به گزارش خبرگزاری مهر، اینجا شاهرود است ... ورزشگاه تختی .
ـ ازدحام جمعیت به حدی است که ورود به ورزشگاه به سختی صورت می گیرد.
ـ دختر بچه ای شاخه گلی در دست خود گرفته و بر دوش پدر خودنمایی می کند از او می پرسم برای که گل آورده ای می گوید : برای آقا !
ـ مجری شبکه استانی از وضعیت استقبال برای دیگر هم استانی هایش می گوید و تجمع مردم در مقابل دوربین وصف نشدنی است .
ـ صدای بالگرد مردم را به وجد آورد.و شور و شعف را می توان در نوای " ما اهل کوفه نیستیم ... علی تنها بماند " آنها نظاره کرد.
* اینجا شاهرود است ... خیابان 17 شهریور.
ـ کودکی برکالسکه خود تکیه زده که بر پیشانی بند سبزش " امیر المومنین حیدر" نقش بسته است.
- مادری عکس فرزند شهیدش را در دست گرفته و به انتظار آقا زیر لب به ذکر گفتن مشغول است .
ـ سوز و سرما ما را بر آن می سازد تا بدنبال جایی باشیم شاید آفتاب از شدت سردی هوا بکاهد . ولی مردم همچنان ایستاده اند ، منتظر آقا.
ـ پسری محصل که به گمانم سوم راهنمایی است کتاب زبان خویش را در دست گرفته تا شاید فرصتی برای خواندن درس خود یابد ، اما چشمش به سمت میدان خیره شده .
ـ سرهنگ نیروی انتظامی سوار بر موتور چند دقیقه یکبار وضعیت خیابان را بررسی و دستورات لازم را صادر می کند.
ـ یکی از سربازان می گوید وقتی ماشین آقا رفت، از پشت نرده ها خارج شوید که فردی جواب داد : " خودت را اذیت نکن مردم منتظر نمی مانند".
اینجا شاهرود است ... آقا می آید
ـ ساعت 28/9 است ناگهان چشمان خیره مردم میدان را نظاره می کند و دیگر فرصت تأمل برای قلم نیست. زیرا باید نرده ها پشت سر گذشت تا از ماشین آقا دور نماند.
* صل علی محمد بوی خمینی آمد نوایی است که مردم سر می دهند و ماشین آقا ست که چون نگینی در بر مردم شاهرود است .
* کودکان بر دوش مادران و پدران برای آقا دست تکان می دهند و رهبر انقلاب نیز جواب مردم را با لبخند می دهد.
* وقتی جمعیت دور می شود همه به سمت ورزشگاه در حرکتند .
* نرده ها توان تحمل این همه شوق و اشتیاق مردم را ندارند و کج شده اند .
* خانمی با پسرش که لبخند رضایت دارند به دوستان خود می گویند : رهبر را دیدی! و در جواب می شنود که " بله " .
نظر شما