خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه _عباس میرآخور: اکثر مردم بین دین اسلام و موضوعات اساسی توسعه اقتصادی و اجتماعی ارتباطی را مشاهده نمیکنند و اگر هم ببینند اغلب آنرا مانع، حتی نیروی انحطاطی در پیشرفت جوامع مسلمان در نظر میگیرند. در دهههای گذشته تلاشهای دانشمندان مسلمان جامعهشناس و اقتصاددان برای توسعه رشته منسجم «اقتصاد اسلامی» فراتر از تعاریف در جهان آکادمیک نرفته است و صرف نظر از استثناء ساختن مشروط بانکداری اسلامی تأثیر جدی بر سیاستگذاران و عموم مردم بر جای نگذاشته است. اخیرا مسلمانان به دنبال پارادایم اصیل اسلامی برای توسعه جوامع خود بوده اند. جستوجوی پرشور آنها بیشتر از اقدامات چند دهه اخیر نیست و هنوز در آغاز راه است. این نوشتار هم تلاشی اندک در رسیدن به این هدف است. تاکنون بین تصویر انسان به صورت کلی در قرآن و توسعه اجتماعی و نتایج حاصله جوامع مسلمان نقصان علمی فاحشی دیده میشود. ما تلاش می کنیم بصیرت قرآنیای را به تصویر کشیم که از آن با نام فراچارچوب یاد میکنیم.
با تجربه جامعه ابتدایی سازماندهی شده توسط پیامبر(ص) ـ کاملترین دریافت کننده انسانی تصویر جای گرفته در فراچارچوب ـ و انسانی که اهداف قرآن برای بشریت را به خوبی فهم نمود ما مدل آرمانی را شناسایی میکنیم. در جایی که فراچارچوب برای کل بشر به طور مطلق و همه زمانها و مکانها قابلیت به کار بستن دارد، مدل آرمانی یک طرح اولیه عملیاتی شده است که شرایط واقعی و شیوه تجربی جوامع خاصی را تشریح می سازد. هر مسیر توسعه دنبال شده ای در هر کجا و به نام اسلام باید جوهره این مدل آرمانی را دربرداشته باشد. به اضافه اینکه فراچارچوب و مدل آرمانی، پارادایم اسلامی را نمایندگی می کنند. به عبارت این نوشتار کوتاه تلاش ناچیز برای فهم یک آیه از قرآن است که در آن خالق جهان شرایط لازم و کافی برای توسعه جامع جوامع انسانی را مشخص میسازد. در آیه ۹۶سوره اعراف آمده اگر افراد جامعه مطیع قوانین الهی باشند و تقوا در پیش گیرند جامعه انسانی مکانیسم درونی[۱] برای توسعه کامل چه به شکل فردی و چه جمعی خواهد یافت.[۲] امروزه نظریه های توسعه، قواعد عملی ای را در جوامع به عنوان ساختار نهادی مورد توجه قرار می دهند که مسیر پیشرفت اقتصادی و اجتماعی را پی ریزی میکنند.
تکامل مفهوم توسعه در غرب کاملترین شکل در اندیشه کنونی توسعه را به دست آورده است که شاخصی برای مفهوم توسعه از نظرگاه اسلام فراهم می سازد. ما با ارائه چارچوب بنیادین دیدگاه اسلام درباره توسط انسانی آغاز میکنیم و در ادامه دیدگاه قرآن در خصوص توسعه و شرایط لازم برای پیشرفت انسان به شکل فردی و گروهی را شرح میدهیم. این دیدگاه ها آنچه را ما فراچارچوب نامیده ایم وصف میکنند. به این معنا که این اهداف مشخص مفصلبندی شد با انطباق و پایبندی به قواعد نهادی رفتار و ویژگیهای قهرآمیز آن، که در قرآن مشخص شده است حاصل خواهد شد. همچنین به گفتار و سنت پیامبر(ص) کسی که ساختار نهادی مشخص شده در قرآن را در مدینه اجرا کرد، ارجاع داده خواهد شد. ما این چارچوب را مدل آرمانی نامگذاری کردهایم. این قالب ارجاع نهایی برای اجرای فراچارچوب است و اصولا کاربرد و اجرای فراچارچوب به وسیله موجود انسانی صورت میپذیرد؛ کسی که معنا، جوهر و اهداف آن را به خوبی درک کرده است. یک جنبه مهم مدل آرمانی این است که شرایط توسعه مشخص شده در قرآن را عملیاتی و تا حدی بومی ساخت. فراچارچوب قواعد(نهادها) را که تا حدی انتزاعی هستند مشخص میسازد. مدل آرمانی از طرف دیگر قالب عملیاتی این قواعد را مفصلبندی میکند. فراچارچوب قواعد انتزاعی تغییرناپذیر که شرایط لازم برای حصول به مجموعه مشخصی از اهداف را شکل میدهند، مشخص میسازد.
مدل آرمانی شرح میدهد چگونه این قواعد انتزاعی به دست موجود انسانی که فقط و تنها دریافت کننده مستقیم فراچارچوب بود در جامعه انسانی عملیاتی شدند. مدل آرمانی طرح اولیه فراچارچوب است و قواعد تغییرناپذیرش ـ مجموعهای از قواعد ثابت درباره عوامل موقت یا فضایی ـ را شامل میشود. عملیاتی کردن فراچارچوب و مدل آرمانی در یک فضا یا زمان مشخص، مدل اسلامی را شکل میدهد. فراچارچوب، قوانین عام جهانشمول این قواعد رفتاری را مشخص میسازد. مدل آرمانی که بر مبنای تجربه زندگی پیامبر(ص) بنا شده است قواعد عام و خاص رفتار را مشخص میسازد و جامعه انسانی مبتنی بر قواعد تغییرناپذیر فراچارچوب را شکل میدهد. مدل آرمانی دربردارنده قواعدی است که در همه زمانها و مکانها کاربرد دارند.
برای مثال فراچارچوب پرداخت زکات یا مالیات را وضع میکند اما میزان آن را مشخص نمیکند؛ در حالی که مدل آرمانی میزان ۵/۲ درصد به صورت سالیانه را مشخص میسازد. این قاعده جهانشمول مدل آرمانی است. همچنین قواعدی در مدل آرمانی وجود دارد که خاص زمان و مکان هستند و نیاز به جرح و تعدیل دارند. بر این اساس در حالی که روح یک قاعده حفظ میشود، مطابق با شیوه عملی زمان و مکان هستند و نیاز به جرح و تعدیل دارند. بر این اساس در حالیکه روح یک قاعده حفظ می شود، مطابق با شیوه عملی زمان و مکان کاربردی میگردد. برای مثال پیامبر(ص) حکم کرد که دلالان و تاجران نمی توانند کاروانهایی که مواد غذایی برای بازار میآورند در خارج از شهر ملاقات و مالالتجارهشان را خریداری کنند. کاروانها مجبور بودند قبل از ورود کالاهایشان برای ورود به بازار اجازه بگیرند. این قاعده مشخصا مشمول زمان و مکان ارجاع میگردد. همچنین با این وجود قاعده جهانشمول عدم مداخله در عرضه به همه مشارکتکنندگان بازار اجازه میدهد دسترس و فرصت آزادانه برای کسب کالا داشته باشند.
مفهوم توسعه در این فراچارچوب سه بُعد دارد: توسعه نفس فرد که رشد نام دارد، توسعه فیزیکی زمین که استعمار نامیده شده و توسعه انسان به صورت دسته جمعی که هر دو مورد فوق را در بر میگیرد. مفهوم نخست، توسعه فرآیند پویای رشد انسان به سوی کمال را مشخص میسازد. مفهوم دوم بر بهرهوری از منابع طبیعی برای توسعه زمین دلالت دارد که نیازهای مادی افراد و تمام بشر را فراهم میسازد. مفهوم سوم اشاره به پیشرفت انسان به شکل گروهی به سوی وحدت و همگرایی کامل دارد. فراچارچوب شرایطی را که ذیل آن انسان میتواند به پیشرفت برسد تعیین میکند. پیش درآمد سه تعریف فوق، این اعتقاد است که خداوند منان شیوه و ابزارهایی برای تسهیل دستیابی به هر سه بعد توسعه را فراهم ساخته است.
تصویر توسعه در اسلام
همان طور که آمد، تصویر توسعه در اسلام سه بعد دارد: توسعه نفس، توسعه فیزیکی ـ مادی و توسعه
جامعه. این توسعهها در اصل و دقیقا در یک نقطه یعنی جایی که پیشرفت در تمام ابعاد سهگانه برای دستیابی به توسعه همان گونه که در اسلام توضیح داده شده مورد نیاز است، به یکدیگر مرتبط میگردند. در اسلام چهار جزء ثابت در سایر دیدگاههای توسعه یعنی امنیت، عقلانیت، نقش دولت و بازار به شکل متفاوتی مورد توجه قرار گرفته است. در اسلام تمام ابعاد سه گانه توسعه مسئولیت سنگینی برای افراد و جامعه در نظر گرفتند و هر دو آنها را مسئول فقدان توسعه میدانند. توسعه متوازن به عنوان پیشرفت متوازن در همه ابعاد سهگانه تعریف شد. پیشرفتی متوازن تلقی می شود که توأم با عدالت، هم در بعد کلیاش (عدل) و هم در بعد بین فردیاش (قسط) باشد. هدف چنین توسعه متوازنی کسب پیشرفت در مسیر کمال همه انسانها از راه تبعیت از قواعد تعیین شده از سوی خداوند است. الزام به پیروی از قواعد تعیین شده با مکانیسم درونی و بیرونی انجام میشود. مکانیسم درونی به وسیله حدی از آگاهی نسبت به خالق که در باطن هر انسانی وجود دارد، تعیین میشود. در این جا هر تصمیم یا عملی با آگاهی کامل از حضور تام خداوند در همه جا انجام میشود؛ چیزی که در قرآن تعبیر به تقوا شده است. مکانیسم بیرونی از طریق قاعده امر به معروف و نهی از منکر عمل میکند. ولایت انسانها نسبت به یکدیگر بخشی از پرستش خالق است و هر انسانی مسئول است که تبعیت سایر افراد از قواعد را تضمین نماید. این امر همچنین وظیفه دولت و ارکانش است که پیروی از قواعد را الزامی سازند. ساختار حکومتداری متصور شده در قرآن نیاز به شفافیت و پاسخگویی کامل توسط دولت و مشارکت کامل در امور جامعه توسط تمام اعضای جامعه دارد.
قرآن در برخی آیات سوره اعراف و نقطه اوج آن آیه ۹۶ این سوره، شرط لازم و کافی برای تحقق منظور خود از توسعه را بیان میکند. برای انجام این کار مثالهایی از جوامع شکست خورده در این راه ذکر می کند. تمرکز قرآن در این خصوص بر پنج جامعه شناخته شده به واسطه پیامبرشان، یعنی حضرت نوح(ع)، حضرت هود(ع)، حضرت صالح(ع)، حضرت لوط(ع) و حضرت شعیب(ع) است. (آیات ۵۹ تا ۹۳ سوره اعراف) در هر مورد قرآن توصیح می دهد که چگونه پس از اینکه هر فرستاده قومش را به سوی خالق بزرگ فرامیخواند و آنها را توصیه به پیروی از قواعد تعیین شده، خودداری از ظلم و تجاوز، پرهیز از استثمار اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مینمود، اکثریت آن قوم مکرر خواسته پیامبر خود را رد میکردند. این مثالها انتخاب شدند تا نشان دهند چگونه ناکامی جامعه در همراهی کردن با قواعد تعیین شده نابودی خود آنها را موجب میشود. در هر مورد پشتکار فرستاده در ترغیب به تبعیت از قواعد ـ نظیر رفتار یا سایر انسانها براساس انصاف، عدالت و احترام، عدم ظلم به ضعفا، وفاداری به پیمانها و قولها، اجتناب از انباشت ثروت و رفتار مغایر شأن و منزلت انسان، تبعیض قائل نشدن در برابر دیگر انسانها به هر دلیل با مخالفت شدید مردم مواجه شد.
مؤلفه های اصلی توسعه در اسلام
همان طور که بحث شد مؤلفههای اصلی توسعه در اسلام عبارتند از: ۱- تعالی نفس فرد ۲- توسعه فیزیکی زمین و منابع طبیعیاش ۳- توسعه جمعی انسانها. این مؤلفهها سیستم قواعد اصلی اطاعت را شکل میدهند که در آن پیشرفت در سه بعد به هم مرتبط توسعه تضمین میشود. در اصل دستورهای بر جای مانده از پیامبر(ص) همچنین توضیحات و تفسیرهایش از قواعد تعیینشده در قرآن به اندازه خود قرآن موثق هستند.
قواعد مشخص شده در فراچارچوب و مدل آرمانی طوری ارائه شده اند که انسانها بتوانند فردی و دسته جمعی به پتانسیل کامل خود دست پیدا کنند. این در عمل به معنای استفاده از نعمتهای خداوند در جهت پتانسیل کامل خود برای پیشرفت به سوی امکان کامل انسان است. این نعمتها به خاطر عشق (ولایت) خداوند به انسانها (به دلیل اینکه انسان اشرف مخلوقات است و روح خدا در او دمیده شده) در تجلی ربوبیتاش به انسانها داده شد. بنابراین فرآیند توسعه نفس نیاز به پاکسازی نفس دارد که با خودآگاهی ـ نخستین نشانه این که شخص حیاتی مستقل بدون خالقش ندارد ـ شروع میشود. این آگاهی فرآیند پویایی را آغاز میکند که در آن خداوند به شخص قدرت میدهد تا از نعمت روح، فطرت، عقل و آزادی انتخاب به عنوان ابزارهایی استفاده کند که به او در مسیر کمال کمک میکند.
پیشرفت دلالت بر ارتقای بیشتر معرفت به یگانگی خالق و مخلوقاتش دارد. برای مثال میزان حساسیتی که فرد به احساس درد و تحمل رنجی که دیگران میکشند، نشان میدهد شاخص پیشرفت، تطهیر نفس اوست. همه قواعد رفتاری توصیه شده وحدت توع بشر و اعتقادات آنها را ارتقا میبخشد. ایمان ـ درجه پائینتری از شک ـ و احساس قویتر آرامش مادی و معنوی و امنیت در جوار خالق، پیآمد این پیشرفت است. این فرآیند متقابل و تدریجی تطهیر نفس، اعتماد فرد را ار طریق ایجاد مشوقهای زندگی خالی از استرس، ترس و غم تقویت میکند و حیات طیبه شناخته میشود. چنین زندگی ناشی از کردار درست و عادلانه است که موانع مسیر کمال فرد و همچنین سایر انسانها را رفع میکند. در این خصوص قرآن وعده می دهد «هر کس از مرد یا زن عمل شایسته انجام دهد و با ایمان باشد قطعا او را به حیاتی پاک زنده خواهیم داشت و به چنین کسانی بر پایه بهترین کاری که انجام میدهند پاداش خواهیم داد.»(نحل/۹۷)
به علاوه نعمتهای غیرمادی انسان به واسطه خداوند اعطا شد تا از منابع طبیعی ـ مادی به عنوان کارگزاری امین استفاده نماید. هرچه نفس پاکتر شود، جهتگیریاش به سوی خالق استفاده بیشتر میشود و بیشتر از این نعمتها طبیعی و غیرمادی برای سود رساندن به سایر انسانها و ما بقی موجودات استفاده میکند. هرچه مسئولیت کارگزار امین بودن بهتر انجام شود، خدا محور بودن افراد شدت یابد، و معرفت آنها به ولایت بیشتر گردد ولایت با سایر انسانها و ما بقی موجودات تقویت میشود. دقیقا همان طور که خداوند ولی مؤمنان است مؤمنان ولی دیگر انسانها و ما بقی موجودات میشوند. همان گونه که تطهیر نفس به شکلی فعال و تعاملی تقویت میشود، نفس «مشعل درونی» را برمیافزود که همان حساسیت بیشتر به پیروی از قواعد با تقواست که خود ترس از نارضایتی ولی، خالق، عاشق و مالک معنا میدهد.
این مشعل درونی هنگامی که پیشرفت تطهیر نفس و تبعیت از قواعد شدت میگیرد بیشتر میسوزد. برای کمک به این فرآیند خداوند دو مکانیسم فراهم آورده است: یکی برای قبل از وقوع و دیگری برای پس از وقوع عمل. اولی دعا، سپاسگزاری از خداوند برای کمک در رفتار انسان مطابق با قواعد تعیین شده است. دومی بازگشت به خداوند در عمل توبه به خاطر سرپیچی از قواعد تعیین شده یا عمل گناه است.
ترجمه: علی باقریدولتآبادی
نظر شما