پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

۳ اسفند ۱۳۹۵، ۱۴:۵۴

مالک شجاعی جشوقانی:

عبدالکریمی نیازمند تجربه زیسته نواندیشان دینی است

عبدالکریمی نیازمند تجربه زیسته نواندیشان دینی است

شجاعی جشوقانی گفت: فکر می کنم اگر در تجربه عبدالکریمی تجربه نواندیشان دینی مانند استاد مطهری بود، شاید اینچنین درباره محدودیت های کلام جدید و الهیات متناسب با زمانه فتوا نمی دادند.

به گزارش خبرنگار مهر، مالک شجاعی جشوقانی در نشست نقد و بررسی کتاب «پایان تئولوژی» نوشته بیژن عبدالکریمی که در اندیشگاه کتابخانه ملی برگزار شد، با اشاره به چهار رویکرد معرفتی که عبدالکریمی بیان می کند گفت: مبدا خط تجربه زیسته - فکری دکتر عبدالکریمی را می توان در ذیل این طبقه بندی و نقدی که ایشان بر سه شق دیگر دارد دید. این چهار رویکرد عبارتند از: رویکرد اپیستمولوژی (معرفت شناسانه) رویکرد که تلقی گزاره ای از غرب  و علوم انسانی و...دارد. رویکرد دوم رویکرد ایدئولوژیک است که می تواند از مبدا حرکت علم یا مدرنیته و...باشد. هرچیزی مستعد ایدئولوژی شدن است. رویکرد سوم رویکرد تئولوژیک است. اما رویکرد چهارم که رویکرد مختار خود ایشان است، پدیدارشناسانه است.

وی در ادامه گفت: افلاطون چه دردی از ما را می تواند درمان کند؟ افلاطون می گوید فلسفه ای فلسفه است که گره گشایی بکند. اگر ما  همه آثار را ترجمه کنیم، اما این آثار گره گشایی نکنند به کار نمی آیند. من فکر می کنم عبدالکریمی این کتاب را باید به پایان سوبژکتیویسم تعبیر می کرد. چون تمام نقدهایی که دارد نقد سوبژکتیویسم از جمله سوبژکتیویسم دینی، است. یعنی دینداران هم می توانند تشبه به طاغوت پیدا کنند. اما شاید زمانه ایشان را به این عنوان رسانده است.

شجاعی گفت: عبدالکریمی معتقد است که این کتاب دینی ترین کتابی است که در تاریخ جمهوری اسلامی نوشته شده است. اما معنی این حرف چیست؟ من فکر می کنم که برای فهم بهتر نسبت دین، فلسفه، سیاست و...گره زدن اینها به تجربه ایران معاصر ما باید چهار سطح مسئله را تفکیک کنیم. دکتر عبدالکریمی در این چهار سطح در آمد و شدند. به همین دلیل است که پایان تئولوژی است، اما درعین حال دینی ترین کتاب است. این چهار سطح عبارت است: سطح اول سطح معرفت شناسانه این مقولات است. سطح دوم سطح نهادی - تاریخی است. یعنی این معرفت دینی و علمی در بسط تاریخی و علمی خودش متجسد شده است.

وی در ادامه افزود: سطح سوم سطح تجربه زیسته - اگزیستانسیال است. یعنی آن چیزی که متفکران گفته اند در ابتدا یک تجربه زیسته اگزیستانسیال عمیقی است که آن درد حقیقت را تجربه کرده است. سطح چهارم سطح گفتمانی و تاثیرات اینها در مناسبات قدرت - معرفت به تعبیر فوکویی آن است. یعنی دین، فلسفه و... یک شان گفتمانی دارد. من فکر می کنم که اگر این سطوح در مقالات آقای دکتر تفکیک بشود، نه دیگر آن عنوان، عنوانی رماننده است و نه مخالفان چندان سر مخالفت خواهند داشت. دکتر عبدالکریمی می توانند بگویند که من در سطح اول و دوم و چهارم نقد دارم اما در سطح سوم می توانم همدلی کنم. در نهایت استاد عبدالکریمی تنها یک استاد دانشگاه نیستند، بلکه ایشان تجربه زیسته چند نسل از روشنفکران ما را زیسته اند. فکر می کنم اگر در تجربه ایشان تجربه نواندیشان دینی مانند استاد مطهری بود، شاید اینچنین درباره محدودیت های کلام جدید و الهیات متناسب با زمانه فتوا نمی دادند.

کد خبر 3913056

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha