پیام‌نما

وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ * * * و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما می‌افزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی‌تردید عذابم سخت است. * * * گر سپاس خدا كنيد اكنون / نعمت خويش را كنيم افزون

۱۹ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۵۰

داستان یک عکس؛

پسرکی که پشت فرمان پرواز می‌کرد!

پسرکی که پشت فرمان پرواز می‌کرد!

عکس‌ها، این قاب‌های ساده چهارگوشه یک لحظه و تنها یک لحظه را ثبت می‌کنند، اما مگر این نیست که هر لحظه داستانی قبل و بعد خودش دارد؟ ما این داستان‌ها را برای‌تان روایت می‌کنیم.

مجله مهر: همه‌اش در حس بزرگ شدن خلاصه می‌شود! همین‌که دست‌هایش را روی فرمان ماشین بچرخاند، همه وجودش پُر می‌شود از بزرگی و بزرگی کردن، در کمترین زمان رویای ماشین‌دار شدن جلوی چشمانش جان می‌گیرد و می شود راننده بی‌عیب و نقصی که توانایی‌های خارق‌العاده‌ای در ویراژ دادن دارد!

این رویای همه پسرکان است، امکان رانندگی کردن و نه فقط ماشین داشتن! اما این‌بار پسرک قدم بزرگتری برداشته، او می‌خواهد اتوبوسی را براند که ظاهر متفاوتی دارد و احتمالا حال خوش لحظه‌ای که دست‌هایش را در اطراف این فرمان غول‌پیکر گرفته چندان قابل درک و حتی توصیف نیست، نگاهش را ببین! راضی و خندان است؛ حتی اگر اتوبوس را از جایش تکان نداده باشد، این حضور پشت رُل پیروزی محسوب می‌شود!

اینجا تهران است، پای برج میلاد! برجی بلند و سترگ که روزهای مختلف سال پذیرای آدم‌هایی است که به او سر می‌زنند، روزهای نخستین بهار و در تهران‌گردی‌ها پسرک دور از چشم دیگران پشت فرمان اتوبوس قرمز رنگی که با آن شهر را می‌گردند می‌نشیند و چیلیک!

قرار بود کسی نفهمد، قرار بود همه حال خوش آن روز را با خودش داشته باشد، اما حالا هم این نگاه شیطنت‌آمیز و هم لبخند غرورآمیزش در کنار برج بلند تهرانی‌ها ثبت شده است.

عکس از «محمد محسنی‌فر»

کد خبر 4026446

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha