: چقدر این مغازه زیباست! گفتند: اینجا بستنیفروشی است. گفت: واقعاً خوردن بستنی در این هوا لذت بخش است. خیلی وقت است بستنی نخوردهام. به درگاه بستنیفروشی رسید. بستنیفروش مسیحی از مغازه خارج شد و به او خوشامد گفت. او هم سلام کرد. گفت: میخواهیم بستنی بخوریم. به ما بستنی بده. بستنیفروش از درخواست آقاموسی شگفتزده شد. به او نزدیک شد و گفت: سید، من مسیحی هستم! آقا موسی با صدای بلندی که همه میشنیدند، گفت: من دین تو را نپرسیدم، تو بستنی فروش هستی یا نه؟ بستنی فروش گفت: بله که هستم. گفت: پس میخواهیم بستنی بخوریم، برای ما بستنی بیاور. منتظر چه هستی؟ بستنی فروش از شدت خوشحالی خم شد تا دست او را ببوسد، اما دستش را به سرعت عقب کشید. بستنی فروش به همه بستنی داد. اخبار ماجرای «سنت عملی» آقاموسی به سرعت میان مردم پخش شد و فتوای تحریم خوردن بستنی از مسیحی را بیاثر کرد. (۱)
پرده دوم:
کلیسای مارمارون در بوشریه را به آتش کشیدند و سرقت کردند و بر تخته سیاه مدرسه کلیسا، عبارت" لا اله الا الله" را نوشته بودند. این حادثه فضای بسیار مسمومی علیه شیعیان و مسلمانان ایجاد کرد و منطقه را متشنج ساخت. پس از آن آقاموسی در سد بوشریه (منطقه مسیحی) و در محلی که قرار بود مسجد بسازند در حضور جمعیت فراوانی از شیعیان چنین گفت: امروز میخواهیم پول جمع کنیم، اما هر چه جمع شود برای ساختن این مسجد و کلیسای مارمارون نصف میکنیم! این کار او مرهمی بر زخم مسیحیان بود و به سرعت آرامش را به منطقه بازگرداند. (۲)
پرده سوم:
یک پرستار مسیحی انگلیسی گرفتند برای دو دخترشان که تازه به دنیا آمده بودند. برای ناهار خواهر بزرگش را دعوت کرد. قبول نکرد و گفت نه؛ آباجی، خانه شما نجس است. همان روز آقا موسی برای ناهار به خانه شان رفت. به او گفت: پسرعمو آقا موسی، این دخترِ انگلیسی، مسیحی است و دارد با ما زندگی میکند. تکلیف ما چیست؟
اسم آن دختر، دوروتی بود. به او گفت: دوروتی، یک لیوان آب برای من بیاور. دوروتی رفت و یک لیوان آب آورد. آقا موسی به انگلیسی از آن دختر سؤال کرد: خودت تشنه نیستی؟ جواب داد: نه؛ گفت: با این حال خواهش میکنم یک جرعه از آب این لیوان را بخور. دوروتی یک ذره از آب را خورد و بعد لیوان را از دستش گرفت و آب را سر کشید. رو کرد به دخترعمو و گفت: به همشیرهتان بگویید که موسی گفت این دختر پاک است، چون اهل کتاب است.
پرده چهارم:
برای سخنرانی به کلیسا رفت. "برای نخستین بار در تاریخ مسیحیت یک روحانی غیر کاتولیک در یک کلیسای کاتولیک و برای جمعی از مؤمنان در جایگاه موعظه سخن میراند. این اتفاق نه تنها اعجاب انگیز است بلکه موجب تأمل و تفکر عمیق و درازمدت است" (۳)
سخنرانی که در روز یکشنبه، در کلیسای کبوشین برگزار شد.
سخنرانی که کشیش کلیسا بعد از آن گفته بود : این مرد امتداد روح مسیح است.
او در این روز و در این جایگاه گفت:
برای انسان گرد آمده ایم، انسانی که ادیان برای او آمده اند، ادیانی که یکی بوده اند و هرکدام ظهور دیگری را بشارت میداده است و یکدیگر را تصدیق میکرده اند. خداوند، به واسطۀ این ادیان، مردم را از تاریکی ها به سوی نور بیرون کشید و آنان را از اختلافات ویرانگر نجات داد و پیمودن راه صلح و مسالمت آموخت.
ادیان یکی بودند، زیرا در خدمت هدفی واحد بودند: دعوت به سوی خدا و خدمتِ انسان. و این دو نمودهای حقیقتی یگانه اند. و آنگاه که ادیان در پی خدمت به خویشتن برآمدند، میانشان اختلاف بروز کرد. توجه هر دینی به خود آنقدر شد که تقریبا به فراموشیِ هدفِ اصلی انجامید. اختلافات شدت گرفت و رنج های انسان فزونی یافت.
ادیان یکی بودند و هدفی مشترک را پی میگرفتند: جنگیدن در برابر خدایان زمینی و طاغوتها و یاری مستضعفان و رنج دیدگان. و این دو نیز نمودهای حقیقتی یگانه اند. و چون ادیان پیروز شدند و همراه با آنها مستضعفان نیز پیروز شدند، طاغوتها چهره عوض کردند و برای دستیابی به غنایم پیشی گرفتند و در پی حکم راندن به نام ادیان برآمدند و سلاح دین را به دست گرفتند، و اینگونه بود که رنج و محنت مظلومان مضاعف گشت و ادیان دچار مصیبت و اختلاف شدند. هیچ نزاعی نیست مگر برای منافع سودجویان.
ادیان یکی بودند، زیرا نقطۀ آغاز همۀ آنها، یعنی خدا، یکی است؛ و هدف آنها، یعنی انسان، یکی است؛ و بستر تحولات آنها، یعنی جهان هستی، یکی است؛ و چون هدف را فراموش کردیم و از خدمت انسان دور شدیم، خدا هم ما را به حال خود گذاشت و از ما دور شد و ما به راههای گوناگون رفتیم و به پاره های مختلف بدل گشتیم و جهان یکتا را تقسیم کردیم و در پی خدمت به منافع خاص خود برآمدیم و معبودهای دیگر، غیر خدا، را برگزیدیم و انسان را به نابودی کشاندیم. (۴)
پرده آخر:
به روز میلاد حضرت مسیح(ع) نزدیک میشویم. " روزی که علی رغم محدویت های مادی و اوضاع منطقی حاکم برتاریخ، ارزشهای والای معنوی را تعالی میبخشد و این ارزشها به عمق انسانها نفوذ و احساسات و وجدان آنان را بیدار میکند؛ روزی که آکنده از معانی صلح و بلکه روز صلح است." (۵)
در این روزها، و در این برهه از تاریخ که اسلام و مسیحیت با کارهایی که بعضی از پیروان جاهل خود انجام میدهند، دچار سردی شده اند، و پیروان هر دین، دیگری را گمراه و در ضلال مبین میبیند، نیازمند فداکاری هستیم، " فداکاری در دیدگاه ها، موضع گیری ها، پیامدهای حوادث و حتی منافع شخصی و گروهی تا ارزشها را زنده کنیم، چرا که تنها ارزش هاست که وجود انسان را یکپارچه و گسترده میکند. با رو آوردن به حیات ارزش ها، صلح در آفاق و انفس و در آسمان و زمین و در میان مردم متولد می شود." (۶)
و این فداکاری میسر نمیشود مگر با دوری کردن ازهرگونه خودخواهی. " خودخواهی فردی تا خودخواهی خانوادگی و خودخواهی قبیله ای تا خودخواهی فرقه ای و مذهبی، که ارزشهای آسمانی را به خصوصیات زمینی تبدیل و دین و مذهب را از محتوایش تهی میکند، و علو و مدارا را از بین میبرد، همان فرقه گرایی که ارزش های والا را وسیلۀ سوداگری قرار میدهد." (۷)
و در این صورت است که میتوان به انسان خدمت کرد. انسانی که ادیان برای او آمدند. پس " ای مردان و زنان مؤمن، باید برای انسان، همۀ انسانها... بایکدیگر همدل و همنوا شویم." (۸)
زیرا تنها "صلح، پیوند پایندۀ اسلام و مسیحیت" (۹) است.
امام موسی صدر، در جایگاه رهبر شیعیان لبنان، تصویری از اسلام به نمایش گذاشت که همه را مات و مبهوت کرد. به طوری که یکی از شخصیت های مسیحی درباره او گفت اگر مسیحیان همچون او کسی را داشتند، او را به مقام قدیسی میرساندند.
امام موسی صدر هرچند امروز در بین ما نیست و هنوز هم بعد از گذشت ۳۸ سال، سرنوشت او نامعلوم است، اما حرف ها و کارهای او تا ابد در تاریخ خواهد ماند.
این ما هستیم که انتخاب میکنیم کدام راه را ادامه دهیم. پس این ماییم و "جای خالی موسی در زادروزمسیح"
منابع:
۱.نبیه بری، سایت موسسه امام موسی صدر به نقل از مجله شهروند امروز
۲.آگوست باخوس، حقوقدان، نماینده سابق مجلس و مسیحی لبنانی
۳.شارل حلو، رییس جمهور اسبق لبنان
۴.امام موسی صدر، کتاب ادیان در خدمت انسان، بند ۳ و ۴
۵.همان، بند ۴۰۳
۶.همان، بند ۴۰۵
۷.همان، بند ۱۵
۸.همان، بند ۲۱
۹.پیام امام موسی صدر به مناسبت تقارن عاشورا و میلاد حضرت عیسی.
نظر شما