به گزارش خبرنگار مهر، احد فرامرز قراملکی، استاد دانشگاه تهران در همایش «روششناسی مطالعات میانرشتهای قرآن کریم» که امروز به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، سخنرانی خود را با عنوان «نقش ارتباط تراکنشی در اثربخشی مطالعات بینرشتهای قرآنی» آغاز کرد و گفت: ما میتوانیم جایگاه میانرشتهای را در دو مقام آنگونه که باید و آنگونه که هست، بررسی کنیم که میتواند سه نتیجه داشته باشد؛ یکی اینکه بگوییم همان جایی هستیم که باید باشیم، گاهی هم بگوییم شکافی و فاصلهای وجود دارد و ما فاصله ای بین این دو مقام داریم و گاهی ممکن است توجه به بعضی بدفهمیها و تفسیرهای عجیب غریب از واژه بین رشته ای نشان بدهد که ما اساسا آنگونه که هستیم پشت به هدف هستیم. لازمه اثربخشی این است که این دوجایگاه را در نظر بگیریم.
وی در ادامه با این پرسش که موانع توسعه مطالعات بین رشتهای در کشور ما چیست، گفت: میتوان از سه نوع مانع ادراکی، تکنیکی و فنی و رفتاری یاد کرد. نمونهای موانع ادراکی این است که هنوز چالش بر سر مفهوم مطالعات بینرشتهای قرآنی وجود دارد. من می خواهم این مانع ادراکی را از سطح تصور و تعریف فراتر ببرم. یکی از موانع جدی مطالعات بینرشتهای Image ما نسبت به خدا، قرآن و ... است. در خیلی از زمانها انگاره است که در زندگیمان کار میکند و تأثیر میگذارد. یکی از مشکلات ما در ادراک مطالعات بینرشتهای، انگارههای ما است. که گفتارها، داروی ها و تصورات باورهای ما و انتخاب های ما را جهت می دهند. وقتی که ما انگاره را کنار نگذاریم، تئوریهای مختلف را نمیتوانیم بفهمیم.
وی گفت: خلاصه اینکه مثلا کلمه ابلیس یک نقاشی است که اول این نقاشی را من به هرمنوتیک اطلاق می کنم و بعد آن ابلیس را تا جایی بزرگ می کنم که جای هرمنوتیک می نشیند آن وقت هر وقت هرمنوتیک به ذهنم می آید ابلیس به ذهنم می آید که دیگر با ابلیس که نمی شود گفتگو کرد باید از آن فرار کرد.
قراملکی در ادامه با طرح پرسش هایی که اما انگاره ما از مطالعات بینرشتهای چیست؟ گفت: آیا التقاطی میانگاریم، آیا آن را شعار می انگاریم؟ آیا به دید یک فرصت به آن نگاه میکنیم؟ آیا مطالعات بینرشتهای پرتوی برای فهم قرآن می دانم؟ وقتی من قرآن را میخوانم و به آیهای میرسم، باید چه کار کنم؟ یکی این است که ترجمه کنم. یکی هم این است که تفسیر کنم. آیا این مواجهه من منشعب از یک مسئله است؟ اگر من مسئله نداشته باشم فهم ندارم. اینکه شلایرماخر می آید و می گوید فهم فهم، یعنی این فهم ذهن دیگران یک مسئله ای داشت که محتاج به فهم فهم بود. این بسیار مهم است یعنی اگر من مسئله نداشته باشم اصلا مطالعه بین رشته ای و مطالعه ندارم. یعنی پژوهش ندارم.
وی با اشاره به اینکه کلمه «قُل» در قرآن چه نقشی دارد؟ گفت: یکی از این کاربرد های این است که کلمه قل چه نقش دارد. در آن فهمِ فهمِ من چه نقشی دارد؟ اگر قرآن با من گفتگو کرده چرا با قل گفتگو کرده است. اینجا اگر من مسئله داشته باشم باید بدانم که این مسئله من تک تباری است یا چند تباری؟ یعنی ریشه در چند گستره معرفتی دارد. بعد رویکرد من برای مسئله ام ممکن است حصرگرایانه یا کثرت گرایانه باشد. بنده رویکرد کثرتگرایی در فهم قرآن را مطالعات بینرشتهای مینامم. اما اینجا این سوال که رمز و راز اثربخشی مطالعات بینرشتهای قرآن چیست؟ یکی شناخت دقیق و هدف آن، فرآیند متون و قواعد مطالعهای بینرشته است. و...
وی در ادامه گفت: به نظر من مفهوم ارتباط، واحد سازه آفرین مطالعات بینرشتهای است. یعنی یک مولفه است و نه یک امر جنبی و بسته. از طرفی خودش، یک سازه میانرشتهای است؛ یعنی یک سازه روانشناسی، جامعهشناسی و... صِرف نیست. دانشمندان گونههای ارتباط را از هم جدا میکنند. این گونهها عبارت از کُنش، همکُنش و تراکنش هستند. ارتباط کُنشی یک فرآیند یکطرفه است، معمولا سنت آموزش ما اینگونه است یعنی یکطرفه است. اما چه کسی رابطه را کُنشی میکند، آنکسی که میگوید همه چیز نزد من است و من می خواهم به شما بدهم و مجال گفتگو نمیدهد. رابطه همکنشی به رابطهای گفته میشود که دوطرفه است. کنشگری یک کنشی در حق طرف کنش داردو برعکس یعنی هر دو با هم ارتباط پیدا می کنند.این ارتباط از جنس انتقال اطلاعات نیست بلکه این رابطه از جنس تبادل اطلاعات است. اما سؤال اینجاست که رابطه قرآن با ما کنشی است یا همکنشی؟ اگر کنشی باشد، منِ گیرنده صرفاً گیرنده و منفعل هستم. اما زمانی است که میگویم من با متن، گفتگو انجام میدهم.
قراملکی افزود: اما رابطه تراکنشی که برای من محور است در این رابطه ارتباط فربه تر از کنشگر و طرف کنش است. در اینجا قصه متفاوت است. درواقع ارتباط حاصل مشارکت افراد با الگوی اینترکتیو است. در این ارتباط ما بیش از انتقال چیزی را می آفرینیم. حالا آن چیز ممکن است که فهم فهم باشد. در اینجا بین پیام و پیام گیرنده و پیام دهنده مرزی وجود ندارد. در اینجا ارتباط کاملا وابسته به شرایط است.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در ارتباط تراکنشی ما با هم تعامل و چالش داریم و در همدیگر اثر میگذاریم. البته شرایط هم بسیار مهم است. گفتگو در اینجا ماهیتی زایا دارد برعکس قبلی که گسیخته بود. یعنی در این مجموعه من، شما و شرایط است که ما می آفرینیم. گفتگو در ارتباط تراکنشی در پی هنر شنیدن و گفتن است نه در پی نزاع. در پی تلاش برای یافتن زمینه مشترک فهم است نه تلاش برای پیروزی باور من. نقد دیدگاه ها و رویکرد انتقادی در میان است، نه جزم گرایی و فقط دفاع کردن. مشارکت فعال است و تقرب به حقیقت است نه اقناع دیگران.
وی گفت: اینجا یک سوال مطرح است که ما در مطالعات بین رشته ای قرار است که چکار کنیم؟ قرار است که پای رشته های مختلف به میان بیاید. برای این کار آیا نباید اول مسئله ای را در وسط بگذاریم؟ دوم اینکه نباید از آن مسئله فهمی داشته باشیم؟ سوم نباید زبان مشترکی داشته باشیم و.. اما آیا جزم گرایی می گذارد؟ پیشنهادم برای سال های آینده این برنامه این است که مدل بین رشته ای را اعمال کنید.
قراملکی در پایان گفت: اما بالاتر از همه رابطه من با قرآن یا برعکس، رابطه قرآن با من، کدام یک از این ارتباط است؟ خدایی که با من سخن گفته است، ارتباطش کنشی، هم کنشی یا تراکنشی بوده است؟ قبلاً در مقالهای گفتهام که خدای قرآن، خدای گفتگوست، اما آیا این گفتگو گسسته است؟ یا نه قرآن ماهیتی دارد که من می توانم یک رابطه تراکنشی را بین خودم و این پیام ایجاد کنم. آنموقع معنا بدست آوردن نیست بلکه چیز دیگری به دست می آید. من می گویم از جنس آفرینش است و این آفرینش دو ضلع دارد. یک ضلعش تقرب به حقیقت و یک ضلع دیگرش تحول وجودی کسی است که در این رابطه تراکنشی می افتد.
نظر شما