به گزارش خبرنگار مهر، مقصود فراستخواه استاد دانشگاه خوارزمی در همایش «مطالعات میان رشته ای قرآن کریم» که به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد به ایراد سخنرانی پرداخت.
وی گفت: یک سرمشق یا پارادایم این است که زندگی روزمره به مثابه عمل یا زندگی به عنوان متن است. در این پارادایم خیلی دغدغه های معرفتی زیادی وجود ندارد بلکه مردم با متن زندگی می کنند و در واقع متن یک رفتار است. یک رویکرد جدی وجود دارد که متن به مثابه یک واقعیت عینی است. به تعبیر محمد عابد الجابری، متن به مثابه یک حقیقت عینی صرفا معرفتی نیست. یعنی متن در یک چیزهای عینی ریشه دارد و به باورها، غنائم و وضعیت های قبیله ای مربوط میشود. این رویکرد یک رویکرد اثبات گرایانه است.
فراستخواه افزود: در سرمشق دیگر متن به مثابه تفسیر است، نه به مثابه یک امر عینی به معنای مطلق کلمه. بلکه به معنای یک تفسیر و یک فهم است. اینجا راهبردهای تفسیری به عنوان راهبردهای روش شناختی از آغاز صدر اسلام شروع میشود. یعنی وقتی با یک واقعیتی به نام متن، قرین هستید، راهی جز تفسیر آن ندارید. در ضمن وقتی که من تفسیر را به کار می برم مثنوی را هم شامل میشود.
استاد دانشگاه خوارزمی تاکید کرد: اما به نظرم متن در تاریخ ما یک مسئله هم بوده و فقط یک راه حل نبوده است. در واقع یک پارادوکسی بوده که هم مسئله بوده و هم راه حل. یعنی متن فقط ظرفیت های اکتشافی و معرفتی نداشت بلکه محدودیت هایی هم برای تمدن و تاریخ ما ایجاد می کرد. از قرآن شاید بخشی گمراه شدند، شاید بخشی از تاریخ ما، رفتن درون چاه با متن است. این مسئله ها مفروضات است. همانطور که مولانا می گوید: «زانک از قرآن بسی گمره شدند/ زان رسن قومی درون چه شدند»
وی در ادامه یادآور شد: رویکرد اول یعنی اثبات گرایانه خود به دو دسته باور اثبات گرایانه و نقد اثبات گرایانه تقسیم میشود. اما رویکرد تفسیری هم حداقل دو گونه یعنی ذات گرایانه و هرمنوتیکی است. ذات باور به این معنا که تفسیری می خواهد از یک معنا پرده بردارد. هرمنوتیک هم متن را به مثابه یک معنا می گیرد و با متن گفتگو می کند و در این فضای گفتگویی و افق های متن و من اتفاقاتی می افتد. یعنی وقایع معرفتی و اتفاقی در اینجا رخ می دهد.
فراستخواه یادآور شد: به نظرم در اینجا اجتماعات تفسیری وجود دارد. یعنی وقتی که من درباره او صحبت می کنم اجتماع تفسیری است که درباره او صحبت می کند و آن را بررسی می کند و در واقع معرفت یک امر عمومی و میان ذهنی است نه شخصی. یعنی اینکه در انحصار گروه یا سازمانی نیست. فلذا آن چیزی که در سرمشق ها و مطالعات روش شناسی قرآنی پدید می آید متنوع میشود. به نظرم وقتی درباره روش شناسی مطالعات قرآن شناسانه صحبت می کنیم، یک رویکرد کثرت گرایانه می تواند آن را توضیح بدهد. رویکردی که کثرت گرایانه نیست، نمی تواند از عهده توزیع رضایت بخش روش شناسی مطالعات قرآنی برآید.
فراستخواه تصریح کرد: اما ما در اینجا پدیدارشناسی داریم که می گوید فرد، درون موقعیتی است و تجربیاتی دارد که من می خواهم به این تجربه ها نزدیک بشوم. رویکرد دیگر می گوید؛ این موقعیتی که شما می گویید موقعیتی در خلاء نیست. بلکه در یک وضعیت گفتمانی است. اینجاست که روش تحلیل گفتمان مطرح میشود. وقتی فردی تحلیل گفتمان می کند، در واقع یک نوع شالوده زدایی و یک نوع رویکرد تفسیری نقدی به میان می آید که در واقع متن داخل گیومه می رود و در داخل گیومه بحث میشود.
فراستخواه ادامه داد: اما فقط بازی این نیست، بلکه متن یک تاریخیت هم دارد و در یک تاریخ به وجود آمده است که این تحلیل گفتمان است. یک رویکرد دیگر می آید و می گوید در شما یک محدودیت هایی وجود دارد و درست است که متن در یک تاریخ بوده، اما تاریخی هم با آن پیدا شده است. یعنی متن علاوه بر تاریخ قبل و زمان ظهورش یک تاریخ هم ایجاد کرده است و یک الهیات تاریخی هم ایجاد کرده است.
وی گفت: با فرهنگ، ادبیات، عرفان، انسان شناسی، مردم شناسی و ... آن جامعه درگیر شده است و در اینجاست که رویکرد روش شناسی دیگری مانند نشانه شناسی می آید. ما وقتی متن را بررسی می کنیم در واقع آنچه را بررسی می کنیم بخشی از تاریخ ما است و ما در صدد فهم چیزی هستیم که بخشی از تاریخ ما است. به تعبیر آرگون، متن سرمایه نمادین شده است. او می گوید قرآن برای ما یک سرمایه نمادین ایجاد کرده است و ما در ارتباط با این سرمایه یک رویکرد روش شناسی و ظرفیت بسیار بالاتری را نیاز داریم. به نظرم یک برنامه پژوهشی کثرت گرایانه نیاز داریم.
وی در ادامه افزود: وقتی که ما از مطالعات قرآنی صحبت می کنیم باید بدانیم که علوم انسانی مستقل است و پلت فرم های متنوعی وجود دارد. در اینجا مطالعات قرآنی بخشی از علوم انسانی است و نه بالای سر علوم انسانی، بلکه با علوم انسانی همسایگی دارد. اینجا هنجارهای آکادمیک، آزادی آکادمیک و قراردادهای معرفتی وجود دارد. اینجا ساختارهای گفتگویی و تعامل حاکم است. مطالعات قرآنی می تواند با مطالعات دیگر مانند فلسفه، جامعه شناسی و ... گفتگو و داد و ستد کند.
فراستخواه یادآور شد: اما در ارتباط با نحوه مطالعه متن و رویکرد پدیدارشناختی بحثم این است که چه اتفاقی بود که امین مکه را این گونه دگرگون کرد. آن واقعه وجودی پیامبر چه بود؟ یکی از راههای پاسخ به آن این است که با رجوع به متن و از طریق تحلیل مضمونی متن ببینیم آن واقعه چه بوده است و آن را پدیدار شناسی کنیم. وقتی که مراجعه می کنیم می بینیم که پیامبر خطاب شده است، یعنی تجربه مخاطب بودن دارد و بر اساس تجربه مخاطب شدن افتتاح پیدا کرده و انرژی هایی از وجود او سر برآورده است.
وی در پایان گفت: پیامبر احساس می کند که رها و سرشار شده است. این رویکرد پدیدارشناسی است که در اینجا به ما کمک می کند که چگونه این متن را بشناسیم. به پیامبر ندا می رسد، اما این ندا چه بود؟ آیا از جنس آگاهی بود و ... یکی از مضمون های مهمی که در متن می بینیم، فراانگیزشی است که امین مکه در او واقعه ای اتفاق افتاده که برانگیختن و تحول وجودی پیدا کرده است. بخشایش را تجربه کرده است. این یکی از چیزهایی است که در متن بسیار مهم است و پدیدارشناسانه است. اینکه گسیل به زمانه و تاریخ شده است و ... همه در متن بیان میشود.
نظر شما