پیام‌نما

وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ * * * یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود. * * * از تو کی خوشنود گردند ای ودود! / از رهی، هرگز نصاری و یهود؟

۲۶ آذر ۱۳۸۵، ۱۰:۱۶

دغدغه‌های شخصی فیلمساز یا نیاز فیلم و فیلمنامه؛ نگاهی به دوپارگی خطوط داستانی فیلم‌های کیمیایی به بهانه برنامه مرور آثار در دانشگاه تهران

دغدغه‌های شخصی فیلمساز یا نیاز فیلم و فیلمنامه؛ نگاهی به دوپارگی خطوط داستانی فیلم‌های کیمیایی به بهانه برنامه مرور آثار در دانشگاه تهران

مولفه مشترک فیلم‌های مسعود کیمیایی به خصوص آثار متأخر او را شاید بتوان دوپارگی در خطوط قصه و فیلم دانست. پراکندگی که بیش از هر چیز برخاسته از دغدغه‌های شخصی فیلمساز است نه نیاز فیلمنامه و فیلم.

به گزارش خبرنگار مهر، در آثار اخیر کیمیایی به طور شاخص می توان به "ضیافت"، "اعتراض"، "مرسدس"، "سربازهای جمعه" و تا حد زیادی "حکم" اشاره کرد که هر یک به نوعی متأثر از نوع نگاه و دغدغه های شخصی فیلمساز هستند که در انتها منجر به فیلمی یکدست و روان نشده است.

نمایی از فیلم "سربازهای جمعه"

در "ضیافت" خط قصه قرار قدیمی که چند جوان را در زمان حال دور هم جمع می کند از جذابیت و بار روایی ویژه ای برخوردار است و پتانسیل اداره قصه را حتی تا انتها داراست. مولفه گذر زمان که منجر به تغییرات در آدم های دیروز می شود از عواملی است که همیشه معرف دوران گذار است. دوران گذار از دغدغه های کیمیایی است و این بار تأثیری که می تواند بر روابط مستحکم چند جوان قدیمی بگذارد، محوریت پیدا کرده است.

ارتقاء موقعیت اقتصادی و اجتماعی یا برعکس از مسائلی است که می تواند ملاقات امروز این چند جوان را نمادین کند. تغییر و تحولات اعتقادی هم به تبع همین ارتقاء موقعیت ها در این گردهمایی برجسته می شود و نهایتاً عشق هایی که در پرده مانده و هنوز مجال حضور پیدا نکرده است.

در کنار این خط در حالی که جذابیت موقعیت ساخته شده جوابگوی بار روایی است، فیلمساز با زوم کردن روی رابطه دو شخصیت از این جمع همه را به نوعی کنار می گذارد و قصه را به سطحی دیگری از روایت می برد: قصه پلیسی - جنایی و تعقیب و گریزهای برخاسته از آنکه تنها نخ ارتباطی اش با خط قصه اول یک تمهید سست است: دو شخصیت پلیس و خلافکار دو نفر از همان جوانان حلقه اخوت هستند که به این بهانه تغییر سطح روایت منطقی می شود. در حالی که این تغییر ناشی از نیاز قصه نیست بلکه فقط به خواسته و در جهت علاقه فیلمساز است.

در "اعتراض" هم خط قصه فعالیت های سیاسی جوانان اطلاح طلب امروز در کنار خط قصه مردی از نسل رفاقت های قدیم که دغدغه های دیروز و عشق های گذشته را در سر دارد، روایت می شود. هر چقدر قصه در روایت نوستالژیک امیرعلی موفق عمل می کند و می تواند از جذابیت های بالقوه موقعیت مردی که دچار تضاد با جامعه پیرامون است به خوبی استفاده کند، روایت مبارزات سیاسی جوانان الکن است و نمی تواند به روان بودن خط قصه اول نزدیک شود.

به خوبی مشخص است که موقعیت امیرعلی و مسائلش برای فیلمساز ملموس است که می تواند مثلاً از بازی وحشیانه خروس جنگی استفاده کارکردی در خدمت مفهوم کند. قرینه پردازی موقعیت خروس های جنگی که بازیگران اصلی روی صحنه هستند با جوانان دانشجویی که دلمشغولی سیاسی دارند و به همین گونه بازیچه دست های پشت پرده قرار می شوند، یکی از این مفاهیم است. تأکید بر وجه غیرانسانی حاکم بر مسابقه و تشنج حاکم بر این فضا همه در جهت این قرینه پردازی طراحی شده اند.

"مرسدس" از فیلم هایی است که تمرکز بر یک شب در اختیار داشتن مرسدس بنز را با شکل گیری عشقی ناکام به نحوی متعادل می کند و می تواند نگاهی یکسان به هر دو خط قصه داشته باشد، هر چند با شکل گیری رابطه عاطفی میان دو جوان به نوعی رابطه سه دوست دستخوش سکون می شود و آن پرداخت و طراحی اولیه برای به هم پیوستن و رفاقت آنها کمرنگ می شود. رفاقت و پیوندی که می توان از آن به عنوان مولفه مشترک فیلم های اخیر کیمیایی نام برد.

در فیلم "سربازهای جمعه" این دوپارگی بیشتر به چشم می آید، آن هم در شرایطی که قصه آغاز خوبی دارد و شکل گیری یک رفاقت ریشه دار را در دوران سربازی به تصویر می کشد. رفاقتی که با مرگ پدر یکی از آنها و نقشی که این رفیق در موقعیت بحرانی پیشرو برای دوستش پیدا می کند پررنگ می شود. خط قصه ای که با ورود خواهر یکی از این دو نفر (نقره) و دنبال کردن داستان غریبش، قصه به خطی دیگر و کاملاً متفاوت می رود.

این اتفاق در حالی به وقوع می پیوندد که خط قصه رفاقت های سربازی همانجا روی تختی در حیاط رها می شود تا منولوگ های نقره و داستان غریبش محوریت پیدا کند. روایتی که به همخوانی با خط اول نمی رسد و نمی تواند به پیوند با خط قصه اصلی برسد که به نظر می آید از جذابیت بیشتری برخوردار است و حیطه ای است که فیلمساز مناسبات و زوایای پنهانش را به خوبی می شناسد و به آن مسلط است.

"حکم" هم به نوعی دیگر و با شدت و ضعف همین مولفه را در آثار کیمیایی دنبال می کند. مجموعه ای از فیلم هایی که همه مضامین بالقوه جذابی برای یک فیلم بلند دارند، اما در میانه راه ناگهان راه به جایی می برند که نمی توان نامش را خط فرعی پررنگ شده گذاشت.

کد خبر 422528

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha