به گزارش خبرنگار مهر احسان شریعتی، فرزند دکتر شریعتی در نشست «اکنون، ما و شریعتی» با بیان اینکه در چهلمین یادمان شریعتی ناگزیر از بازگشت به موضوع شریعتی، میراث او و اینکه شریعتی که بود و سخنش چه بود هستیم، گفت: باید به اصل سخن او بازگردیم. یعنی اصل سخن شریعتی مورد بحث است و نه آنچه که به شکل پیرامونی یا حاشیهای درباره شریعتی گفته میشود. ما با شریعتیهای مجازی و برداشتهای گوناگونی از او در این چند دهه مواجه بوده ایم. بنابراین، شعاری است با عنوان بازگشت به اصل موضوع و امری که بر سر آن نزاعی در کار است. به این معنا باید ببینیم که دعوا و نزاع بر سر چیست؟
تدارک سمپوزیومی برای چهلمین سالگرد دکتر شریعتی
وی افزود: برای این کار ما امسال با کمک پژوهشگران و اساتید در تدارک برگزاری سمپوزیومی هستیم که در واقع برنامه اصلی امسال و چهلمین سالگرد دکتر شریعتی است. ما در سیامین سالگرد نیز سمینار مفصل سه روزهای در حسینیه ارشاد برگزار کردیم و امسال نیز امیدواریم که این برنامه در حسینیه ارشاد برگزار شود که اگر نشود، نام آنجا دیگر حسینیه ارشاد نخواهد بود. ما دراین برنامه بر آنیم که بین شریعتیشناسان و دوستداران شریعتی یک بحث درون پارادایمی به وجود بیاید که سر شریعتی ما با هم به مجادله و مناقشه بپردازیم. فرزندان فکری شریعتی، متخصصین، معتقدین یا منتقدین، همه جمع شویم و از منظرهای مختلف بر سر این مساله یک بحث جدی و نزاع علمی و درواقع به تعبیر هایدگر یک جنگ عاشقانه بر سر این موضوع داشته باشیم.
عرفان، برابری و آزادی در برابر زر و زور و تزویر
احسان شریعتی در ادامه با طرح این پرسش که آیا این موضوع ما را با یک صحنه از برداشتهای متشتت و پریشان و متنوع از شریعتی مواجه خواهد کرد یا خیر، ادامه داد و گفت: ما امیدواریم که اینگونه نباشد و بتوانیم از خلال بحث و نزاع بین دوستان، به یک میانگین از سطح و عمق مطلب یعنی آن موضوع اصلی(شریعتی) برسیم و آن را در این سمینار نشان دهیم. اما آنچه که امروز باید بر آن تاکید شود آن هسته منسجم و باثبات اندیشه شریعتی است و آن هم یک کلمه بیشتر نیست و خود شریعتی آن را به خوبی میگوید؛ من یک کلمه بیشتر ندارم و آن، «در برابر زر و زور و تزویر، مثلث عرفان، برابری و آزادی» است. یعنی تشخیص این است که مساله جامعه ما فرهنگی است و در میان عناصر سازنده فرهنگ، دین نقش مرکزی دارد که شریعتی در همان زمان به آن پرداخته است.
وی افزود: مهمترین کاری که این هسته مرکزی و محکم شریعتی کرده است نسبت متعادل و متوازنی است که بین نوعی از معنویت و عقلانیت انتقادی اجتماعی - به قول میشل فوکو عقلانیت انتقادی اجتماعی و نه عقلانیت انتقادی معرفتی از کانت تا پوپر- برقرار کرده است. اکنون بحث بر سر آن نسبت و نوع تعاملی است که شریعتی توانسته است، بین این دو مقوله برقرار کند. بنابراین، شریعتی یک روشنفکر متفکر بود. متفکر الزاما فیلسوف نیست، اما یک فیلسوف راستین حتما باید متفکر باشد وگرنه فیلسوف نیست، بلکه در بهترین حالت یک فلسفهپژوه یا مدرس یا شارح است.
شریعتی در مقابل هیبت اندیشهورزان جهان، خود را نمیباخت
این استاد فلسفه تصریح کرد: شریعتی روشنفکری بود که تفکر معاصر جهان اندیشه را میشناخت، اما در مقابل هیبت اندیشهورزان جهان، خود را نمیباخت و به ما میآموخت که به تعبیر کانتی، در برابر این اندیشه ورزان، خود بیندیشیم یعنی خوداندیشیدن را نشانه بلوغ و خروج از قیمومیت تصلب دو قطب سنت متصلب دینی و سیاسی و از سوی دیگر تجددگرایی خودباخته میدانست. با این همه شرایط شریعتی خیلی سخت بود و او فرصت تعمیق و پژوهش دیدگاههای خود را نداشت. از این رو مجموعه میراث شریعتی عبارت است از حفظ آن سرفصلهایی که به تبع، هم نیازمند پیروانی است که درباره این سرفصلها پژوهش کنند و هم نیازمند نقد است. اما نقد که شرط لازم و به تعبیر کانت، شاخصه اصلی دوران مدرن است و در نزد او به طور مثال، در نقادی عقل محض، یعنی پیرایش خرد از دعاوی کاذب برای اینکه این خرد را بر کرسی قدرت مشروع خود بنشاند نه اینکه آن را نقد کند و کنار بگذارد.
وی یادآور شد: در ایران این جمله کانت زیاد نقل میشود که من میخواستم عقل را کنار بزنم تا جایی برای ایمان باز کنم، بله، این حرف را گفته اما در واقع کار اصلی کانت این بود که خرد را با نقادی بر کرسی بنشاند. بنابراین، نقد شریعتی تنها میتواند توسط آشنایان اندیشه او و شریعتی شناسان، خواه معتقد به او و خواه منتقد او انجام گیرد یعنی آنها که میدانند درباره چه چیزی صحبت میکنند. میبینیم که امروز سخنانی از شریعتی نقل میشود که هیچ ربطی به او ندارد.
دوران ما با دوره شریعتی تفاوت کرده است
احسان شریعتی در ادامه افزود: در این سمینار بحث اصلی این است که دوران ما با دوره شریعتی تفاوت کرده است، تفاوتها در این زمینههاست؛ یکی در زمینه اندیشه جهانشمول است، ما در دورانی هستیم که من نام آن را پساپست مدرن میگذارم، خود من متاثر از اندیشه هایدگر، نیچه و پسامدرنها بوده ام اما واقعیت این است که اندیشه مدرن آنها را پشت سر گذاشته و آنها اکنون به کلاسیکها بدل شدهاند. گرچه در کشور ما هنوز بحث از دریدا و دلوز و فوکو و بودریار نو است، اما در خود مهد پرورش این اندیشهها، امروزه بحثهای دیگری در حوزه فلسفه مطرح است که اگر بخواهیم پارادایم یا سرمشقی برای همه گرایشات کنونی بیابیم من نام آن را بازگشت یا از سرگیری یا آغازی نو در همه زمینهها و مقولات میگذارم. زیرا میدانیم که دوران پست مدرن دوران بیایمانی به کلان روایات به تعبیر لیوتار و دوران واسازی یا ساختگشایی بود. اما اکنون دوران از سرگیری و بازگشت به امر واقع است. فلسفه از نو تالیف میشود، متافیزیک دوباره خوانده میشود و...
وی تشریح کرد: بنابراین، دوره جدید به قول یکی از فیلسوفان جوان فرانسوی این دوران، دوره پسا تناهی است. در این دوره، همان طور که ویتگنشتاین، پیامبرانه پیشگویی کرد «از فرهنگ قدیم جز تلی از خرابهها و در پایان تلی از خاکستر نخواهد ماند، اما همواره روحهایی بر فراز این خاکسترها شناور خواهند بود»، ما اکنون در این دوران قرار داریم. بنابراین، با دوران شریعتی که دوره ایدئولوژیها و انقلابها بود و در رأس این ایدئولوژیها، مارکسیسم به عنوان علم مبارزه بود، بسیار فرق کرده و ما به یک کلام و اندیشه نوین نیازمند هستیم که در سمپوزیوم آینده، موضوع بحث ما خواهد بود.
جامعه ما در برابر بنیادگرایی واکسینه است
شریعتی در ادامه گفت: یکی دیگر از موضوعاتی که من فقط به آن اشاره میکنم، همین پدیده بنیادگرایی دینی خشونت گرا است که به تعبیر یک فیلسوف فرانسوی، ما با یک سوژه گنگ و گم و گمراه و گمنام و تیره و تاراندیش و تروریسم کور مواجه هستیم که تاکنون به شکل عمیق تحلیل نشده و این از وظایف روشنفکران ایران به ویژه روشنفکران ملی و مذهبی است که این پدیده را بتوانند تحلیل کنند. خوشبختانه در جامعه ما به یمن اندیشه هایی مانند اندیشه شریعتی و دیگران این خطر تا حدی مرتفع شده است و درواقع جامعه ما از این واکسینه شده و این خطر برای جامعه ما وجود ندارد. اما خود ترازنامه جامعه است که باید به آن پرداخته شود. جامعه ما با بحران رو به رو است و این بحران، بحران الگوی راه رشد و سبک زندگی نامتوازن و نا متناوبی است. به لحاظ فرهنگی این کلانشهری که ما در تهران داریم در همه زمینهها دچار بحران است. امروز ما نیازمند یک فکر اساسی و متفکران اساسی است. این از بحثهایی است که در زمینه نقد بنیادگرایی دینی به صورت الهیات رهاییبخش شریعتی مطرح شده است.
وی در ادامه به نسلی از روشنفکران که در ٤ دهه گذشته در سختترین برهه به زنده کردن اندیشه شریعتی پرداختهاند، گفت: ما باید در عرصههای مختلف مسیر آن معلم را دنبال کنیم. ما خانواده شریعتی در این زمینه در دو حوزه تدریس دانشگاهی و کار خیریه فعالیت میکنیم. البته کار دانشگاهی ما نصفه و نیمه است و هنوز به صورت حق التدریسی و استاد مدعو هستیم. اما هدف ما از خیریه کار با مردم و جامعه است و همه جنبشهای جدی در ترکیه و مصر و... از طریق کار اجتماعی بوده است.
شریعتی در پایان یادآور شد: در پایان تاکید میکنم که ما برای برگزاری این جلسه از جامعه به دانشگاه یعنی دانشکده علوم اجتماعی که خانه شریعتی است، عقبنشینی کردهایم و ما هنوز اجازه برگزاری مراسم برای شریعتی در سطح عمومی جامعه را کسب نکردهایم. ما به کمتر از تحقق کامل عرفان، برابری و آزادی که شعار شریعتی است، تن نمیدهیم. شاگردان شریعتی در این سالها متحمل انواع مشکلات شدهاند. ما از تمام آزادیهای شهروندی و اجتماعی دفاع میکنیم. ما در دانشکده جامعهشناسی و تاریخ جمع شدیم که تاریخ و جامعهشناسی کار شریعتی بود. مراسم امروز را با ذکر این نکته پایان میبخشیم که از این پس ما با اجازه یا بیاجازه به برگزاری مراسم برای شریعتی ادامه خواهیم داد.
نظر شما