خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: یکی از وظایف مهم امام حسن عسکری علیه السلام، به علت پنهانی بودن امر ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، معرّفی آن حضرت به شیعیان بود تا آنان ضمن دیدار با او و شناخت آخرین حجت خدا، بتوانند خبر ولادت را در اختیار دیگران قرار دهند و بدین ترتیب جامعه شیعه، دچار اشتباه و انحراف نگردد.
شناخت جانشین هر امام در نزد شیعیان به خصوص بزرگان شیعه امری بسیار مهم بود؛ از این رو اصحاب بر اساس وظیفه، این سؤال را از امام عصر خود میپرسیدند که امام و جانشین پس از شما کیست؟ تا هم شناخت بیشتری از دوازده امام داشته باشند و هم اگر برای امام حادثه ای رخ داد و ایشان به شهادت رسید، آنان بدانند باید به چه کسی رجوع کنند. این مطلب در رابطه با اصحاب امام حسن عسکری علیه السلام نیز جاری بود که به نمونههایی از آن اشاره میشود:
«احمدبن اسحاق از علما و بزرگان شیعه و یکی از اصحاب با وفای امام یازدهم میگوید:
خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شدم و میخواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم. ولی قبل از آنکه حرفی بزنم، امام آغاز سخن کرد و فرمود: «ای احمدبن اسحاق! خدای تعالی از زمانی که آدم را خلق کرد زمین را خالی از حجت نگذاشت و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نمی گذارد، به واسطه او بلا را از اهل زمین دفع میکند و به خاطر او باران نازل میکند و برکات زمین را خارج میسازد».
احمدبن اسحاق میگوید: پس من گفتم: ای پسر رسول خدا! امام و جانشین پس از شما کیست؟ پس حضرت با شتاب برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر روی شانه اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید. پس حضرت فرمود:
«ای احمدبن اسحاق! اگر نزد خدای عزوجل و حجتهای او گرامی نبودی، این فرزند را به تو نشان نمی دادم. همانا او هم نام و هم کنیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است و کسی است که زمین را پر از عدل و داد میکند، همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد».
«ای احمدبن اسحاق! او در این امت، مانند خضر علیه السلام و ذی القرنین است. او غیبتی طولانی خواهد داشت.
کسی در آن از هلاکت نجات پیدا نمی کند، مگر کسی که خدای تعالی او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و [در دعا] به تعجیل فرج او موفق سازد».
احمدبن اسحاق میگوید: پس عرض کردم: ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ [در این هنگام] آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن در آمد و فرمود:
«انا بقیة اللّه فی ارضه و المنتقم من اعدائه، فلا تطلب أثراً بعد عین یا احمدبن اسحاق»؛ «من بقیة اللّه [و ذخیره خداوند] در زمین هستم و از دشمنان او انتقام میگیرم. ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده و دیدن با چشم به دنبال نشانه نباش».
احمدبن اسحاق میگوید: پس شاد و خرّم بیرون شدم…. (١)
این گونه دیدارها گاه به صورت فردی و برای یک نفر اتفاق میافتاد (مانند دیدار احمدبن اسحاق اشعری قمّی) و گاه به صورت دسته جمعی و برای تعدادی از اصحاب و دوستداران. صدوق قدس سرّه یکی از دیدارهای جمعی را چنین نقل میکند: «معاویة بن حکیم، محمدبن ایوب و محمدبن عثمان عمری گویند: ما چهل نفر در منزل امام حسن عسکری علیه السلام بودیم و او فرزندش را به ما نشان داد و فرمود:
«این امام شما پس از من و خلیفه و جانشین من بر شماست، از او اطاعت کنید، و پس از من در دین خود متفرق نشوید که هلاک خواهید شد، بدانید که بعد از این او را نخواهید دید».
آنان گویند: «از حضورش بیرون آمدیم و پس از چند روز امام حسن علیه السلام از دنیا رفت». (٢)
امام حسن عسکری علیه السلام فرزند بزرگوار خویش حضرت مهدی علیه السلام را به برخی افراد نشان میداد تا ضمن اعلام ولادت ایشان، شیعیان با امام زمان علیه السلام آشنا شده و از وجودشان بهره گیرند.(٣)
برای اثبات ولادت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به احادیث عام ذیل که مورد قبول فریقین (شیعه و اهل سنت) است میتوان استناد کرد.
حدیث من مات
در کتاب فریقین (شیعه و عامه) روایت مشهور و معروفی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده است که «مَن مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیة؛
هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است. » (۴) این حدیث حاوی نکات مهمی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به صراحت بیان می کند، هرکس امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلی از دنیا میرود. اطلاق کلام پیامبر، شامل همة مسلمین شده و مردم همة زمانها را در بر میگیرد. نکتة لطیف اینکه حضرت از تعبیر «زمانه» استفاده کرده است و یعنی امام زمان خودش را باید بشناسد. پس باید در هر زمان امام زمان باشد.
پیامبر، مرگ کسی که امام زمانش را نشناسد مرگ جاهلی معرفی کرده است. مرگ جاهلی که همان مرگ کفر و ضلالت و گمراهی است به دنبال زندگی جاهلانه و در مسیر تباهی است، و سرانجام چنین مرگی کیفر و عذاب است. این نشان می دهد که امام زمان شخصیت و جایگاهی دارد که معرفت نداشتن به او مساوی با عدم ایمان و مرگ زمان کفر و جاهلیت است.
افزون بر این، از کلام پیامبر به دست می آید که صرف شناختن و اطلاع داشتن کافی نیست؛ بلکه منظور از معرفت و شناخت این است که باید همراه امام زمان باشد زیرا معنای امام، پیشوایی و رهبری است، ولذا وظیفه دیگران تبعیت و پیروی از اوست.
از بیان بالا چنین استفاده می شود که طبق بیان پیامبر لازم است در هر زمان امام باشد تا مردم او را شناخته و پیروی از او نمایند، و این امام چنان شخصیت و جایگاهی دارد که معرفت نداشتن به او مرگ کفر وجاهلی را به دنبال دارد؟ به راستی آیا نتیجة نشناختن حاکمان ستمگر و جاهل میتواند مرگ جاهلی باشد؟ آیا عاقبت عدم معرفت نسبت به کسی که حاکم اجرایی دنیوی است و فضیلت و ویژگی خاصی ندارد می تواند مرگ کفر باشد؟
منابع:
١-کمال الدین وتمام النعمة، ج ۲، ب ۳۸، ح ۱.
٢-کمال الدین وتمام النعمة، ج ۲، ب ۴۳، ح ۲.
٣-طلوع خورشید،مهدی یوسفیان صص٥٣-٤٩
۴- بحارالانوار، ج۳۲، ص۳۳۱، ح۳۱۷؛ صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳؛ صحیح مسلم، ج۶، ص۲۱و۲۲.
نظر شما