به گزارش خبرنگار مهر، مطلب زیر یادداشتی از ابراهیم اخلاصی، عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی، با عنوان ضرورت بازنمایی متوازن قیام امام حسین (ع) است که در ادامه می آید؛
به نظر میرسد ازجمله مضیقههای حاکم بر بازنمایی میراث دینی و بهرهبرداری از دلالتهای سلبی و ایجابی آن در زمانه حاضر، چگونگی جمع بین ابعاد «متافیزیک» میراث مذکور از یکسو و جنبههای «تحلیلی، زمینی و جامعه شناختی» آن از سوی دیگر میباشد؛ مشکلات حاصل از چگونگی ارائه یک تبیین همافزا از وجوه مذکور، به تنهایی یکی از محلهای نزاع معرفتی بین «حاملان سنتی اندیشه دینی»، و «روشنفکران دینی» بوده است؛ به عنوان نمونه، در نسبت با حوادث کربلا و متعلقات ذیل آن، هر کدام از دو قشر یاد شده، حسب پیشینه معرفتی خود، بیشتر در ورطه «متافیزیک» و «عاطفی» و یا سویه «زمینی» و «جامعه شناختی» موضوع فرو غلتیدهاند. به گونهای که غالباً «توجه» به هر کدام، مرادف با «تغافل» از دیگری بوده است.
بدینسان، در تبیینهای گروه نخست، از عناصر زمینی و محاسبات عقل جزیینگر کمتر خبری درمییابیم و به طور متقابل، در خوانش آنها، صرفاً وجوه حیرت انگیز، خاص، فرابشری، لاهوتی و غیبی حادثه برجسته میگردد؛ در همین راستا، مرور منابع روایی و تاریخی ما به روشنی وجود جنبههای خرق عادت، تصرفات روحی و امثالهم را نشان میدهد که علیرغم وجود پارهای خدشهها، اما کلیت و فراوانی آنها به گونهای است که نمیتوان ساده اندیشانه در نسبت با آنها از در انکار وارد شد.
ازجمله آن که بسیار پیش از حادثه کربلا، پیش آگهیهای متعددی مبنی بر وقوع این حادثه و بعضاً کیفیت شهادت مظلومانه امام حسین (ع) بیان شده است.به هر حال، اصرار و ابرام یکسویه بر این وجوه باعث فاصلهگیری حاملان قرائت «غیبی و ماوراء محور» از آن دسته از اقشار اجتماعی شده است که ذهنشان مظروف روابط معرفت شناختی حاکم بر عصر و زمانه امروز میباشد.
فروکاهش فراوانی این سنخ مخاطبان، به طور همزمان با ازدیاد گروههای دیگر از مخاطبانی همراه بوده است؛ گروههایی که در مقام پرداخت، تبیین و رتق و فتق امور از منظر غیب و ماوراء به موضوعات ورود پیدا میکنند و یا این که حداقل، نقش منظر یاد شده را بسیار تأثیرگذار و نافذ ارزیابی میکنند.
از طرف دیگر، در نسبت با برخی تبیینهای گروه نوظهور دوم، میتوان به این مسأله اشاره کرد که آن حادثه عظیم تاریخساز فرضاً به نوعی نافرمانی مدنی صِرف در برابر حکومت جور فرو کاسته داده میشود که قرین با هجمه غیر انسانی، نابرابر و غیر اخلاقی حکومت یزید و یزیدپیشگان بوده است.افراط در واکنش و عدم تحمل مخالفان به مشروعیت زدایی تمام عیار حکومت یزید، و در نهایت، سرنگونی آن حکومت جور منتهی گردیده است؛ همین!!!.
در تبیین بهرهبرداری امروزین از آن واقعه تاریخی، از منظر گروه اخیر، ن جنبههای «تحلیلی، زمینی و جامعه شناختی» آن از سوی دیگر میباشدیز صرفاً به این گزاره اکتفاء میشود که امروزه نیازی به اینگونه برخوردهای پر هزینه، در مقابله با جور و ستم نیست، چرا که راههای مسالمتآمیز چرخش و بازپس گیری قدرت در نظامات سیاسی مدرن تعبیه شده است.
بدیهی است قرائت اخیر نمیتواند برای طیف گستردهای از مخاطبان جاذبیتی ایجاد کند. همانگونه که ملاحظه میشود، برخی نامآوران گروه دوم، – اگر بعضاً در مقام انکار ابعاد لاهوتی و متافیزیک حادثه واقع نشوند – اما، بنا به مبادی و مفروضات مکنون و آشکار مندرج در پارادایم نظری مورد استفادهشان، از پرداختن مستقیم به وجوه یاد شده امتناع میورزند. امتناع مورد اشاره، ضمن ایجاد مانع در تکوین رابطه ارگانیک میان آنها و بخشهای وسیعی از جامعه، سرمایه اجتماعی گروه دوم را نیز تا حدودی دچار فروکاهش نموده است.
با این توضیح، ضروری قضیه عبارت از ایجاد تعادل در بازنمایی و به تصویر کشیدن ابعاد «لاهوتی» و «ناسوتی» و نیز وجوه «عرشی» و «فرشی» واقعه عظیم کربلا در قالب یک توصیف غنی، تحلیل فربه، چند لایه و متکثرالوجوه از آن میباشد. تحقق این امر از سختیها و پیچیدگیهای علمی و روشی خاص خود برخوردار میباشد. حسب اطلاع ناقص نگارنده، هنوز توازن لازم آن چنان که باید و شاید، میان جریانهای فکری مختلف در اینباره برقرار نشده است، و ما هنوز نیازمند گفتگوهای بیشتر با هدف تعاطی بیشتر دیدگاهها و نقطه نظرات در اینباره، با رویکردهای چند رشتهای و میان رشتهای هستیم.
نظر شما