۲۶ دی ۱۳۹۵، ۹:۰۵

یادداشت میهمان؛

همیشه از خودم قول می‌گیرم شبیه شکارسری باشم

همیشه از خودم قول می‌گیرم شبیه شکارسری باشم

ارمغان بهداروند می‌گوید: هر وقت که از خواندن شکارسری بر میگردم از خودم قول می‌گیرم شبیه او شوم. شبیه او شدن در شعر از پا افتاده  امروز حتماً فضیلت خواهد بود.

به گزارش خبرنگار مهر، سی و دومین برنامه شب شاعر ویژه گرامی‌داشت حمید رضا شکارسری در هفته جاری برگزار می‌شود. ارمغان بهداروند از شاعران معاصر انقلاب اسلامی به همین مناسبت در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است، نوشته است:

هنرمند تکلیفی جز نوشناسی جان و جهان ندارد. اوست که نادیده ها را می بیند و دیگران را به دیدن این اعجاز دعوت می کند. نوشتن در روزگاری که مخاطبش به هزار و یک دلیل معلول است، خودآزاری است اما به ننوشتن این درد درمان نمیشود. به گمان من، شعر نوشداروی رویینه تنی است و شاعر به کیمیای کلمه، از خودآزاری به دیگردوستی اوج می‌گیرد. شاعر، شادمان است اگر رنجی می‌برد، اگر دردی می‌کشد، اگر آهی سر می‌دهد، از رنج دیگران کم کرده است.

«حمید شکارسری» شاعر است. این سال ها به آزار خویش، دیگران را نوشته است. در شعر او نه توصیه‌ای به «باید و نباید» هست و نه حکمی در خوب و بد! شکارسری از تماشا که بر میگردد، به تماشا می‌برد و بی هیچ منتی، چشم هایش را به مخاطب میبخشد. شعر او، مجال خودآفرینی نیست که در هر اتفاقی، هر کدام از ما را، در کشف خویش شریک می کند. حمید امروز با حمید دیروز و حمید هر لحظه فرق می کند. اجازه نداده است بایستد و بنویسد بلکه او شاعر دونده ای است که در کوچه ها و خیابان‌ها می چرخد و می اندیشید و می نویسد. شکارسری به درماندگی مخاطب در متن و ناتوانی او در سونامی مدرنتیه دل خوش نکرده است. به فریبی که فرجامی جز تهیدستی مخاطب، چیزی به ادبیات نیفزوده است.

مکانیزم شعر شکارسری، سال هاست که با کوتاه نویسی آمیخته شده است. مکاشفات شاعر، آنات جهانی است که سرآسیمه، اتفاق می افتد. شاعر نگران است، نگران دیدن و فراموش کردن، نگران ندیدن و ندانستن! چه دلیلی بهتر از این که کوتاه بنویسد. او دریافته است که چگونه شعر خود را و نه خود را با خواننده ممزوج نماید تا راهنمایی نکند بلکه راهی بیافریند. همین فلسفه است که گاه علیرغم تخریب فرآیند هنری اثر، به اقناع مخاطب ختم می‌شود.

شعرهای کوتاه شکارسری، شعر با دیگران گریستن است. این دیگران می‌تواند رزمنده‌ای در خاکریز، سربازی ویلچرنشین و یا پلاک و استخوانی باشد، می‌تواند کودکی در پیاده روهای پاریس باشد، می‌تواند خانواده‌ای در بدخشان باشد، می‌تواند پیشمرگه در کوهستان‌های کردستان باشد، می تواند کودکی کنار ریل در جنوب تهران باشد.

هر وقت که از خواندن شکارسری بر میگردم از خودم قول می‌گیرم شبیه او شوم. شبیه او شدن در شعر از پا افتاده  امروز حتماً فضیلت خواهد بود.

کد خبر 3876230

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha