۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، ۱۱:۴۲

«رادیو سکوت» برای فارسی‌زبانان خواندنی شد

«رادیو سکوت» برای فارسی‌زبانان خواندنی شد

رمان رادیو سکوت به قلم آلیس آزمن به فارسی ترجمه و منتشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، نشر نون رمان «رادیو سکوت» اثر آلیس آزمن را با ترجمه ثمین نبی‌پور روانه بازار کتاب کرد.

این اثر که دومین رمان منتشر شده از نویسنده جوان آن به شمار می‌رود در قالب داستانی خلاقانه به بررسی روابط انسانی در دنیای مجازی  می‌پردازد.  

این رمان از سوی منتقدان به عنوان داستانی خوش‌ساخت درباره روابط، کشف هویت، مصائب زندگی‌های خانوادگی، نظام آموزشی و بسیاری از مسائل روز و جاری جوانان معرفی شده است.

این رمان داستان جوانی به اسم فرانسیس را روایت می‌کند که تنها و تنها به فکر درس خواندن است و هیچ مانعی را برای رسیدن به این هدف در سر راه خود تحمل نمی‌کند. با این همه آشنایی او با اولد اما برای او نقطه عطفی است که باعث می‌شود او به معرفی شخصیت حقیقی خودش بپردازد.

آلیس آزمن در این اثر تصویری گیرا و شفاف از جهانی ارائه می‌دهد که در آن فن‌آوری‌های نوین فرصت برقراری ارتباط و دوستی‌هایی را نوید می‌دهد که از تعریف سنتی دوستی فراتر می‌روند.

در بخشی از این رمان می‌خوانیم:

کاریس لست گفت: «می‌تونی بشنوی؟» یکهو پرید جلوی من و کم مانده بود محکم بخورم بهش. هر دو روی سکوی ایستگاه قطار ایستاده بودیم. هر دو پانزده سال داشتیم و با هم دوست بودیم.

گفتم: چی؟ چون یک گوشی هدفون توی گوشم بود و جز موسیقی، هیچ چیز دیگری نمی‌شنیدم. فکر کنم انیمال کالکتیو بود.

کاریس خندید. زیاد پیش نمی‌آمد که او بخندد. گفت: صدای موزیکت زیادی بلنده. انگشتش را انداخت دور سیم هدفون و آن را کشید: گوش کن!

بی‌حرکت سر جایمان ایستادیم و گوش کردیم و تک تک چیزهایی را که در آن لحظه به گوشم رسید به خاطر دارم. صدای غرش قطاری را شنیدم که تازه از آن پیاده  شده بودیم. قطار از ایستگاه  دور شد و به دل شهر تاخت. صدای نگهبان  گیت بلیت را شنیدم که به پیرمردی توضیح می‌داد قطار سریع‌السیر به مقصد سنت پانکراس به خاطر برف لغو شده. صدای گوش خراش ترافیک را شنیدم، صدای بالای سرمان، صدای سیفون دستشویی ایستگاه را و صدای قطار ورودی به ایستگاه قطار ساعت هشت و دو دقیقه به مقصد رمزگیت و صدای پارو شدن برف‌ها و  صدای ماشین آتش‌نشانی و صدای کریس و... و.

سوختن

برگشتیم به شهر پیش رویمان خیره شدیم؛ برف گرفته و مرده. معمولا می‌توانستیم از همین ایستگاه ساختمان مدرسمه‌مان را ببینیم. امروز اما ابری از دود دیدمان را مسدود می‌کرد...

این رمان را نشر نون در  ۳۸۳ صفحه با قیمت ۳۳ هزار تومان منتشر کرده است.

کد خبر 4300304

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha