پیام‌نما

لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ * * * هرگز به [حقیقتِ] نیکی [به طور کامل] نمی‌رسید تا از آنچه دوست دارید انفاق کنید؛ و آنچه از هر چیزی انفاق می‌کنید [خوب یا بد، کم یا زیاد، به اخلاص یا ریا] یقیناً خدا به آن داناست. * * * لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّی تُنفِقُواْ / آنچه داری دوست یعنی ده بر او

یادداشت بین الملل؛

سرزمین فلسطین یک سده پس از اعلامیه بالفور

سرزمین فلسطین یک سده پس از اعلامیه بالفور

شاید روند بیداری اسلامی و برآمدن حاکمانی از جنس مردم که دغدغه وحدت و رسیدگی به اوضاع آشفته این روزهای جهان اسلام را دارند نقطه امید و شروعی بر پایان رژیم غاصب صهیونیستی باشد.

خبرگزاری مهر، گروه بین الملل - امیر حسین رجبی معمار: این روزها یکصمین سالگرد صدور اعلامیه بالفور وزیر امور خارجه ی بریتانیا در سال ۱۹۱۷ میلادی است. اعلامیه ای که طلیعه تاسیس رژیم صهیونیستی و آغاز بر کشتار، آوارگی و رنج صد ساله فلسطینی ها به شمار می رود.

سفر بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسراییل به لندن و جشن گرفتن این رخداد تاریخی نشان دهنده نقش تاریخی و بارز بریتانیا و در ادامه ایالات متحده آمریکا در تاسیس، تداوم و تقویت رژیم اشغالگر قدس است.

آنچه امروز مورد نیاز است علاوه بر ریشه شناسی چنین پدیده ای، واکاوی این نکته حیاتی است که چرا پس از گذشت یک قرن همچنان مساله فلسطین حل نشده باقی مانده و این ملت نتوانسته اند حقوق از دست رفته خود را بازیابند.

به نظر می رسد باید از تاریخ پند گرفت و با تحلیل آسیب شناسانه به راهبردی کارساز برای آینده دست یافت. در ادامه این نوشتار تلاش می شود تا با بیان چند مورد تاثیرگذار به گوشه ای از آسیب شناسی علل ناکامی در آزادسازی قدس پرداخته شود.

عدم مشروعیت و وابستگی بیشتر سران جهان اسلام

بدون شک یکی از مهم ترین دلایل ناکامی تلاش های جهان اسلام برای کمک به فلسطینیان، سستی بنیان حاکمیت ملی و استبدادی و وابسته بودن بخش بزرگی از سران کشورهای اسلامی و به ویژه جهان عرب بوده است.

برای این رهبران مساله فلسطین نه فی ذات مهم بلکه دستاویز تهییج افکار عمومی و توجیه سیاست های نادرست و نامشروع خودشان تلقی می شود. وابستگی مادی و معنوی آنان به کشورهای غربی سبب شده که نتوانند یک سیاست خارجی ملی، مستقل و مبتنی بر منافع جمعی کشورهای مسلمان در پیش بگیرند و مساله فلسطین را در صدر اولویت های خود قرار دهند.

چنین رهبرانی چه در قالب جمهوری و چه پادشاهی، دفاع از آرمان فلسطین را بیشتر نوعی ژست پان عربیستی و سرپوشی بر ناتوانی ها و بی کفایتی های خود در اداره ی امور کشورشان می دانند که آن را صرفا به یک مشکل عربی تقلیل داده و رویه های ملی گرایانه به آن می دهند.

در این میان تنها کشورهایی نظیر جمهوری اسلامی ایران، سوریه و گروه هایی همانند حزب الله لبنان و حماس، موضوع فلسطین را به عنوان یک مشکل فراملی و فراعربی و مربوط به کلیت جهان اسلام شناسایی کرده اند و تلاش هایشان را در این راستا معطوف ساخته اند.

دل بستن به گفتگو و کوتاه آمدن از خواسته ها

شکست های چند باره ارتش های عربی از ارتش اسراییل، آنان را به این باور نادرست رساند که راهکار نظامی ره به جایی نخواهد برد و آنان باید وارد گفتگو با رژیم صهیونیستی و حامیان غربی آن شوند. مصر با انعقاد پیمان کمپ دیوید و عادی سازی روابط خود با اسراییل آغازگر این راه شد و طولی نکشید که دیگر کشورهای عربی هم به دنبالش حرکت کردند.

فشارها به حدی زیاد شد که سرانجام سازمان آزادی بخش فلسطین هم که هدفش از نامش پیداست به روند سازش پیوست، پیمان اسلو امضا شد و این سیر قهقرایی تا به امروز هم ادامه دارد و در حال حاضر سعودی ها سکاندار آن شده اند.

امروز پس از گذشت چهار دهه از صلح مصر با اسراییل روشن است که تمام این کوتاه آمدن ها که به امید رسیدن به صلحی پایدار برای فلسطینی ها و احقاق حقوقشان توجیه می شد تقریبا هیچ دستاورد قابل لمسی نداشته اند و دامنه زیاده خواهی های سران تل آویو پایان ناپذیر است.

در این میان چراغ مقاومت با مبارزات رزمندگان حزب الله لبنان و پیروزی آنان در آزادسازی جنوب لبنان از اشغال اسراییل و ایستادگی جانانه آنان در جنگ ۳۳ روزه و همچنین پیروزی های حماس و جهاد اسلامی در نوار غزه همچنان فروزان باقی ماند و از نوری کم سو به مشعلی امیدوار کننده و روشنی بخش بدل گشته است.

ناکامی های پیوسته اسراییل در جنگ با حزب الله و حماس افسانه شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی را نزد افکار عمومی جهان اسلام به ویژه جوانان از بین برد و امروز دامنه مبارزه با اشغالگران قدس به کرانه باختری هم کشیده شده است.

ستیز جریان سازش با جریان مقاومت و بازی در زمین دشمن

جریان سازش با رژیم صهیونیستی نه تنها به عادی سازی روابط با دشمن صهیونیستی پرداخته و درصدد از بین بردن قبح چنین اقدامی است بلکه با انواع و اقسام تحریک ها، بهانه تراشی ها مشغول توطئه علیه جبهه مقاومت است.

این دامن زدن به اختلاف ها و تفرقه افکنی به سرکردگی حاکمان سعودی و برخی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در جریان است نقشی اساسی در جدا کردن صفوف کشورهای اسلامی و درگیر ساختن جبهه ی مقاومت در اموری نظیر نبرد با گروه های تکفیری داشته است.

این نبرد بی امان چند ساله با تروریسم تکفیری و سلفی هرچند تجربیات گران بهایی برای رزمندگان مقاومت به همراه داشت اما جهان اسلام را درگیر مسایل حاشیه ای بسیاری کرد که سبب خروج فلسطین از اولویت ها شد.

نقطه اوج این فتنه افکنی ها را در تروریستی نامیدن جنبش حزب الله در نشست سران سازمان همکاری های اسلامی که- علت وجودی آن رسیدگی به مساله ی فلسطین بوده است- می توان دید. همچنین کشاندن حماس به روند سازش و گفتگو با اسراییل نیز طرح دیگر سعودی است.

نتیجه گیری

آنچه در سطور بالا گفته شد تنها بخشی از عواملی است که سبب شده به رغم گذشت یکصد سال هنوز مساله فلسطین حل نشده باقی مانده باشد و چندین نسل از مردمان این دیار در آوارگی و غربت روزگار خود را به سر برند و با آرزوی دیدار سرزمین پدری خویش روی در نقاب خاک کشند.

تجربه تاریخی روشن تر از آن است که به گفتن نیازی باشد اما باید گفت تنها راه حل مساله فلسطین اجماع تمامی کشورهای اسلامی بر یک نقطه مشترک حول محور تحقق تمامی خواسته ها و حقوق ملت فلسطین و پرهیز از اعتماد به طرف های غربی و ادامه ی مقاومت و سخن گفتن از موضع قدرت است.

شاید روند بیداری اسلامی و برآمدن حاکمانی از جنس مردم که دغدغه وحدت و رسیدگی به اوضاع آشفته این روزهای جهان اسلام را دارند نقطه امید و شروعی بر پایان رژیم غاصب صهیونیستی باشد.

کد خبر 4137068

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha