۱۳ آذر ۱۳۸۵، ۱۱:۱۶

/ نقدی بر فیلم "گاهی به آسمان نگاه کن" به انگیزه تحلیل کارنامه کمال تبریزی در حوزه هنری /

یک اقتباس ادبی بالقوه جذاب

یک اقتباس ادبی بالقوه جذاب

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر : "گاهی به آسمان نگاه کن" از آن جهت در کارنامه سینمایی کمال تبریزی اهمیت پیدا می کند که رویکرد ویژه ای به اقتباس ادبی در سینمای ایران دارد. اقتباس از اثر عظیمی چون "مرشد و مارگریتا" نوشته میخائیل بولگاکف خود به تنهایی می تواند اعتبار خاصی به یک فیلم سینمایی ببخشد.

رمان عظیم "مرشد و مارگریتا" سه خط داستانی را به طور موازی روایت می کند. خطوطی که در نقاط کلیدی به هم پیوند می خورند و در راستای تم کلی اثر قرار می گیرند : خط قصه سفر ابلیس به مسکو، ماجرای مصلوب شدن مسیح و خط داستانی عشق استاد به مارگریتا. این سه خط به گونه ای پیش می روند که بیش ازهر چیز فضای سیاسی جامعه آن زمان مسکو را در قرینه سازی با اورشلیم عهد کهن قرار می دهند و در پی آن به سرانجامی یکپارچه از جهت مفهومی و ساختاری می رسند. خط قصه سفر ابلیس به مسکو، داستانی غریب از حضور شیطان و همراهانش در میان مناسبات جامعه مسکو در زمان حکومت استالین  است. جلوه های سو رئال قصه با استفاده از مولفه های عینی و قرینه پردازی خطوط  قصه تبدیل به حضوری باورپذیر می شوند و نهایتاً با پیوستن این خطوط به یکدیگر زمان حال و گذشته و سو رئال قصه به نوعی در هم ادغام می شوند. خط قصه استاد و مارگریتا هم با جلو رفتن قصه به گونه ای با داستان مصلوب شدن مسیح پیوند می خورد که تبدیل به کتابی می شود که استاد در حال نگارش آن است.

فیلمنامه نویس "گاهی به آسمان نگاه کن" در اولین اقدام جهت اقتباس مسلماً با چگونگی انعکاس همین جلوه های سورئال، حضور شخصیتهایی ذهنی و طبعاً ایرانیزه کردن مفاهیم ماورایی روبرو بوده، ویژگی مهمی که اولین امتیاز یک اثر اقتباسی می تواند محسوب شود. در راستای همین تغییرات، نویسنده اول از همه ابلیس را به فرشته مرگ (هاتف) تبدیل کرده تا به این ترتیب منطق حضوری این شخصیت هم برخاسته از باورهای دینی و اسلامی ما باشد. فلسفه ظاهر شدن فرشته مرگ به انسان هایی که در آستانه مرگ هستند بهانه خوبی می شود برای نهیب زدن به کسانی که فرصت چندانی برای جبران مافات ندارند.

نمائی از فیلم "گاهی به آسمان نگاه کن" 

در اقدام بعدی فیلمنامه نویس می بایست بستر و فضایی برای روایت قصه انتخاب می کرد که علاوه بر ایرانی بودن، برخاسته از بطن مناسبات حاکم بر جامعه معاصر ایران باشد تا مفاهیم سو رئال قصه اصلی در برخورد با این بستر، جلوه ماورایی و دینی پیدا کنند. تعلق شخصیت اصلی به جمعیت جانبازان دفاع مقدس که مهارت نوشتن را هم از استاد قصه اصلی به امانت گرفته، کمک می کند که قصه بر بستری از روابط، مسائل و دغدغه های این قشر استوار باشد. دفاع مقدس به عنوان رویدادی معاصر که درحافظه تاریخی ملت ایران و بازتاب ایران در جامعه جهانی جای دارد، بهترین بستر انتخابی برای جاری شدن قصه ای خاص با ویژگیهائی است که ذکر آن رفت.

انتخاب آسایشگاه جانبازان به عنوان لوکیشن اصلی و تغییر و تحولاتی که حین جابجایی این مکان ایجاد می شود و این بار "مارگریتا" - روح یک پرستار زمان جنگ - که  انگیزه اصلی را برای تمام کردن کتاب به شخصیت اصلی می دهد از تلاشهای نویسنده در ایرانیزه کردن این خط قصه است. پیوند خوردن این خط قصه با قصه سفر و حضور فرشته مرگ روی زمین هم به مدد خرده داستانهای فرعی صورت می گیرد که به نوعی کثرت آنها فیلمنامه را از یکدستی خارج می کند.

حضور حاجی مال اندوزی که به واسطه رسیدن به پایان عمرش، هاتف بر او ظاهر می شود و طنز ظریفی که فیلمنامه نویس وارد این رویارویی کرده به نوعی از پرداختهای ویژه فیلمنامه است. خطوط برخاسته از این شخصیت و مرگش با وجود مشابهت های عمده با قصه اصلی به واسطه برخی پرداختها متفاوت می شود. پیامدهای مرگ حاجی و پرداختن به حواشی این مرگ و همینطور حضور شخصیت کارپرداز که به نوعی گذشته حاجی و سرانجام قطعی او است از جمله همین کثرت در خطوط قصه هستند که فیلمنامه را دچار پراکندگی می کنند.

هر چند فیلمنامه نویس با تمهیداتی مانند ظاهر شدن هاتف به شخصیت کارپرداز و دگرگونی که به لحاظ این دیدار در حال او ایجاد می شود به نوعی طنز مورد نظرش را در این وجه هم وارد می کند و با وصل کردن این شخصیت به آسایشگاه جانبازان این خطوط پراکنده را به هم پیوند می دهد. طنز ظریفی که ارتباط بسیاری از سکانس های پرگو و حتی به ظاهر غیر لازم را با مخاطب حفظ می کند تا به نوعی کمتر متوجه این کاستی شود. کاراکتر زن حاجی بخصوص با نوع پرداختی که در سکانس مجلس یادبود حاجی دارد و دیالوگهای برقرار شده از این جمله هستند. تمهید حضور حاجی که در پی درخواست چند باره برای به تعویق افتادن مرگش نزد هاتف، تدریجاً در حال سوختن و سیاه شدن است از همان ظرائف طنز گونه ای که این بار از حیث تصویری بروز می کند و تمثیل نزدیکی به آتش جهنم و سوختن را به تصویر می کشد.

از پراکندگی خطوط قصه و تلاش نویسنده برای پیوند زدن آنها به یکدیگر گفتیم. نکته ای که به نظر می آید به نوعی در این اقتباس سینمائی اجتناب ناپذیر بوده و فقط نگاهی به رمان منبع و گستردگی فصل ها و خطوط قصه طراحی شده در آن ما را متوجه گریزناپدیری این وجه می کند.  

کد خبر 415566

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha