اروپا و جنگ ايران و عراق
آغاز جنگ ايران و عراق در منطقه نفتي خليج فارس و در نزديكي تنگه هرمز نگرانيهاي بسياري را در كشورهاي صنعتي اروپاي غربي در پي داشت. اين كشورها كه حدود 75% نفت مصرفي خود را از كشورهاي حاشيه خليج فارس تامين مي كردند نگران گسترش جنگ به ساير كشورهاي منطقه و احتمالاً بسته شدن آبراه هرمز بودند.
در نظر اروپاييان قطع عرضه نفت مي توانست اقتصاد بين المللي را دچار بحران كرده پيامدهايي را براي آنان به بار آورد.
در دهه هاي گذشته كشورهاي اروپايي اصرار داشتند تا خاورميانه بويژه حوزه خليج فارس در حيطة مأموريت ناتو قرار گيرد اما ايالات متحده كه مايل به حضور رقيبان اقتصاديش در منطقه نبود با اين درخواست ناتو مخالفت مي كرد. با آغاز جنگ ايران و عراق و ناتواني امريكا در حفظ امنيت و ثبات منطقه واشنگتن از ناتو خواست تا نقشي را در خاورميانه بر عهده گيرد. |
راديو بي.بي.سي يك روز پس از آغاز جنگ نگرانيهاي دولتهاي اروپايي را از قطع صدور نفت از منطقه چنين توصيف مي كند: « چنانچه جنگ بين ايران و عراق ادامه پيدا كند و ساير كشورهاي توليد كننده نفت در منطقة خليج فارس نيز درگير اين برخوردها شوند پيامدها و تأثيرات خطرناكي به دنبال خواهد داشت. در صورت وقوع چنين حادثه اي تئوري تأمين صد روزه نفت نيز ديگر مايه چندان اميدواري نخواهد بود. علاوه بر آن و با توجه به موقعيت حساس موازنه صلح در جهان و وابستگي شديد اقتصاد غرب به عرضه نفت خاورميانه هميشه اين خطر وجود دارد كه هر گونه برخورد نظامي در منطقه موجب گسترش جنگ ابرقدرتها را بر آن دارد تا از اين موقعيت پيش آمده به نفع خود بهره برداري كنند.»
كشورهاي اروپايي كه در آغاز جنگ چنان سكوت كرده بودند كه مجله نيويورك تايمز آن را « سكوت پرمعناي اروپا» ناميده و دربارة آن نوشته بود: « اين مسأله عجيب است كه چگونه اروپاييان در برابر تهاجم عراق به ايران ساكت نشسته اند و حال آنكه واردات نفت آنان كه در امنيت شان بسيار حائز اهميت مي باشد متكي به امنيت منطقه است با آغاز حملات ايران و چرخش نتيجه جنگ به سود انقلاب اسلامي به حمايت گسترده از عراق پرداخته با فرستادن كمكهاي تسليحاتي و اقتصادي كوشيدند از شكست عراق جلوگيري كنند.
كلودشسون وزير خارجه وقت فرانسه كه براي جلب حمايت از عراق و كمك آن كشور به منطقه سفر كرده بود درباره لزوم كمك غرب به بغداد گفت: «عراق در خط مقدم رويارويي با خطري قرار دارد كه ثبات و امنيت منطقه بلكه جهان را تهديد مي كند.»
لذا براي رويايرويي با اين خطر كه ژيسكاردستن رئيس جمهوري فرانسه آن را «نيروي بينايي» مي ناميد سيل كمكهاي نظامي و مالي دولتهاي اروپايي به سوي عراق سرازير شد.
در فوريه 1981 درست چهار ماه بعد از آغاز جنگ سخنگوي وزارت خارجه فرانسه اعلام كرد: « فرانسه 60 فروند هواپيماي ميراژ از نوع اف-1 را در ادامه اجراي قرارداد سال 1977 به عراق ارسال داشته است.» در همين سال صدور مواد غذايي از سوي شركتهاي فرانسوي به عراق به 7/4 ميليارد دلار بالغ گرديد. همزمان با كمكهاي فرانسه ايتاليا اجازه فروش 11 فروند كشتي جنگي و بك لنگرگاه شناور نفتي را به ارزش 800/1 ميليون دلار به عراق صادر كرد.
انگلستان نيز در طول سال 82-81 با انعقاد چند قرارداد عمده مقدار زيادي سلاح در اختيار عراق قرار داد. در مارس 1982 انگليس موافقت خود را براي تحويل تانك به عراق به ارزش يك ميليارد دلار اعلام داشت. در كنار آن لندن مذاكره درباره فروش 300 هواپيماي هاوك به عراق را به مبلغ 2 ميليارد دلار با بغداد از سر گرفت. در همين سال آلمان غربي نيز سفارشي به مبلغ 4 ميليارد مارك براي تحويل دستگاه ضد هوايي رونالد از عراق دريافت داشت. و اين در حالي بود كه آلمان از تحويل سه ناوچه ايراني خريداري شدة پيش از انقلاب خودداري مي كرد.
اين كمكهاي تسليحاتي به همراه وامهاي كوتاه مدت و بلند مدت در تمام سالهاي جنگ به سوي عراق سرازير شد. در سال 1982 ميزان دريافتي فرانسه از عراق در مورد پرداخت خريد تسليحاتي آن كشور از آغاز جنگ بالغ بر 40 ميليارد فرانك بوده است كه فرانسه را در رديف دوم فروشندگان تسليحات به عراق بعد از شوروي قرار داد. در سال 1983 فرانسه جنگ افزارهايي به ارزش 6/5 ميليارد دلار به عراق فروخت و هواپيماهاي سوپر اتاندارد را به همراه موشكهاي اگزوسه با اين كشور تحويل داد.
نكته ديگري كه در مورد اروپا مي توان به آن اشاره كرد ورود پيمان ناتو به خاورميانه است. در دهه هاي گذشته كشورهاي اروپايي اصرار داشتند تا خاورميانه بويژه حوزه خليج فارس در حيطة مأموريت ناتو قرار گيرد اما ايالات متحده كه مايل به حضور رقيبان اقتصاديش در منطقه نبود با اين درخواست ناتو مخالفت مي كرد. با آغاز جنگ ايران و عراق و ناتواني امريكا در حفظ امنيت و ثبات منطقه واشنگتن از ناتو خواست تا نقشي را در خاورميانه بر عهده گيرد و در عمليات مشترك با ناوهاي امريكايي در جهت باز نگه داشتن تنگه هرمز و حفظ امنيت كشتيراني آزاد مشاركت كند و اين در حالي بود كه تقويت حضور نظامي اروپا در خليج فارس اختلافاتي بين امريكا و دولتهاي اروپايي عضو ناتو را پديد آورد كه واشنگتن بارها نارضايتي خود را از عدم همراهي اروپا با اين كشور ابراز داشت.
نتيجه گيري
در آغاز جنگ به علت وجود شكاف در ساختار نظام بين المللي هيچيك از قدرتهاي بزرگ امريكا شوروي و اروپاي غربي به تنهايي توان تأثير گذاري بر روند جنگ را در اختيار نداشتند.
در طول سالهايي كه جنگ ادامه داشت دولتهاي بزرگ تلاش كردند تا ظرفيت نفوذ خود را بر ايران و عراق فزوني بخشند و از تغيير وضع موجود جلوگيري كنند. تلاش براي حفظ وضع موجود به مداخله ابرقدرتها در جنگ تحت پوشش بي طرفي منجر گرديد. ناتواني آمريكا شوروي و اروپاي غربي در افزايش نفوذ خود بر ايران و به عبارت ديگر دور از دسترس بودن ايران به همراه منافع متقابل بين قدرتهاي بزرگ در جلوگيري از پيروزي ايران در جنگ به حمايت گسترده بازيگران اصلي سيستم بين المللي از عراق انجاميد.
تمامي اين عوامل به همراه استقلال عملي ايران در جنگ و خطري كه از اين استقلال متوجه نظام بين المللي مي شد تنها يك وضع مطلوب را در منطقه ديكته مي كرد و آن برقراري توازن در منطقه و جنگ ايران و عراق و استفاده از فرصتهاي به دست آمده در گسترش ظرفيت نفوذ بود اين امر از يكسو همكاري قدرتهاي بزرگ براي برقراري توازن در جنگ و جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق را بوجود آورد و از سوي ديگر به رقابت پنهان اين قدرتها در جهت كسب موقعيت بهتر انجاميد كه تداوم جنگ را در پي داشت و در نتيجه با دخالت آنها و حمايت مستقيم نظامي و سياسي از عراق پذيرش قطعنامه 598 به ايران تحميل گرديد. |
پشتيباني نظام بين المللي از عراق موجب برقراري توازن در جنگ و تداوم آن به مدت هشت سال گرديد كه در تمام اين مدت ايران از پذيرش قطعنامه هاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد در برابر جنگ ايران و عراق به علت عدم شناسايي متجاوز و محكوم كردن آن خودداري ورزيد و هيئتهاي مختلف ميانجيگري را نيز بر اساس اينكه آنها از اعلام بر حق بودن ايران در جنگ خودداري مي كنند و بنابراين از عراق حمايت مي نمايند رد كرد.
اين سياست مستقل ايران و عدم همكاري آن با نهادهاي بين المللي و قدرتهاي بزرگ ويژگي خاصي به جنگ ايران و عراق بخشيد. ناتواني سازمان ملل به عنوان سمبل اراده جمعي جامعه جهاني در حل و فصل اين جنگ نشانگر جنبه هايي از دوره جنگ سرد بود اما صدور قطعنامه هاي مختلف با اتفاق آرا نوعي توافق بين قدرتهاي بزرگ را نشان مي داد. اين تعارض ناشي از حساسيت منطقه و وجود منافع حياتي دولتهاي خارجي در خليج فارس بشمار مي رفت. در طول مدت جنگ امريكاييها در فكر تجديد موقعيت گذشته خود در منطقه بودند اروپا از قطع صدور نفت و نيز سلطه انحصاري ايالات متحده بر منابع نفتي نگران بود روسها نيز نگران از دست دادن تنها متحد خود در ساحل خليج فارس و ناديده گرفته شدن نقششان در منطقه بودند.
تمامي اين عوامل به همراه استقلال عملي ايران در جنگ و خطري كه از اين استقلال متوجه نظام بين المللي مي شد تنها يك وضع مطلوب را در منطقه ديكته مي كرد و آن برقراري توازن در منطقه و جنگ ايران و عراق و استفاده از فرصتهاي به دست آمده در گسترش ظرفيت نفوذ بود اين امر از يكسو همكاري قدرتهاي بزرگ براي برقراري توازن در جنگ و جلوگيري از پيروزي ايران بر عراق را بوجود آورد و از سوي ديگر به رقابت پنهان اين قدرتها در جهت كسب موقعيت بهتر انجاميد كه تداوم جنگ را در پي داشت و در نتيجه با دخالت آنها و حمايت مستقيم نظامي و سياسي از عراق پذيرش قطعنامه 598 به ايران تحميل گرديد.
____________________________
منابع :
1-مواضع قدرتهاي بزرگ و جنگ ايران نوشته يكتا از انتشارات مركز مطالعات وتحقيقات جنگ سپاه
2-گزارش كميسيون تاوردر مورد جريان مك فارلين ترجمه وزارت امور خارجه جمهوري اسلامي تهران.
3-روزنامه كيهان سال 59 الي 61
4-روزنامه اطلاعات سال 60 و 61
5-بخش اطلاعات مجله اكونوميست جنگ تحميلي و ديدگاه ترجمه ستاد تبليغات جنگ شوراي عالي دفاع تهران.
6-معاونت سياسي ستاد كل نيروهاي مسلح روابط شوروي و عراق و مسأله جنگ ماهنامه بررسي .
7- كتابخانه جنگ وابسته به مركز مطالعات وتحقيقات جنگ
نظر شما