خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: انقلاب اسلامی به چه معنا و چگونه و از چه زاویه ای باید مورد تحلیل قرار گیرد؟ چالش های پیش روی انقلاب چیست؟ در تحلیل گفتمان انقلاب اسلامی با مسعود حشمتی؛ پژوهشگر فلسفه به گفتگو نشستیم؛
*سوال اساسی که مطرح می شود این است که آیا انقلابی که بهمن ۵۷ در ایران رخ داد صرفاً یک انقلاب سیاسی بوده است؟ یعنی با انقلاب، صرفاً ساختار شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله از میان رفته و ساختار جدیدی سرِکار آمده است؟ یا اینکه انقلاب ۵۷ حکایت از یک دگرگونی بنیادی در حوزه فرهنگ و تفکر داشته که البته صورت سیاسی نیز دارد؟
در تحلیل هر پدیده غالباً مقیاس تحلیل، جزئی و فردی است و پدیده را بماهو پدیده مورد بررسی قرار می دهند. گاهی تحلیل، کلان می شود و در بررسی یک پدیده به روابط آن با سایر پدیده ها نیز توجه می گردد. یعنی ماهیت یک پدیده صرفاً در ذات آن محقق نمی شود بلکه در تعین آن، علاوه بر ذات، نسبتی که با سایر پدیده ها دارد نیز دخیل است و گاهی تحلیل از وقایع، باز هم کلان تر می شود، یعنی در تحلیل پدیده علاوه بر ذات و نسبت آن با سایر پدیده ها، آن را در بستر زمان بررسی می کنند. یعنی نگاه تاریخی به ماهیت پدیده می شود. به عبارت دیگر برای تحلیل پدیده تطورات آن را در بستر زمان در نظر می گیرند. پس واحد تحلیل می تواند فرد باشد یا جامعه یا تاریخ.
*به نظر شما کدامیک از این تحلیل ها برای انقلاب اسلامی مناسب است؟
جانِ انقلاب اسلامی آن اتفاق و امر وجودی است که رخ داده و هرگز معدوم نخواهد شد. حقیقت انقلاب اسلامی آن نسبتِ غیرسوبژکتیو و دینی است که محقق شده و معنای قدرت و آزادی و عدالت و ... را عوض کرده است
برای بررسی عمیق ماهیت انقلاب اسلامی باید تحلیلی تاریخی به دست داد. جریان حرکت تاریخ در تفکر مدرن، تکاملی و خطی است و هر پدیده اجتماعی از جمله انقلابها در سیر جریانِ توسعه معنا پیدا می کنند. اگر پایان تاریخ، اتوپیای غربی باشد هر انقلابی که در مسیر توسعه نباشد محکوم به شکست و زوال است. اما اگر بر مبنای اندیشه دینی به سیر تاریخ بنگریم و پایان تاریخ، غلبه نهایی جبهه حق بر باطل باشد، بنابراین پدیده های دینی، امکان تحقق و تداوم را از منظر فلسفه تاریخ خواهند داشت.
در فلسفه تاریخ شیعی، تاریخ عرصه نبرد انبیا و اولیاء الهی با طواغیت و شیاطین است، جبهه حق در برابر جبهه باطل. اگر یک انقلاب یا حرکت اجتماعی بر مبنای دین و در جهت تحقق آرمانهای الهی باشد در جبهه حق قرار دارد و چون برآیند تاریخ به نفع جریان حق خواهد بود پس آن حرکت یا انقلاب امکان تداوم تاریخی دارد.
با این نگاه باید بین حقیقت انقلاب اسلامی و ساختارهای سیاسی اجتماعی که موجب تحقق انقلاب در عینیت می شود، تفاوت گذاشت. جانِ انقلاب اسلامی آن اتفاق و امر وجودی است که رخ داده و هرگز معدوم نخواهد شد. حقیقت انقلاب اسلامی آن نسبتِ غیرسوبژکتیو و دینی است که محقق شده و معنای قدرت و آزادی و عدالت و ... را عوض کرده است. انقلاب اسلامی بازگشت به دیانت و پیوستگی با حق و حقیقتی است که پوشیده شده بود. انقلاب اسلامی، انقلاب دردمندانی است که دغدغه تحقق دین حداکثری را در همه ساحات زندگی بشری دارد.
*انقلاب اسلامی در راستای رسیدن به اهداف خود تا چه میزان موفق بوده است؟
در یک نگاه تاریخی گرچه انقلاب نتوانسته است متناسب با اهداف کلان و الهی خود ساختارهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی طراحی کند و در عرصه تحقق عینی آرمان خود، توفیق چندانی نداشته است اما این هرگز به معنای شکست نیست.
جامعه شناسی از تحلیل ماهیت اصیل انقلاب اسلامی عاجز است چون که این انقلاب، از جنس انقلاب های مدرن نیست
انقلاب آن حقیقت نورانی است که در ظلمت آخرالزمان روزنه ای به عالم دینی گشوده است و نمی خواهد حکومتی از سنخ حکومت های مدرنی باشد که یکسره سودای دنیا دارند. انقلاب آن تحولی است که در جان انسان ها روی داده است و آنان را تبدیل به آدمهای دیگری کرده است که در مقیاس و مدلهای مادی قابل تحلیل نیستند.
علوم جدید از جمله جامعه شناسی از تحلیل ماهیت اصیل انقلاب اسلامی عاجز است چون که این انقلاب، از جنس انقلاب های مدرن نیست. البته انقلاب باید بتواند سیاست، فرهنگ و اقتصاد متناسب با خود را داشته باشد.
*چالش های پیش روی انقلاب اسلامی در عدم تحقق برخی اهداف و عدم تحول برخی ساختارهای به جا مانده از گذشته چیست؟
شاید ساختارهایی که به کمک آنها انقلاب اسلامی اداره می شود به نوعی غربزده بوده و به همین دلیل دچار فساد شده باشند اما بین حقیقت اصیل انقلاب و ساختارها و تحقق عینی آن باید تفاوت نهاد. اگر به حقیقت انقلاب اسلامی ایمان داشته باشیم، متوجه می شویم که تمام مشکلات و معضلات اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی، آزمون و امتحانی برای یاران انقلاب است. لذا این تحلیل، هرگز به معنای چشم بستن بر واقعیت موجود نیست. شاید رهبر انقلاب نیز به همین دلیل به آیات ۶۱ و ۶۲ سوره شعراء اشاره نمودند؛
لَمَّا تَرَءَا الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسیَ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ(۶۱) قَالَ کلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبیّ سَیهَدِینِ(۶۲)
و چون دو جماعت یکدیگر را بدیدند، یاران موسی گفتند: ای وای! ما را گرفتند (۶۱) (موسی) گفت: هرگز! پروردگار من با من است و رهبریم خواهد کرد (۶۲)
یعنی تمام این انبوه مشکلات به مثابه لشکر فرعون است که همه می بینند به سمت ما با سرعت در حرکت است و عده ای می گویند: ای وای مشکلات بر انقلاب غلبه کرد. اما خدایی که از اول انقلاب همراه بوده است راه هدایت و برون رفت از معضلات را قطعاً نشان خواهد داد. نباید دلمان بلرزد باید ایمان به مسیر و به هدف خود داشته باشیم. مسیر حق بدون سنگلاخ نیست. اساساً در هر انقلاب کوره ای هست، این کوره، کوره تصفیه است و طبقات مردم انقلابی از این کوره بیرون می آیند.
باید درک کنیم که مسئله پیشرو یک پیشآمد بزرگ تاریخی و گشوده شدن عالمی دیگر و بسط تفکر دینی است. انقلاب اسلامی آغازی بر پایان دوره یک تمدن عظیم چند صد ساله است. برای قضاوت در این مقیاس، چهل سال، زمان اندکی است.
ما داعیه صدور انقلاب را داریم اما نه به این معنا که ما اقداماتی بکنیم و حکومتی را ساقط و حکومت اسلامی را جایگزین آن کنیم. بلکه به این معنا که این انقلاب، خود، بسط پیدا می کند و به جانها سرایت کرده و آنها را احیاء می کند.
*وظیفه دانشجویان، طلاب و مسئولان نظام امروز در قبال انقلاب اسلامی چیست؟
وظیفه ای که دانشجویان و طلبه ها در قبال انقلاب اسلامی دارند نمی تواند یک وظیفه بخش نامه ای و دستوری باشد. اگر صدای حقِ انقلاب که فریاد بر سرِ استکبار جهانی است به گوش جانِ کسی برسد، او خود، مسیر حرکت انقلابی خویش را درمی یابد و کسانی که چنین گوش و چشمی ندارد حداقل سعی در انکار و ایجاد مانع ننماید. مسئولان نظام باید گوش شنواتر و چشم بیناتری در این زمینه داشته باشند. باید مسیر حرکت خود را بر اساس منویات رهبری ترسیم کنند که آن تنها راه عبور ما از این پیچ تاریخی است.
نظر شما