پیام‌نما

وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * * * و حقّ خویشاوندان و حقّ تهیدست و از راه مانده را بپرداز، و هیچ گونه اسراف و ولخرجی مکن.* * * ز مسكين بكن دستگيرى تو چند / بده حق ابن السبيل نژند

۱۲ تیر ۱۳۹۶، ۱۴:۲۶

عضو هیات علمی دانشگاه یزد:

مثلث خدا، انسان و جهان در دوره جدید جابجا شده است

مثلث خدا، انسان و جهان در دوره جدید جابجا شده است

مرشدی، استاد دانشگاه یزد گفت: در دوره جدید مثلث خدا، انسان و جهان جابجا شده است و نسبت ها مقداری متفاوت شده اند و مهمترین حاصل آن سوژه خودبنیاد است.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی کتاب «شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه غرب و فلسفه متاخر اسلامی» روز گذشته (یک شنبه ۱۱ تیرماه) در محل انجمن جامعه شناسی ایران در حالی برگزار شد که ابتدا مالک شجاعی جشوقانی معرفی کوتاهی از کتاب به شرح زیر ارائه کرد و گفت: کتاب «شرایط امکان علوم اجتماعی در فلسفه غرب و فلسفه متاخر اسلامی» در حجمی نزدیک به ۴۰۰ صفحه در قالب یازده فصل به بنیاد های فلسفی علوم انسانی از منظر کانت و علامه طباطبایی می پردازد. در فصل اول به طرح مسئله می پردازد (محل  مناظره در علوم انسانی ایران، بحث جاکندگی معرفتی و طرح بحث کانت و علامه در نسبت این جاکندگی معرفتی  می پردازد) فصل دوم ملاحظاتی از باب نظری است. بحث تجدد و تحول در متافیزک، و تحول در متافیزیک در شرایط امکان علم جدید بحث عمده آن است. در ادامه، ددیگاه های کانت در قالب شش فصل آغاز می شود. طبیعی است که از انقلاب کپرنیکی آغاز کرده، انقلاب کپرنیکی در نقد عقل اول و دوم دنبال کرده  و تا حدودی به نقد سوم اشاراتی داشته اند.

«حیرت و نمی دانم» در کتاب نیست

وی افزود: فصل چهارم کتاب بحث انسان در نگاه کانت است. بحث سوژه خود بنیاد که برخی از تفاسیر غالب از گشت مدرن اشاره شان به همین بحث سوبژکتیویسم کانتی است و از همین جا شروع می کنندو به همین جهت است که کانت را فیلسوف مدرن می دانند. فصل پنجم،خدا در اندیشه  و فصل ششم شرایط امکان علوم اجتماعی در کانت است. 

شجاعی در ادامه یادآور شد: بخش دوم یعنی از فصل هفتم به علامه طباطبایی می پردازد و نویسنده جایگاه علامه را در اندیشه معاصر را بررسی می کند. سه دیدگاه در مواجهه ایشان می گوید؛ برخی معتقدند که علامه نشانه امتناع تفکر در سنت ماست. برخی معتقدند که نشانه اعوجاج سنت در مواجهه با عصر جدید است و برخی هم برخلاف دو دیدگاه قبلی که اتفاقا دیدگاه نویسنده هم هست معتقدند علامه نه تنها نشانه نمادی از امتناع و اعوجاج سنت نیست بلکه امکاناتی از سنت را در مواجهه با دنیای جدید در کارهای خودش نشان داده است. ما هم می توانیم اینها را به گونه ای فعال کنیم.

وی یادآور شد: من در کتاب آقای مرشدی «حیرت و نمی دانم» ندیدم، یعنی مسائل برای ایشان خیلی شفاف و روشن است و خیلی به حال ایشان غبطه خوردم. تجربه خود من در پایان نامه ام که بحث دیلتای و علامه طباطبایی بود و مخصوصا وقتی ما می خواهیم علم و حادثه علم در جهان اسلام را برای اینکه چرا این علم اتفاق نیفتاد را بازخوانی کنیم، مشکل از کجا بود؟ به نظرم از رویکرد اپیستمولوژیک یعنی صرف مقایسه گزاره ها باید به سمت تجارب زیسته که خیلی هم معرفت شناسانه و سابژکتیو نیستند برویم.

اگر اشمیتی نگاه کنیم، کار من یک کار جامعه شناسی مفاهیم است

ابوالفضل مرشدی عضو هیات علمی دانشگاهی یزد و نویسنده کتاب در ادامه این نشست با اشاره به اینکه من مسئله سیدجواد طباطبایی را جدی گرفته و درگیر آن هستم گفت: برخلاف طباطبایی که بحث از امتناع اندیشه را مطرح می کنند، سعی کرده ام بگویم که جاهایی هم می توان از امکان سخن گفت و ظرفیت هایی وجود دارد و برخلاف دیدگاه سیدجواد طباطبایی فقط امتناع نیست که سعی کرده ام آنها را ببینم. به همین دلیل شرایط امکان علوم اجتماعی را برای عنوان کتاب برگزیده ام.

وی افزود: در پاسخ به اینکه کار شما چه ربطی به علوم اجتماعی دارد، در این کتاب از کارل اشمیت استفاده کرده ام که در واقع فیلسوف سیاسی است. اما او مبدع جامعه شناسی مفاهیم است که از وبر بسیار تاثیرپذیرفته است و من این را در آرای جامعه شناسان دیگر ندیده ام. بنابراین شاید اگر اشمیتی نگاه کنیم، کار من یک کار جامعه شناسی مفاهیم است. یعنی من از دو نفر از دو تمدن مختلف (غرب و شرق) استفاده کردم و مفاهیم کلیدی آنها را استخراج کرده ام و سعی کرده ام آنها را تحلیل کنم.

عضو هیات علمی دانشگاهی یزد گفت: مسئله من این بوده که علوم اجتماعی در تمدن اسلامی به طور اعم، علومی مسئله دار،محل بحث و گفتگو  و در واقع هنوز جا نیفتاده است. این مسئله دار بودن از دو جهت است؛ یکی از جهت تاریخی که مثلا چرا حکت عملی خیلی راه نیفتاد؟ یعنی حکمت عملیه با فارابی راه می افتد، اما به عرفان و فقه فروکاسته می‌شود. اما در دوره جدید یعنی حدود صد سال هنوز هم علوم انسانی و اجتماعی مستقری نداریم. علوم اجتماعی ای که با بستر و زمینه اجتماعی ما پیوند خورده باشد، نداریم.

مرشدی افزود: در این زمینه عده ای از اصحاب علوم اجتماعی می گویند که راه حل آن جامعه شناسی ورزیدن بیشتر است. بنده این نظریه را رد نمی کنم، اما معتقدم که همه مسئله این نیست. چرا که خود جامعه شناسی وقتی محل نزاع است، چگونه می توان به آن استناد کرد و مسائل آن را حل کرد. عده دیگری می گویند که باید به متفکران قبلی خودمان مراجعه کرد و جامعه شناسی و علوم اجتماعی را از آنها بگیریم و  این دیدگاه بویژه به ابن خلدون تاکید دارد و معتقدند که ما جامعه شناسی خلدونی داریم. اشکالی که بر این گروه می دانم این است که علوم اجتماعی جدید در دوران جدید ممکن بوده و ابن خلدون در دوران خودش فکر می کرده و ما آن را نمی توانیم برداریم برای دوران جدید.

وی یادآور شد: دسته آخر افرادی هستند که معتقدند که باید مبانی معرفتی این علوم را تهیه و این مبانی فکری را از سنت اسلامی خودمان استخراج کرد. من با این افراد تا جایی همراهی می کنم، اما این افراد غیرسنجشگرانه و غیرنقادانه با سنت برخورد می کنند. دعوی من این است که اگر ما می خواهیم که علوم اجتماعی مستقر و درون زا داشته باشیم، باید با دوران جدید مواجه بشویم و با رخدادهای دوران جدید مواجه شد. گویی که از یک دوران به بعد، دوران عوض شده و منطق بازی هم عوض شده است. اگر ما این شرایط را درک نکنیم کاری نمی توانیم بکنیم. همچنان زمان جدید را نفهمیده ایم.

مرشدی یادآور شد: برای اینکه این زمانه جدید را بفهمیم می توان به غرب نگاه کرد و دید که سرچشمه های آن از کجا شروع شده. یکی از شخصیت های مهم در این زمینه را کانت می دانم و معتقدم یکی از افرادی است  که از جا کندگی معرفتی را به خوبی درک کرده اند و یک صورت بندی معرفتی جدیدی ارائه بکند و راه را برای شکل گیری علوم جدید باز کرده است. این ازجاکندگی معرفتی درواقع دو بعد یکی تحول در منطق و یکی هم تحول در متافیزیک دارد.

عضو هیات علمی دانشگاهی یزد گفت: در دوره جدید مثلث خدا، انسان و جهان جابجا و نسبت ها مقداری متفاوت شده و مهمترین حاصل آن سوژه خودبنیاد است که علوم اجتماعی جدید هم بر این مبنا بنیاد نهاده شده است. حال اگر ما بخواهیم علوم اجتماعی سوژه بنیاد داشته باشیم باید با  مسئله مواجه شویم و در حین حل مسئله شاید به راه حلی برسیم.

وی در پایان یادآور شد: در بخش علامه سعی کرده ام نشان بدهم که ایشان تا حدودی توانسته است با این مسئله مواجه بشود و از واژه تکانه ای معرفتی استفاده کرده ام. گفته ام که علامه طباطبایی این تکانه معرفتی را توانسته درک بکند و در مواجه با تکانه های معرفتی توانسته است جای پایی را ایجاد کند و نقش سوژه را در متافیزک اسلامی تاحدودی گسترش داده که این جای پای خیلی خوبی است و می تواند کمک کند که دیگران بتوانند هم با مسئله یک مواجه خوبی داشته باشند و به سمت شکل گیری یک علوم اجتماعی مستقر پیش بروند.

کد خبر 4019721

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha