به گزارش خبرنگار مهر، شصت و هشتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «ذهن» ویژه زمستان سال ۱۳۹۵ توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
مفهوم سازی کلام الهی در قرآن براساس ارتباط شناسی و استعاره مفهومی، ابزارهای معرفت در فلسفه اشراقی سهروردی، انسجام گروی تبیینی در توجیه معرفت در ترازوی نقد، حدس از نگاه فخر رازی و ملاصدرا، بررسی معناشناختی تنظیر معنایی در تفسیر قرآن: مطالعه موردی آیات سجده بر آدم، روش شناسی علوم انسانی اسلامی، نقدی بر اختیارگرایی دکارتی و تحلیل تمایز معرفت گزاره ای و معرفت مهارتی از جمله عناوین این فصلنامه علمی- پژوهشی است.
در مطلب «مفهومسازی کلام الهی در قرآن بر اساس ارتباطشناسی و استعاره مفهومی» که به قلم علیرضا قائمینیا، محمدرضا پورسینا، شعبان نصرتی نگاشته شده آمده است؛ رابطه وحیانی خدا با بشر حقیقتی شهودی است که فقط برای کسی که آن را دریافت میکند معلوم است. تحقیق در این حقیقت شهودی برای ما، مستلزم مراجعه به مجموعه قراینی است که از آیات و روایات به دست میآید. تتبع حاضر میکوشد نشان دهد که نزدیکترین معنا برای تکلیم الهی این است که «کلام الهی همان رابطه کلامی» است. این پژوهش برای توضیح این معنا، از روش معناشناسی شناختی بهره میجوید و تبیین خود را با تکیه بر دو الگوی ارتباطِ شناختی و استعاره مفهومی به انجام می رساند. الگوی ارتباط شناختی ویژگی های ارتباط کلامی را برای ما مشخص میکند و الگوی استعاره مفهومی راه ما را به معارف دینی که خصلتی استعاری دارند، باز می کند. ترسیم نگاشت بین قلمرو ارتباط کلامی با قلمرو تکلیم الهی به ما نشان میدهد که مشابهت های بسیاری را می توان بین این دو قلمرو کشف کرد و برای آن، مؤیدهایی از قرآن و روایات فراهم نمود. نتیجه این کاوش به سه اصل منجر می شود: نخست اینکه بین خدا و انسان رابطه کلامی وجود دارد؛ دوم آنکه این ارتباط حقیقی است و انتزاعی نیست و نهایتا آنکه رابطه کلامی خدا با بشر از جنس افعال گفتاری است.
در ادامه چکیده سایر مقالات این فصلنامه می آید؛
چکیده ابزارهای معرفت در فلسفة اشراقی سهروردی/ مهدی عباسزاده:
مبحث ابزارهای معرفت انسانی، از مباحث محوری در همه مکاتب معرفتشناختی است. در این میان فلسفة اشراقی سهروردی، به نحو مبسوط به این مبحث پرداخته و علیرغم برخی مشابهتها با فلسفة مشاء، دیدگاهههای نوآورانه ای را مطرح کرده است. او در آثار خویش ابزارهای معرفت را در سه دسته مطرح می کند: ۱. حس (ظاهری و باطنی)، ۲. عقل، ۳. حواس مثالی و قلب. حواس مثالی نزد سهروردی غیر از حواس باطنی است. نوآوریهای سهروردی در این مبحث، بهویژه در چهار مورد قابلملاحظه است: ۱. جایگاه حافظه و خیال، ۲. اتحاد واهمه، متخیله و خیال، ۳. نسبت حواس و نفس، ۴. تبیینی خاص از حواس مثالی و قلب. صدرالمتألهین در آثار خویش، نقدهای مهمی بر نوآورهایهای فوق وارد ساخته، لیکن در مجموعً دیدگاه سهروردی در باب شهود را پذیرفته است. برخی متفکران معاصر نیز مواضعی را در باب این نوآوریها اتخاذ کردهاند که در نوشتار حاضر بررسی و نقد خواهد شد. مجموع این نقدها و نظرها میتواند اساس مناسبی را برای بازخوانی و ارزیابی دیدگاههای سهروردی در این مبحث تدارک کند.
چکیده انسجامگروی تبیینی در توجیه معرفت در ترازوی نقد/ مهدی عبداللهی:
با اینکه «مبناگروی» رایجترین نظریه در توجیه معرفت است، انتقادهای ناظر به آن سبب شد معرفتشناسان معاصر آن را کنار گذاشته، دیدگاههای جدیدی ابداع کردند که مهمترین آنها انسجامگروی است. در این میان بیشتر انسجامگرایان طرفدار «انسجامگروی تبیینی» هستند. تبیین، پاسخ به پرسش از علت یک پدیده است. فیلسوفان علم و معرفتشناسان هیچ اتفاق نظری در حقیقت تبیین ندارند؛ برخی الگوی قیاسی را مطرح کردهاند؛ برخی دیگر تحلیلی معرفتی از آن به دست میدهند و برخی ادعای بداهت مفهومی تبیین را پیش کشیدهاند. به باور پیروان انسجامگروی تبیینی، باور به گزاره pهنگامی موجه است که با مجموعهای از باورهای فرد که نسبت به سایر مجموعه باورهای او بیشترین حد از انسجام تبیینی را دارد، هماهنگی داشته باشد و باور به pبرخی از باورهای آن مجموعه را بهتر از نقیضش تبیین کند یا اینکه آن باورها، باور به pرا بهتر از نقیضش تبیین کند.
انسجامگروی تبیینی اشکالات متعددی دارد؛ از جمله لزوم انسجام تبیینی بیشتر در مجموعه مشتمل بر حقایق کمتر، وجود تبیینهای بهتر، اما بیاعتبار و لزوم انسجام تبیینی مساوی در مجموعههای ناسازگار. تلاشهای طرفداران این نگرش در پاسخ به اشکالات ناکام بوده است.
چکیده حدس از نگاه فخر رازی و ملاصدرا/ علی ارشدریاحی، زهرا توکلی:
منطقدانان معتقدند در نوعی از استنتاج، مقدمات لازم برای رسیدن به نتیجه و مطلوب ذکر نشده است؛ ولی در عین حال استنتاج مذکور به کمک حدس که نوعی استعداد برای دریافت بیدرنگ حد وسط است، انجام میشود. البته مسئله حدس غیر از کارکرد منطقی در مباحث الهیات نیز مطرح شده است؛ بهاینترتیب که حدس در تبیین نوعی ادراک انسانی که از مرتبه ویژهای نیز برخوردار است، مورد استفاده قرار میگیرد. منطقدانان تنها حدس را جزء مبادی یقینی شمردهاند، ولی به تبیین چگونگی و کیفیت آن نپرداختهاند. به همین منظور در نوشتار حاضر که با استفاده از روش کتابخانهای و منابع نرمافزاری گردآوری شده، به بررسی آثار فخر رازی و ملاصدرا پرداخته شده و در پی شناخت ماهیت حدس، کیفیت، جایگاه و قلمرو آن در امور حسی و فراحسی هستیم. فخر رازی حدس را به بالاترین مرتبه از عقل بالملکه مربوط دانسته و حدسیات را خارج از حوزه یقینیات میشمرد.ملاصدرا اولین فیلسوفی نیست که در تبیین کیفیت علم نفس قدسی از عنصر «حدس» بهره برده است. پیش از او، ظاهراً ابنسینا از این عامل بهره برده است. با بررسی سخنان ملاصدرا روشن میشود ملاصدرا حدس را پایینترین مرحله کشف معنوی و تصورات و تصدیقات حدسی را بر خلاف فخررازی بدیهی میداند و معتقد است حدس نوعی افاضه از عقل فعال است؛ در حالیکه فخر رازی وجود عقل فعال را نفی کرده، مسئله طباع تام را مطرح میسازد. طباع تام در لسان ملاصدرا روحالقدس خوانده میشود.
چکیده بررسی معناشناختی تنظیر معنایی در تفسیر قرآن: مطالعه موردی آیات سجده بر آدم / علی راد:
شماری از مفسران امامیه آیات سجده فرشتگان بر آدم را نظیر سجده برکعبه و یوسف پنداشته و از برایند این تنظیر مفهوم و نوع سجده بر آدم را تبیین کردهاند. برابر این رهیافت منزلت آدم بهسان قبلهبودن کعبه و جمال بدیع یوسف در منظر فرشتگان تجلی نمود و آنان را به سجده به سوی آدم واداشت و شخص آدم مسجود حقیقی آنان نبود. مساله اصلی این پژوهه نقد این تنظیر و سنجش مستندات آن بر پایه تنظیر معنایی صحیح در دانش تفسیر است. نتایج پژوهش نشان داد که داستان سجده بر آدم مستقل از آیات سجده بر یوسف و کعبه بوده و قابل تنظیر با یکدیگر نیستند. موضوع و علت سجده در این سه دسته آیات با یکدیگر متفاوت بوده و اصالت مسجود نیز در آنها در یک تراز نیست. این آیات فقط در حد تماثل صوری در مصداق خارجی با یکدیگر شباهت دارند و این مقدار نیز برای ایجاد رابطه تفسیری میان این آیات کافی نیست و نباید از آنها در تفسیر همدیگر بهره جست.
چکیده روششناسی علومانسانی اسلامی (مختصات، بایستگیها و ویژگیها)/ رمضان علیتبارفیروزجایی:
روششناسی علوم انسانی به عنوان دانش درجه دوم، یکی از محورهای اصلی فلسفه علوم انسانی است. در باب علوم انسانی موجود رویکردهای مختلفی مطرح بوده و مکاتب مختلفی نظیر رویکرد پوزیتیویسم، تفسیری (تفهمی)، انتقادی و... شکل گرفته است؛ اما در باب علوم انسانی اسلامی و روش آن، در ابتدای راه قرار داریم. از مهمترین مسائل در این زمینه، شناخت «روش علوم انسانی اسلامی» است. در باب چیستی «روش علوم انسانی اسلامی» مسائل مختلفی مطرح است؛ از جمله اینکه مراد از «روش علوم انسانی اسلامی» چیست و دارای چه ویژگیهایی است؟ برخی از ویژگیها و بایستههای روش علوم انسانی اسلامی عبارتاند از: منظومهایبودن و رعایت اقتضائات منظومه و الگوی اسلامی، ابتنا بر مبانی دینی و اسلامی، دارای چهارچوب نظری، انعطافپذیری، دارای سطوح مختلف، جامعیت و کمال، تعمیمپذیری و... که مقاله حاضر میکوشد ویژگیهای یادشده را بررسی کند.
چکیده نقدی بر اختیارگرایی دکارتی/بهرام علیزاده:
همسازگرایی دیدگاهی است که میگوید دترمینسم منطقاً با اراده آزاد همساز است و اختیارگرایی به عنوان شاخهای از ناهمسازگرایی معتقد است در یک جهان دترمینیستی اراده آزاد امکان تحقق ندارد، ولی اراده آزاد محقق است؛ پس دترمینیسم نادرست است. آیا دکارت یک اختیارگراست؟ از این جهت که دوگانهانگاری این امکان را به «خود» میدهد تا علتی ورای علتهای دیگر باشد، احتمالا او یک اختیارگراست. با وجود این خواهیم گفت، که اختیارگرایی او به جای تاکید بر مولّفۀ ناهمسازگرایانۀ «امکانهای بدیل» بر مولفه همسازگرایانه «خودانگیختگی» مبتنی است. در نهایت میتوان گفت که دیدگاه او از سه جنبة مهم همسازگرایانه محسوب میشود.
چکیده تحلیل تمایز معرفت گزارهای و معرفت مهارتی/ محسن بهلولی فسخودی،سعید ضرغامی، یحیی قائدی، رمضان برخورداری:
گیلبرت رایل میان معرفت گزارهای (Knowing that)و معرفت مهارتی (Knowing How) تمایز قائل شده است. او بر خلاف سنت فلسفی موجود نه تنها عقیدهای به برتری معرفت گزارهای نسبت به معرفت مهارتی ندارد، بلکه معتقد است معرفت مهارتی دارای تقدم و اولویت است. عقیده به برتری و تقدم هر کدام از این دو شکل از معرفت نسبت به دیگری، دو طیف خردگرایی و ضدخردگرایی رادیکال را شکل بخشیده است. هدف این مقاله تحلیل و نقد نگرشهای خردگرایی رادیکال و ضدخردگرایی ملایم و رادیکال و ارائه الگوی جدیدی با عنوان خردگرایی ملایم است. روش بهکارگرفتهشده در این مقاله رویکرد تحلیل زبان عادی رایل است؛ لذا برای ایضاح مطلب به توصیف مفاهیم خردگرایی و ضدخردگرایی در نسبت میان معرفت گزارهای و معرفت مهارتی از یک سو و معرفت مهارتی و توانایی از سوی دیگر پرداخته شده است.در الگوی خردگرایی ملایم، معرفت گزارهای مستقل از معرفت مهارتی بوده، معرفت مهارتی لزوماً مستلزم توانایی نیست. این طرح جدید نشاندهنده آن است که میتوان در عین باور به تمایز و عدم تقلیل میان این دو نوع معرفت، از نقش بنیادین معرفت گزارهای برای دستیافتن به معرفت مهارتی مناسب سخن گفت که در آن، معرفت گزارهای نه به شکل صریح، بلکه به گونهای ضمنی و تدریجی در شکلبخشیدن به معرفت مهارتی حضور خواهد داشت.
شصت و هشتمین شماره فصلنامه علمی پژوهشی «ذهن» با قیمت ۶ هزارتومان توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شد.
نظر شما