به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام محمد صادق حیدری تهرانی به مناسبت ایام محرم هر شب با موضوع «قیام حسینی در برابر جاهلیت اولی؛ قیام خمینی در برابر جاهلیت مدرن» در حسینیه اندیشه سخنرانی می کند.
در ادامه متن سخنرانی شب پانزدهم برابر با سیزدهم مهرماه از نظر شما می گذرد؛
شبهای گذشته پیرامونِ ابزارِ علمی پیچیدهای به نامِ «مدلِ اداره کشور» توضیح دادیم که اصلیترین سطحِ تهاجمِ جاهلیتِ مدرن بر امت دینی و محبینِ اهل بیت(ع) را شکل داده است. یعنی بعد از آنکه شیعیان و محبین به برکتِ انقلاب اسلامی در سطحی قرار گرفتند که نظام را اداره کنند و بعد از عبور از چالشهای امنیتی و دفاعی و نظامی که جاهلیتِ مدرن برای انقلاب بوجود آورد، اداره یک نظام در برابر جامعه شیعه و فقهای آن قرار گرفت ولی امروز چالشهای مختلف فرهنگی و اقتصادی به جایی رسیده که مقام معظم رهبری (حفظه الله) از آن به «جنگ فرهنگی و جنگ اقتصادی» تعبیر میکنند.
سعی ما در این سه چهار شب گذشته این بود که عمقِ این جنگ را توضیح دهیم تا معلوم شود این جنگ به یک سری مظاهرِ روبنایی یا عدمِ دینداری برخی از مسئولین و مردم بازنمی گردد، بلکه عمق و سطحِ اصلی این هجمه و تهاجمِ جاهلیتِ مدرن، به مدلِ اداره کشور باز میگردد. زیرا در قرن بیستم، اداره کشور به صورت همهجانبه یک کار بسیار پیچیده است که ابزار علمی آن، مدلِ اداره کشور است و هیچ حکومتی نمیتواند آن را نادیده بگیرد و الا دچار ضعف و هرجومرج خواهد شد و نارضایتی مردم، سقوط آن حکومت را رقم خواهد زد. لذا نظام اسلامی نیز تا زمانی که به نسخه جایگزین دست پیدا نکند، ناچار است از این مدل استفاده کند و از آنجا که این مدل اداره، علمی مادی و الحادی است، ضربههای بزرگ و مهلکی به جامعه اسلامی و امت دینی خواهد زد. امشب در پایان بحث، میخواهیم خدمتتان به این مساله بپردازیم که در مبارزه با جنگِ فرهنگی و جنگ اقتصادی و کاهش چالشهای پیشروی نظام ـ که وابسته به موضوعی پیچیده به نام مدل اداره است ـ چه وظیفه ای بر دوش ماست؟ برای مقابله با مدل اداره غربی و عوارض سوء آن در جامعه اسلامی چه راهکاری وجود دارد و اصولِ اولیهی این راهکارها و تواناییهای ما برای برونرفت از این خطرِ بزرگ چیست؟ ما یک جامعه شیعه و محب اهلبیت (ع) داریم که انگیزههای دینی و آخرتگرایانه در آن ـ که میتواند در مقابلِ دنیاپرستی مدرن قرار بگیرد ـ کاملا زنده و قوی است و ثروتِ عظیمِ ما، تعلق قلبیِ ملت ایران به آستان مقدس حضراتِ معصومین (ع) است که انگیزه مبارزه با ظلم و کفر را در قلب و ذهنِ مردم حفظ کرده است.
این انگیزههای دینی و ظلمستیز در جامعه ایران به قدری قوی است که حتی علیرغم ترویج تمامی مظاهرِ فساد در میان جوانان توسط رژیم پهلوی، حضرت امام (ره) وقتی بر اعماقِ هویتِ آخرتگرایانه ی همان جوانهای به ظاهر هیپی و لاأبالی و... دست گذاشت، بسیاری از همین افراد با نثارِ خون خود، معرکهگردانِ انقلاب اسلامی و جنگِ تحمیلی شدند. به حضرت امام می گفتند: تو چگونه و با چه نیرویی میخواهی انقلاب کنی؟! اما حضرت امام، مردم ایران را ـ که بر اساسِ تعلقِ قلبی به اهل بیت تربیت شده بودند ـ می شناخت و می دانست که اگر ارتباط وضعیت امروز خود به ایمان و محبتشان به اهلِ بیت را بفهمند و یزیدِ زمان را بشناسند، بیدار خواهند شد و در حد جان، فداکاری خواهند کرد. در سالِ ۵۵ و ۵۶، سینماها و کاباره ها و مشروبفروشیها و انواع و اقسامِ این مظاهرِ فساد همه کشور را در خود فروبرده بود؛ اما کسانی که مبتلا به این امور بودند، وقتی حرکتی را دیدند و حس کردند که مربوط به اهلبیت است، قیام کردند! همان طیّب حاجرضاییها و همان شاهرخ ضرغامها و... با حضرت امام همراه شدند. اگر بدنه مردم و قشرهای مختلف با نهضت همراه نمیشدند که انقلاب پیروز نمی شد. لذا عمقِ ایمان به اهلِ بیت، ثروتِ بزرگی است که اگر ارتباط آن به زندگی امروز برای عموم مشخص شود، حتما مردم به جوش و خروش درخواهند آمد و در همان جهت بسیج خواهند شد.
برای ملموستر شدن این انگیزه های آخرتگرایانه و خداپرستانه و ضد دنیاپرستی که در میان ملت ایران جاری است، میتوان به رفتارِ مردم ایران دقت کرد که چه گردش مالی عظیمی در خیرات و مبرّات و سایر فعالیت هایی که هیچ نوع سودِ اقتصادی در آن تصور ندارد، در جریان است و هر سال تشدید می شود. همانطور که برخی از ناهنجاری ها و مفاسد بر اثر فرهنگِ غربی و مدلِ اداره تشدید می شود، در مقابل باید توجه داشت که مظاهر فرهنگِ دینی و انقلابی نیز هر سال تشدید می شود. مطابق آمار، سالِ گذشته مشارکت های مردمی در کمیته امداد حضرت امام خمینی (ره) به ۱۵۰۰ میلیارد تومان رسید! و این غیر از هزینههایی است که گروههای مردمی به صورت مستقل و خودجوش در محله ها و مساجد برای کمک به فقرا و تامین جهیزیه و... صرف میکنند. همچنین خرجهایی که خودِ مردم در گذشته برای نذریهای تاسوعا و عاشورا صرف میکردند و به مرور زمان، به تمامی دهه اول محرم و اربعین و فاطمیه و ماه رمضان و اعتکاف و.... توسعه پیدا کرده است. این حجم از انگیزهها و رفتارهای خداپرستانه و آخرتگرایانه و گردش مالی عظیم آن، از اموری است که اساسا مورد توجه و محاسبهی کارشناسان اقتصادِ مادی قرار نمیگیرد اما خود ما که نباید این حقائق و واقعیتهای بزرگ را فراموش کنیم! مطابقِ آمار هر ساله فقط ۲۵ میلیون نفر به زیارتِ امام رضا (ع) می روند و در سال گذشته، ۳۰۰ میلیون تشرف به آستان مقدس حضرت علی بن موسی الرضا (ع) ثبت شده است. این نوع مسافرت که با زیارت و دعا و گریه و شنیدن موعظههای آخرتگرایانه همراه است، قابل تعریف در سبک تفریح غربی نیست و نه تنها موجب تشدید انگیزه مادی برای فعالیت اقتصادی نمیشود بلکه در بسیاری موارد، عکس آن را نتیجه میدهد.
این آمار را اضافه کنید به چند میلیون سفری که هر ساله به حرم سیدالشهداء و عتبات عالیات و بقاع متبرکهی امامزادگان انجام می گیرد! همین مردم بدونِ هیچ جنبه رفاهی و اقتصادی و فقط برای جلب رضایت خدا، هر روز در مساجد و در مناسبتها در حسینیه ها و تکایا حضور پیدا می کند! همین فعالیتهای بزرگِ آخرتگرایانه که در چهارچوبِ دنیاپرستی مدرن قرار نمی گیرد، موجبِ حفظِ امت دینی در برابر هجمه های کفرِ مدرن شده است. حتی همین رفتاری که خیلی از والدین ایرانی خصوصا بعد از انقلاب نسبت به زندگی مادیِ فرزندانشان انجام می دهند، در این چارچوبهای مادی نمیگنجد. زیرا در غرب، سن ورود به بازار کار و جدا شدن از پدر و مادر حدودِ ۱۸ سالگی است و برای پدر و مادر صرفه یا توجیه اقتصادی ندارد که پس از این سن، هزینه های فرزندشان را تامین کنند! اما در ایران نه تنها هزینه های زندگی فرزندان را چند سال بعد از ۱۸ سالگی تامین می کنند، بلکه خانه و ماشین و زندگی مشترک فرزندانشان را هم به عهده میگیرند؛ بدونِ اینکه هیچ گونه سودِ اقتصادی بر آن مترتب باشد. این امور به دلیل عمقِ محبت انسانی و روابط مبتنی بر رَحِم و فرهنگ خانواده در جامعه ایران است. این امور به این دلیل که برای جاهلیت مدرن معنا ندارد، مورد دقت واقع نمی شود و آمار دقیقی از آن وجود ندارد؛ اما ما نباید این حقیقتِ نورانی و جاری در همه اجزای جامعه و رفتارهای عموم مردم ایران را فراموش کنیم. اساساً همین ثروتِ عظیمِ الهی بود که حتی در دورانِ پهلوی جریان داشت و حضرت امام توانست آن را از آتش زیرِ خاکستر به انفجار نور تبدیل کند و با تکیه بر آن انقلاب را به پیروزی برساند. حالا مشاهده کنید که بعد از انقلاب، این امور چه کمّاً و چه کیفاً چقدر توسعه پیدا کرده است. این تنها یک قسمت از ثروتی است که ما برای مبارزه و مقابله با پیچیدگی دنیاپرستی مدرن و همجه های آن در اختیار داریم.
ثروتِ عظیم دیگری که برای حضور در این جبهه پیچیده در اختیار ماست را میتوان در قالب این خبر مطرح کرد: هیلاری کلینتون که چهار سال وزیر خارجه ایالاتِ متحده بود، وقتی در مصاحبه خداحافظی از او پرسیدند: «پیچیده ترین موضوعی که در مقابلِ آن قرار گرفتید چه بوده است؟»، در پاسخ گفت: «پیچیده ترین موضوعی که من در برابرِ آن قرار گرفتم، ایران بود!» این سوال از کسی می پرسند که وزیر امور خارجه کشوری است که بالاترین قدرتِ اقتصادی و تکنولوژی و رسانه ای و فرهنگی و سیاسی و نظامی و... را در اختیار دارد. ایران از نظرِ اقتصادی و دفاعی و امنیتی و رسانه ای و اطلاعاتی و تکنولوژیک و ... در چه وضعیتی نسبت به آنها قرار دارید؟ یک صدم و یک پنجاهم و یک دویستم هستید! اما او می گوید پیچیده ترین موضوعی که من در برابر آن قرار گرفتم، کشور ایران است.
ببینید انقلاب اسلامی چطور این ایمان ها را شکوفا کرده است و چگونه این انگیزهها را به یک جبهه عریض و طویل سیاسی و امنیتی و دفاعی پیچیده تبدیل کرده است که قوی ترین قدرت در همه عرصه های بشری می گوید: پیچیده ترین موضوعی که من در برابر آن قرار داشتم ایران بود و هنوز هم هست! ملتِ ایران چه کارِ عظیمی انجام داده است که ابرقدرتهای جهان را به چالش کشانده است؟! این ثروتهای معنوی که به برکتِ حبّ اهل بیت و قیام حضرت امام و تداومِ آن در مدیریتِ مقام معظم رهبری در جیبِ ملت ایران است، نباید فراموش شود! شب های گذشته عرض کردم در سال ۹۴ رسماً اعلام کردند بودجه نظامی ایالاتِ متحده آمریکا سالانه ۶۰۰ میلیارد دلار است و بودجه نظامی جمهوری اسلامی ایران ۱۲ میلیارد دلار است! وقتی قدرتِ ایمانی با عقلانیت عجین شود و در تصمیم گیری و تصمیم سازی جاری شود و یک جبهه نظامی و امنیتی و اطلاعاتی پیچیده ایجاد کند، چنین معجزه هایی را رقم می زند. یعنی کشوری که از نظر معادلات مادی، کمتر از یک پنجاهمِ قدرت نظامی امریکا را در اختیار دارد، ابرقدرت جهان را به چالش کشیده و به عجز درآورنده ی قدرتِ نظامی پنتاگون ها و سی آی ای ها و اینتلجنت سرویس ها شده است؛ همان سازمان هایی که بوسیله آنها همه ملت های جهان را می ترسانند! رفتارِ ملتِ ایران به تبعیت از رهبری حضرت امام (ره) و تفکرات انقلابی که در امنیت و اطلاعات و دفاع جاری شده است، با اینها چه کار کرده است؟! اینها را به عجز درآورده است. باطلالسحرِ ریسمانهایی که اینها می اندازند و ملت ها را به بدبختی و ترس می کشانند، شده است.
عرض شد در ابتدای جنگ، همان أمرای انقلابی ارتش به نماینده امام در شورای عالی دفاع گفتند با این وضعیتِ به هم ریخته ارتش و با این تانک ها و هواپیماها و کمک های اطلاعاتی امنیتی که به صدام می شود ما بیش از ۱۷ روز نمی توانیم بجنگیم! این خبر را به امام برسانید تا زودتر تصمیم مقتضی را بگیرند! چون جنگ هم امروز یک موضوع علمی است و عقلانیتِ پیچیده ی تخصصی و محاسبات و فرمول و شاخصههای خود را دارد. این محاسبات حکم میکرد که امکان تداوم جنگ وجود ندارد اما ملت ایران به چه قدرتی متکی بود که این ۱۷ روز را به ۸ سال دفاعِ غیورانه تبدیل کرد؟!
در جنگِ کلاسیک، روند متداول آن است که وقتی کشوری می خواهد با کشور دیگر بجنگد، برای اینکه پیروزی را از آن خود کند ابتدا باید تمام زیرساخت های آن کشور را با نیروی هوایی منهدم کند و غیرنظامیان را هدف قرار دهد تا مردم از حاکمیت جدا شوند و پس از آن است که نیروی زمینی با ادوات مکانیزه وارد میشود و منطقه مورد نظر را تصرف میکند. اما پس از انقلاب، ارتش ایران نه میتوانست بر نیروی هوایی (به عنوان بازیگر اصلی در جنگهای کلاسیک) تکیه کند و نه نیروی زمینی وضعیت بسامانی داشت. لذا از سال ۵۹ تا اواخر ۶۰ ، عقلانیتِ کلاسیک می گفت امکان جنگیدن وجود ندارد، زمین بدهید و زمان بگیرید! قریب به یک سال، یک سال و نیم با این عقلانیت درگیر بودیم تا جایی که کشور را تا لبه پرتگاه برده بود و عملیاتهایی هم که بر این اساس طراحی میشد، شکست میخورد. ما در مقابل این عقلانیت چه کار کردیم؟! کاری که در عمل انجام شد، این بود که برخلاف جنگ کلاسیک، بر نیروی هوایی تکیه نشد بلکه نیروی زمینی نقش اصلی را در جنگ بر عهده گرفت و بر محورِ نیروی مردمیِ شهادتطلب ساماندهی شد و طراحی عملیاتها بر این اساس انجام شد. البته فعالیت نیروی زمینی کلاسیک هم محتاج بالاترین هزینه ها است. مثلا نقل می کنند وقتی محمد رضا شاه می خواست در ظُفارِ عمان، دخالتِ نظامی کند، به هر سرباز در سالِ ۵۵ ، ۲۰ هزار تومان حقوق می دادند که معادل قیمتِ یک ماشین بود. اما از آن طرف وقتی رزمنده های ما می خواستند در حصرِ آبادان بجنگند و اولین پیروزی را رقم بزنند، نفری ۳۰۰ تومان به آنها پرداخت شد؛ چون مومن برای آخرت می جنگد! ما در نیروی انسانی چه تدابیری به کار بردیم که توانستیم ماشینِ جنگی صدام را ـ که تمام دلارهای نفتی و حمایت های اطلاعاتی آواکس های آمریکا و تانک های برزیل و انواع و اقسام تاکتیک های جدیدِ جنگی را در اختیار داشت ـ زمین گیر کنیم؟! غیر از این بود که استراتژی جنگ و شیوه طراحی عملیات را تغییر دادیم و آن را بر محور شهادتطلبی ساماندهی کردیم؟! ظاهرا شیوه معمول در نبرد زمینی این است که به صورت مستقیم به خطِ دشمن حمله کنید که این کار مستلزم داشتن ادوات مکانیزه و تانک و زرهپوش به میزانی بیش از ادوات مکانیزه دشمن است.
در حالی که چنین معادلهای میان امکانات نظامی ما و ارتش صدام برقرار نبود. ابتکاری که فرماندهانِ جوان بکار بستند این بود ما به جای حمله مستقیم، دشمن را دور بزنیم و از پهلو یا پشت به دشمن حمله کنیم. معنای این پیشنهاد، این بود که باید بدون درگیری، از خط اول و دوم و سوم دشمن عبور کنیم که این امر به کار اطلاعاتی سنگین و بیسابقه و پر از ریسکی احتیاج داشت چون روشن است که دشمن در میان خطوط خود، انواع و اقسام کمینها و بازرسیها و پستها و نگهبانیها را تعبیه کرده است. لذا فرماندهانی مانند حاج احمد متوسلیان برای اینکه شرعا بتوانند مسئولیت خونِ رزمندگان را بعهده بگیرند و در مقابل خدای متعال پاسخگو باشند، خودشان علمیات اطلاعات را انجام می دادند! تا مطمئن شوند چطور می توان به صورت پنهانی از این دو سه خط عبور کرد و به صورت رعد آسا علمیات را به سرانجام رساند. لذا نقل می کنند که در شب عملیات، فرماندهان به نیروها گفتند نفری یک پتو با خودتان بردارید! همه با خود گفتند شب عملیات پتو به چه کار می آید؟! بعد از اینکه دو خط از دشمن را عبور کردند و می خواستند خط سوم را رد کنند، با رودخانه ی فصلی مواجه شدند که آب نداشت و کف سنگلاخی داشت و اگر یک یا دو گردان می خواست از آن عبور کند، نگهبانی دشمن از صدای پوتین ها متوجه عملیات می شد. در اینجا گفتند پتوها را بیاندازید تا صدای سنگ ها، عملیات را لو ندهد!
وقتی دشمن با تانک به ما حمله میکرد، وسایل متداول برای مقابله با ادوات مکانیزه نداشتیم. لذا با محور قراردادن شهادتطلبی و ترکیب آن با وسیلهای مانند موتورسیکلت و تغییر کاربری مرسوم آن در جنگ، توانستیم تانکهای دشمن را زمینگی کنیم؛ یعنی انسان شهادتطلب و شجاع از سرعت موتور استفاده میکرد و به تانک نزدیک می شد و با آر پی چی، آن را هدف قرار می داد. این در حالی بود که موتورسیکلت در روند متداول جنگ، ابزاری برای انتقال پیام از قرارگاه به خط مقدم بود! یا به عنوان نمونه، تانک که وسیله لازم برای حمله و آقند به خط دشمن است، در اختیار نداشتیم اما پس از پیروزیهای برقآسا تانکهای دشمن را به غنیمت میگرفتیم و از آن برای پدآفند و دفاع از خط تصرفشده استفاده میکردیم و نه اینکه آفند خود را بر اساس تانک طراح کنیم! پس با طراحی عملیات جدید بر مبنای نیروی مردمی شهادتطلبی و ایجاد تغییرات در بکارگیریِ همین جنگافزارهای موجود بر اساسِ این مبنای جدید بود که دفاع هشتساله در مقابل قدرتهای جهانی ممکن شد. لذا اگر صحبت از کفرآمیز بودنِ مدل اداره غربی شد، به معنای برخورد متحجرانه و طالبانی با ابزارهای موجود و حذف دفعی آنها از عرصه حیات بشر نیست بلکه در گام اول، باید بکارگیریِ ابزارهای فعلی را بر مبنای توانمندی الهی خودمان تغییر دهیم.
اینها تجاربی است که در عمل اتفاق افتاده ولی چون تئوریزه نشده و به قاعده و فرمول علمی تبدیل نشده، همین امروز برخی ادعا میکنند که جنگ تحمیلی مدیریتی غیرعقلانی داشت و موجب کشتهشدن بیدلیل بسیاری از جوانان کشور شد! این در حالی است که یک عقلانیتِ جدید در بکارگیری همین ابزارهای موجود بر اساس فرهنگ شهادتطلبی محقق شده و چنان ادعاهایی ناشی از تئوریزهنشدنِ این تجارب گرانقیمت است! اساسا همین تجارب است که امروز هم در مقابلِ دلارهای قطری و سعودی و حمایت های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و... در سوریه و یمن ایستاده است. حضرت امام (ره) با ایجاد یک محیط اجتماعی که حاصل آن تربیتِ انسانهای شهادت طلب بود، جامعه ای ساخت که همه مردم شهادت طلبان را دوست دارند، اگرچه همه شهادت طلب نباشند! ۲۲۷ هزار شهید دادیم و با عقلانیت و تجربه در بکارگیری جدید از این جنگ افزارها، توانستیم جنگِ جهانی ۸ ساله را مدیریت کنیم!
در مقابلِ مبارزه مسلحانه مجاهدین خلق، در حالی که سازمانِ ساواک به هم ریخته بود و هیچ کس تجربه اطلاعاتی و امنیتی در میان انقلابی ها نداشت، ایستادیم و موفق شدیم. این ثروت های بزرگ معنوی در اختیار ملت ایران است. لذا مقام معظم رهبری دائما می فرمایند تجربیات انقلاب را فراموش نکنید و چشم بر واقعیات انقلاب نبندید اما وقتی کسی از این واقعیات که برخلاف محاسبات روز بودند، تحلیلی ارائه نکند، تحلیل های مادی و متداول، همین دستاوردها را به چالش می کشند و ادعا میکنند که شما به کشور و جوانان خسارت زدید! درحالیکه ملت ایران توانسته قدرت سیاسی و امنیتی و دفاعیِ جاهلیت مدرن را در هم بشکند و با جرأتی که از حضرت امام آموخت، سلاح اتمی را از خاصیت بیندازد. امام خمینی، فرهنگ شهادتطلبی را در ملت ایران زنده کرد و کوچه کوچه های شهر را به اسمِ شهدا مزین کرد و این شجاعت را به امت اسلامی نیز صادر کرد. به همین دلیل است که دشمن اینقدر عصبانی است و تحریم هایی که در طول تاریخ بی سابقه است، بر ضد ملت ایران وضع کرد. امروز ملت ایران بدونِ سلاحِ اتمی، بمبِ اتم را بی خاصیت کرده است! دشمن ۵۰ برابر کشور ما بودجه نظامی دارد اما جرأت تعرض به ایران را ندارد! نمی تواند سیستم اطلاعات و امنیت کشور را به چالش بکشند؛ ولو بالاترین تکنولوژی جاسوسی را در انواع و اقسام آن در اختیار دارد! چون تامین اطلاعات و امنیت در ایران، به صورت مردمی و با تکیه بر مردم انجام میشود. پس ما چنین ثروت های عظیمی داریم.
لذا امروز هم برای اداره نظام و مقابله با جنگ فرهنگی و اقتصادی، باید بکارگیری مدل اداره غربی را تغییر داد و گامبهگام انگیزههای الهی و آخرتگرایانه را در بکارگیری مدل حاکم کرد، یعنی نباید رفاه عمومی به نحوی تعریف شود و به عنوان هدف جامعه قرار گیرد که الزامات آن در عرصه عمل، تسلیم در برابر قطبهای سرمایه و تکنولوژی باشد. اگر دیروز ملت ایران «ترس از مرگ» را کنار گذاشت و ۲۲۷ هزار شهید داد و با این تجربیات توانست سلاحِ اتمی را بی خاصیت کند و امنیتِ پایدار برای حفظِ کلمه توحید بوجود بیاورد، امروز در مقابل مدلِ اداره غربی ـ که اقتصاد و فرهنگِ ما را به چالش کشیده است ـ اگر «ترسِ از دستدادنِ رفاه» به تعریف غربی آن را کنار بگذاریم، خیلی از پیروزی ها رقم خواهد خورد. و الا دشمنان میگویند: «رفاه موجود و رفاه در سطح های بعدی آن نیز در اختیار ماست و وسیله رسیدنِ به آن، تکنولوژی برتر و سرمایه های انبوه است که آن هم در اختیار ماست. پس اگر بخواهید زندگی مرفهی داشته باشید، باید مدیریتِ ما را بپذیرید.» اگر برای ملت ایران این مطلب توضیح داده شود که از این نقطه، ضربهپذیر شده ، میتوان جامعه دینی و انگیزههای الهی را قانع کرد که به سطح رفاه موجود اکتفا کنند و رفاه معقول را بخواهند و نه رفاه دیوانهوار و جنونآمیز و دنیاپرستانهی غربی را که هیچ حدیقفی نمیشناید و دین و اخاق و انسانیت را فدای خود میکند. در واقع غرب می خواهد با تکیه به رفاه روزافزون و دائمالتزاید در همه عرصههای حیات، مومنین را به جاهلیتِ مدرن مبتلا کنند! اگر واضح شود که مدل اداره غربی، از زاویهی رفاهطلبیِ بیتوقف و روزافزون ـ که همان دنیاپرستی و حرص است ـ به ما ضربه می زند و ما با تمام قوا در برابر این موضوع ایستادگی کنیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟! همان اقتداری که بعد از ۳۰ در عرصه سیاسی حاصل شده، در عرصه فرهنگی و اقتصادی نیز بدست خواهد آمد. ابتدای انقلاب به حضرت امام (ره) می گفتند که با این نوع برخورد، در جهان منزوی می شوید و ملتِ ایران را بدبخت می کنید.
بنیصدرها و بازرگانها چرا جدا شدند؟! چون اعتقاد داشتند که روشِ برخوردِ سیاسی حضرت امام در داخل و خارج کشور غلط است و عرف سیاسی موجود در دنیا، اقتضائات دیگری دارد. اما حضرت امام (ره) برای مقابله با جاهلیت مدرن قیام کرده بود و با تکیه بر شعار «نه شرقی؛ نه غربی» نمیپذیرفت که پس از پیروزی قیام، ملت مسلمان ایران دوباره به همان ورطه بیفتند و بیگانگان از نظر سیاسی و امنیتی و دفاعی بر ما مستولی شوند. اما کسانی که به خط امام اعتقاد نداشتند، می گفتند: «اگر رفاهِ غربی یا شرقی را می خواهید، «نه شرقی و نه غربی» معنا ندارد! چون تکنولوِژی و سرمایه ای که رفاه را در شرق یا غرب بوجود می آورد، به دست صاحبان قدرت در شرق و غرب است و لذا شما با این مواضع و رفتارها در جهان منزوی خواهید شد.» بله، هر گاه قرار شود راه جدیدی پدید بیاید و یک سبکِ زندگی جدید ایجاد شود، سیلی از این تردیدها و سوالات و فشارها به راه میافتد. اما وقتی ایستادید و مدبرانه مقاومت کردید، می بینید بعد از ۳۰ سال همان کسانی که در اوجِ دشمنی با شما بودند و می خواستند ملتِ ایران را نابود کنند، علنا و صریحا می گویند ما برای حل مسائل منطقه ای و بین المللی به جمهوری اسلامی نیاز داریم. پس سبکِ زندگی جدید سیاسی که با هزاران زحمت و هزینه های سنگین بنیان گذاشته شد؛ در آخر چه نتیجه ای داد؟! نتیجه اش این است که امروز در منطقه ابرقدرت هستیم و در معادلات جهانی قدرت حضور داریم! اگر ما مثلِ اینکه ترس از مرگ را کنار گذاشتیم، ترس از دست دادنِ رفاهِ سطحِ بعدی را کنار بگذاریم و رفاه معقول و متناسب با آرمانهای خود را طلب کنیم، رفاهی که با آرمان هایمان تناسب داشته باشد، اتفاقات بزرگی رقم خواهد خورد. اگرچه در ابتدا خیلی ها مردم را به تردید بیاندازند و بگویند شما می خواهید مردم را بدبخت کنید، ولی وقتی سبکِ زندگی جدیدِ اقتصادی شکل بگیرد، نه تنها اقتدار اقتصادی در برابر دشمنان حاصل خواهد شد بلکه ملت های منطقه که خیلی از آنها دچارِ فقر و بدبختی هستند به سمتِ جمهوری اسلامی معطوف می شوند و میگویند جمهوری اسلامی نوعِ نوینی از زندگی اقتصادی را به ما می دهد که بیگاری قدرت های بزرگ و ظلم ناشی از آن را در پی ندارد.
در ابتدای بعثتِ حضرت نبی اکرم (ص) وقتی حضرت وعده میدادند که در صورت پذیرفتن اسلام و گرویدن به آن، بر امپراطوری ایران و روم مسلط خواهید شد، ایشن را مسخره می کردند. در جنگِ خندق هم وقتی مسلمانان نتوانستند آن سنگ را بشکنند و کار کندن خندق با مشکل مواجه شد، حضرت (ص) یک ضربه به سنگ زدند و فرمودند: شما امپراطوری ایران را فتح خواهید کرد. ضربه بعدی را زدند و گفتند: بر امپراطوری روم پیروز خواهید شد. آنجا منافقین، پیامبر را مسخره کردند و گفتند: از فشار دشمن به دور خود خندق کشیده و بعد وعده پیروزی بر روم و ایران را میدهد! ولی نبی اکرم، فرهنگ جهاد و مبارزه با کفار را به نحوی در مسلمین نهادینه کرد که این وعده بعد از رحلتشان محقق شد. بله، ابتدای هر حرکتی پر از سوال و تردید و اشکال است. و باید دقت کنیم که این سوال ها و تردید ها به راحتی برطرف نشده است! کسانی چون شهید بهشتی و باهنر و مطهری و رجایی و... خون خود را در این راه دادند و هزینه های سنگینی پرداخت شد تا این سبکِ زندگی سیاسی جدید ـ که به خط امام مشهور شده ـ مورد پذیرش قرار گرفت و محقق شد. دو دولتِ بازرگان و بنیصدر ـ که رفتار امام و انقلابیون را خلاف عقلانیت سیاسی روز میدانستند ـ ساقط شد تا این دستاورد بدست آمد اما از طرفِ دیگر، نصرتهای اعجاز آمیزِ الهی نیز به کمک انقلاب و نظام آمد.
لذا در اولین قدم های مبارزه با این مدل اداره غربی و آثار خطرناک آن، تغییر در الگوی تخصیص و ایجاد تحول در بکارگیری اجزاء آن است. امروزه مرتبا گفته میشود که باید بخشِ خصوصی قوی شود و دولت کوچک شود اما باید توجه داشت که بخش خصوصی در ایران به تبعِ بخشِ خصوصی در دنیا، بر مبنای انگیزههای دنیا پرستانه و تمرکز بر سودِ سرمایه و ایجاد فاصله طبقاتی شدید عمل میکند و نمیتواند در خط مقدم «جنگ اقتصادی» قرار بگیرد؛ گرچه افراد خیّر و مومن و متدینی در آن مشغول کار باشند. ملت ایران هیچ وقت، چنین روندی را نمی پذیرد و لذا کسانی که بر انحصار راه مدیریت نظام به مدل اداره غربی تاکید میکنند و از کارآمدی آن در کشورهای مختلف دم میزنند، باید بدانند که مدل اداره غربی علیرغم اثربخشی در سایر کشورهای جهان، در ایران انقلابی کارآمد نخواهد بود. چون انگیزههای الهی و انقلابی مردم، با این مدلِ اداره مادی در تعارض است. این مدل حتی اگر به بهترین وجه در ایران اجرا شود، جامعه ای که تهور و جسارتِ انقلابی پیدا کرده است، تن به آن نمیدهد و قواعد آن را نمی پذیرد و لذا مشکلات اقتصادی تداوم پیدا خواهد کرد. طبق برخی آمارها در آمریکا و در طی ۳۰ سالِ گذشته تا به حال، نرخِ دستمزد کارگر فقط سه دهمِ درصد افزایش پیدا کرده است؛ اما جسارت و تهوّرِ انقلابی در ایران به نحوی است که دولت علی رغمِ فشارهای شدیدِ اقتصادی هر سال به اندازه تورم، دست مزدِ کارگران و کارمندان را افزایش می دهد و کسی در ایران جرأت ندارد که بگوید دولت برای حل مشکلاتِ اقتصادی، باید منابع مالی کلان را به بخشِ خصوصی بسپارد و مردم هم باید تابع باشند! پس انگیزههای عدالتخواهانه و آخرتگرایانه و ضدِ طبقاتی و ضد دنیاپرستی در میانِ مردم و مسئولین، اجازه نمی دهد که این مدلِ اداره در ایران به خوبی کار کند. اینها نشان می دهد هر کسی که به دنبالِ مدلِ اداره غربی هست در عمل بدان دست نخواهد یافت!
ثانیاً حجم عظیمی از انگیزههای دینی و انقلابی که مثال های آن عرض شد، به شدت در جامعه جریان دارد و پس از انقلاب، توسعه کمّی و کیفی پیدا کرده و لذا این انگیزش دینی می تواند مبدأ تولیدِ ثروت قرار بگیرد؛ بدونِ آنکه مصرفِ انبوه و تجمل و اسراف را به دنبال بیاورد! اگر درست به خاطر بیاورم، نقل شده که خمس اموالِ امیرالمومنین (ع) قریب به ۴۰ هزار دینار طلا بود؛ یعنی انگیزههای الهی در مقیاس بسیار بالایی تولید ثروت می کند در حالیکه کمترین و زاهدانهترین الگوی مصرف با آن همراه است.
ما نیز این شیوه زندگی را در زمان جنگ و مبارزه با مسائل امنیتی و اطلاعاتی دیدیم: کسانی که کمترین هزینه ها را بر نظام تحمیل میکردند و کمترین حقوق ها را می گرفتند و بالاترین راندمان را در زمینگیر کردنِ ماشینِ جنگی صدام و خاموشکردن فتنههای مجاهدینِ خلق رقم زدند! اگر تاکید شد که تقویت بخشِ خصوصی به دلیل گردش بر اساس انگیزه های سودپرستانهی غربی، نسخه نجات اقتصاد ایران نیست، به این معنا نیست که بخشِ دولتی در شکل فعلی آن مدنظر باشد؛ بلکه محوریتیافتن بخشِ دولتی به معنای همان انگیزه های بسیجی و الگوی مصرف انقلابی و زاهدانهای است که که با پایینترین حقوق و مزایا، بالاترین کارآمدی ها را در مدیریت جنگ و مسائل امنیتی رقم زد. امروزه جوانان زیادی وجود دارند که مصرانه به دنبالِ کارهای انقلابی در بخشِ دولتی هستند بدونِ اینکه انتظار حقوق آنچنانی داشته باشند. باید مدیریت بخش دولتی و صنایع مادر را به این عناصر سپرد تا زهدِ انقلابی و انگیزههای دینی، فضای دولت و ادارات دهد. همچنین به جای تخصیص مقدورات کشور و انفال و بیتالمال به بخش خصوصی برای ایجاد اشتغال، باید مردم را در بخشِ وقف سازماندهی کرد تا انگیزه های الهی با سرعت بسیار، تولید را سامان دهند. بخشِ وقف تنها بخشی است که ثروت را متمرکز می کند اما به نفعِ هیچ شخصِ خاصی نیست، چون باید در راهِ عموم مصرف شود. شما نگاه کنید مردم در دهه محرم و صفر چه لذتی می برند که بر خانِ نعمتِ اباعبدالله الحسین (ع) می نشینند! اگر بخشِ وقف متکفل تولید کشور شود و کارگران و کارمندان مشغول در این بخش، در تمامی طول سال خودشان را مهمان سفره ائمه معصومین (ع) ببینند، علاوه بر لذت معنوی، با قناعت به خوراک و پوشاک و الگوی مصرفِ متعلق به موقوفات اهل بیت که به نور آن بزرگواران متبرک شده، شدت و سرعتِ الگوی مصرف رفاهمحور و مسرفانه را کاهش خواهند داد و بخشِ خصوصی و اخلاق سرمایهسالاری و سودپرستی به حاشیه خواهد رفت. پس همان طور در جنگ و در مقابل عقلانیت کلاسیک نظامی، تعریف از کارکردِ تانک و موتورسیکلت و نیروی زمینی و... تغییر یافت، باید تعریف و کارکردِ بخشِ دولتی و خصوصی و تعاونی و سایر ارکان اقتصاد نیز تغییر کند تا به تدریج، پیروزیها و فتوحاتی شکل بگیرد و حرکت جدیدی آغاز شود و با نمایش کارآمدی خود، عموم مردم را با این روند همراه نماید.
البته این اولین گام از راهکارهای خروج از وضع موجود بود که به صورت تمثیلی بیان شد و تفصیلِ این بحث، نیازمند مباحث تخصصی است که برای پیگیری آن میتوان به دو کتاب «گفتمان انقلاب اسلامی» و «بررسی سه تئوری تولید قدرت، اطلاع، ثروت در سبک زندگی غربی و سبک زندگی اسلامی» از آثار دانشمند انقلابی مرحوم استاد حجه الاسلام و المسلمین صدوق مراجعه کرد.
نظر شما