به گزارش خبرنگار مهر، علیرضا خمسه پس از پنج سال دوری از صحنه تئاتر امروز مرد نیک نمایش امیر دژاکام در اتاق 33 اداره تئاتر است. این اتاق شاید گنجایش یک گروه پرجمعیت را نداشته باشد، اما گروه ماهان تجربه ای جدید از هنر زنده بودن را در این مکان فرسوده تمرین می کند.
لیمونادفروش بامزه شعرهایی در وصف مزه و خواص شربت لیمو می خواند، ماندگار خانم با سخاوت تمام ثروت خود را که معلوم نیست از کجا آمده می بخشد، شازده می خواهد برای دخترش عروسی بگیرد و مطربان باید برایش معرکه شاد بپا کنند، اما قبل از اجرا باید ممیزی شوند، نصرت خانم زن مرد نیک پس از 10 نه 30 سال بچه زائیده و مرد نیک دنبال گمشده خود و ...
اتاق خاک گرفته 33 اکنون جامعه ای آشفته و درهم، فقر، تاریکی، تنهایی و انسان های ساده و پاک در کنار انسان های تیره و وحشت زده را نشان می دهد که می خواهند بگویند می توان فقیر بود، دزد نبود، می توان تنها بود ولی مهربانی بخشید.
"همه انسان ها در شرایط اضطرار تن به خواری نمی دهند، هر چند انسان های دیگری هستند که در این شرایط تن به هر خواری می دهند." این جمله کارگردان در توجیه نمایش کمدی درام خود است. او می گوید: "من مطابق با دینم اسلام کار کرده ام و در جایی که می گویم همه انسان ها در شرایط بد تن به خواری نمی دهند، از دین خود تابعیت کرده ام. حرف من اصالت دارد."
دژاکام در پاسخ به اینکه ولی در جامعه امروز این نظریه شکل دیگری گرفته و انسانیت رو به فراموشی است، پاسخ می دهد: "باید خرد فردی را به خرد جمعی تبدیل کرد تا سوء تفاهمات برطرف شود. این نمایش در ادامه کار و فعالیت های هنری من است، معاصرسازی شیوه های نمایش ایرانی و به روز کردن آنها برای برقراری ارتباط بهتر با مردم شیوه ای است که سال هاست روی آن فکر می کنم."
کارگردان "مرد نیک" معتقد است: "نمایش سنتی ما نمایش ملی ما نیست، اما می تواند منبع خوبی برای این نمایش باشد." امیر دژاکام و هادی حوری نویسنده گروه ماهان سال هاست به طور مشترک با هم فعالیت می کنند و تعامل دارند. به گفته کارگردان "مرد نیک"، این دو هنرمند از چند سال پیش تصمیم داشتند یک نمایش کمدی اجرا کنند تا اینکه پس از ازائه چند طرح نمایشنامه کمدی توسط هادی حوری بخت اجرا به این نمایش رو کرد.
انتخاب علیرضا خمسه، بازیگری که همیشه خنده بر لب دارد و خند بر لب می کارد، به عنوان نقش اصلی مرد نیکی از دیار مازنداران که می خواهد تمام زندگی خود را ببخشد تا نذرش ادا شود، انتخابی موفق است. دژاکام درباره انتخاب بازیگران خود می گوید: "پس از انتخاب متن، انتخاب بازیگر کاری دشوار است. تمام تیم ما حرفه ای هستند و معیار انتخاب من همین بود تا با کسانی کار کنم که کار خود را به شکل حرفه ای انجام می دهند. بنابراین تا امروز هم با مشکل و بی نظمی مواجه نشده ایم."
"مرد نیک" نمایش هم که همیشه خنده بر لب دارد، با یک شوخی صحبت خود را آغاز می کند و بعد به طور جدی بحث جدی مشکلات تئاتر را پیش می کشد. خمسه که تئاتر را پیش از انقلاب با گروه پیاده و همکاری با سوسن تسلیمی، مهدی هاشمی و داریوش فرهنگ آغاز کرده، یکی از دلایل دوری پنج ساله خود را از تئاتر نبودن گروه در تئاتر کشور می داند و می گوید: "یکی از مشکلات بزرگ تئاتر ما در حال حاضر نبودن گروههای تئاتری است."
او معتقد است شرایط تشکیل گروه تئاتری در کشور ما وجود دارد، هر چند این گروهها تشکیل نمی شوند و می افزاید: "همفکری یکی از شرایط تشکیل گروههاست. بسیاری از گروهها هستند که اعضاء شان با هم متجانس نیستند و اختلاف نظر دارند."
خمسه همچنین درباره دلیل انتخاب این نمایش برای بازگشت به صحنه تئاتر پس از پنج سال توضیح می دهد: "وقتی با این افراد کار می کنم حداقل خیالم راحت است که یک شبه گروه هستند. حالا ممکن است این همکاری حلقه اتصال نداشته باشد. وقتی من نظرم با کارگردانی در مورد کمدی متفاوت باشد، تنش و درگیری ایجاد می شود. اما با مشاهده سازگاری و همفکری که در این گروه وجود دارد، احساس کردم می توانم با آنها کار کنم."
مرد نیک با تأکید به نیاز شکل گیری گروه تئاتری در کشور ادامه می دهد: "اگر طرح شکل گیری گروهها که این روزها از آن صحبت است عملی شود من بار دیگر به آغوش صحنه باز خواهم گشت."
ماندگار خانم با لباس چهل تکه و چارقد پولک دوزی شده به جمع گروه قدیمی ماهان پیوسته است. محبوبه بیات سال ها پیش نیز با بازی در نمایش "امیر" با این گروه و کارگردان تجربه همکاری داشته است. هر چند "امیر" هرگز مجوز اجرا نگرفت، اما ماندگار امروز پس از سال ها بار دیگر با گروه ماهان همکاری می کند.
این بازیگر نیشابوری به خوبی از پس لهجه و نقش یک زن مهربان شیرازی برآمده است. این بازیگر قدیمی که به آسانی بازی در هر نقشی را قبول نمی کند، درباره دلایل پذیرفتن بازی در نقش ماندگار و همکاری با امیر دژاکام می گوید: "به نظرم این کار زیباست و شخصیت ماندگار یک شخصیت متفاوت و جذاب است. کار با دژاکام من را به سال های گذشته و دوران دانشگاه می برد و انگار دوباره درس های کلاس دانشکده را تمرین می کنم."
ماندگار این نمایش معتقد است کار با این گروه به خاطر صمیمیتی که در آن وجود دارد، بسیار لذتبخش است و علت کم کاری خود را در تئاتر در سال های گذشته فراهم نشدن شرایط اجرا برای آثارش توسط مسئولان می داند.
نصرت خانم عزیز دردانه قنداقی خود را در بغل گرفته است و برای تضمین آینده اش نقشه می کشد. او از 15 سالگی روی صحنه زندگی کرده، درست از اواخر دهه شصت. او تنها در نقش یک مادر دلسوز بازی نکرده و به گفته خودش آن قدر نقش بازی کرده که حداقلش در این 18 سال سالی یکی دو تا بوده است. اما این روزها گله مند است. شهره سلطانی می گوید: "تصمیم داشتم دیگر تئاتر کار نکنم، هر چه متن در این سال ها برای اجرا به مسئولان ارائه دادم، رد شد."
او معتقد است: "باید تفاوتی بین هنرمندان تازه کار و کسانی که سال هاست فعالیت می کنند، باشد و مسئولان از هنرمندان حرفه ای تئاتر برای کار دعوت کنند و به آنها حرمت بگذارند. معمولا وقتی یک عده بازیگر جوان می آیند دیگر هنرمندان قدیمی فراموش می شوند و آن قدر از بازیگر جوان استفاده می کنند تا آن بازیگر کلیشه شود. جوانان هم باید کار کنند، اما سالن های حرفه ای تئاتر باید به هنرمندان حرفه ای داده شود."
بازیگری که با "شعبده و طلسم" در سال 76 به اوج شهرت رسید، می افزاید: "در این چند سال اخیر تئاتر پر از بازیگران تلویزیون شده و تا زمانی که این زد و بندها باشد، وضع تئاتر همین طور خواهد بود."
بازیگر نقش همسر "مرد نیک" که در این سال ها هیچ پیشنهادی نتوانسته بود برای او آنقدر جذابیت داشته باشد که به صحنه بازگردد، می گوید: "معمولا همه سوژه ها تکراری بود و متن خوبی به دستم نرسید."
سلطانی که در این نمایش نقش یک زن از دیار آذربایجان را بازی می کند، هنگامی به گروه پیوست که تقریبا تمام تیم اجرائی و کار شکل گرفته بود. او در مورد نقش خود می گوید: "لهجه آذری را خودم برای نقش پیدا و احساس کردم شخصیت نصرت از نظر سادگی، زرنگی و شوهردوستی بسیار به زنان آذری نزدیک است."
دژاکام در مورد انتخاب لهجه ها و گویش های مختلف محلی ایران در این اجرا توضیح می دهد: "من عاشق وطنم و مادرم هستم. بنابراین با ارائه این لهجه های مختلف خواستم احترام و ستایش خود را نصیب هموطنانم کنم. اسم نصرت هم برگرفته از اسم مادرم است. ما قصد شوخی با گویش ها و لهجه های محلی کشور را نداریم و اگر نصرت یک زن آذری است، چون شخصیتی ساده و در عین حال زرنگ است."
متن این نمایش در طول تمرین توسط نویسنده تغییر کرده، زیرا او معتقد است اجرا حد فاصل بین درام و تفکر محدود تماشاگر است. او می گوید: "اگر من به این پل ارتباطی اعتقاد داشته باشم که دارم، باید ببینم چگونه باید از روی این پل عبور کرد. یک متن اگر به شیوه اجرا و نوع بازیگری بازیگرانش اعتقادی نداشته باشد، موفق نخواهد شد."
حوری می افزاید: "وقتی نمایشنامه ای را می نویسم از دوستان می خواهم آن را روخوانی کنند تا من ایراداتش را رفع کنم. در این پروسه اندیشه نویسنده توسط خودش ممیزی می شود و چیزهائی که در اجرا قابلیت ندارند حذف می شوند یا نویسنده می بیند گاهی دیالوگ که به عنوان ادبیات نمایشی جذاب است باید در عمل تیدبل به عمل نمایشی شود."
حوری معتقد است: "برخی بازیگران تنها یک اداکننده دیالوگ هستند، برخی دیگر دیگر فقط دیالوگ ها را به خوبی ادا می کنند و حد فاصل بین تماشاگر و اجرا را پر می کنند و بازیگر خوب دیالوگ ها را متبلور می کند. وقتی بازیگری صاحب اندیشه و با اجتماع خود نزدیک باشد موجب رفع مشکلات کار می شود. در اینجا من از بازی بازیگران سوء استفاده و مشکلات متن خود را رفع می کنم."
من به جهانی می اندیشم که در این اتاق تاریک اداره تئاتر شکل گرفته، به نصرت بیچاره، به شازده که تنها افتخارش تاریخ اجدادش است، به لیمونادفروش بامزه، به مرد حیران دوچرخه سوار، به گدای سمج زورگو، به مرد نیک این جهان که همواره می خندد و با همه چیز جز تئاتر شوخی دارد، به ماندگارهای تنهای این سرزمین و به یادگاری های این جهان کوچک شده در اتاق اداره تئاتر.
نظر شما