به گزارش خبرگزاری مهر، محمد ایمانی در ستون یادداشت روز در شماره امروز کیهان نوشته است: اگر سر سوزنی غیرت بود، نه فؤاد سینیوره با ایهود اولمرت نرد عشق می باخت و نه دیگر سران عرب با فرستادگان اسرائیل و آمریکا و انگلیس. اگر ذره ای شرافت و مسلمانی بود این جماعت برای اعدام صدام اشک ماتم نمی ریختند و به بهانه سر به نیست شدن دیکتاتور خون آشامی که جز نکبت و جنایت و فتنه برای منطقه به ارمغان نیاورد، ادعا نمی کردند ایرانیان و شیعیان در حال توطئه علیه سنیان هستند.
اگر شرف و دیانتی باقی مانده بود، با صدای بلند اعلام می کردند که از حوادث دو دهه اخیر عبرت گرفته و دیگر نمی خواهند اشتباهی در حد حمایت از صدام جانی داشته باشند. اما گویا سرنوشت آنها همان سرنوشت صدام است که چنین به تلاطم و دست و پا افتاده اند.
تبار آنها مشخص است و فرجامشان نیز. آنها از تبار همان قومی هستند که یهود و نصارا را برخلاف حکم پروردگار به دوستی گرفتند و خداوند در آیات 51 تا 60 سوره مائده مذمتشان کرد.
آنها از نسل عبدالله بن ابی منافقند که پس از جنگ بدر ادعا کرد «من از هم پیمانی با یهود برائت نمی جویم زیرا از حوادث مشکل می ترسم و به آنها نیاز دارم.» آری از خیانت و ارتداد این قوم باید مراقب بود اما بخواهند یا نخواهند، تقدیر خداوند چیز دیگری است؛ «یا ایهاالذین آمنوا من یرتد منکم عن دینه فسوف یأتی الله بقوم یحبهم و یحبونه... ای کسانی که ایمان آورده اید! هرکس از شما از دین خود برگردد- و مرتد شود- خداوند قومی را می آورد که آنهارا دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند. در برابر مؤمنان، فروتن و در برابر کافران، سرسخت و قدرتمندند. در راه خدا جهاد می کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمی هراسند.»
در تفسیر این آیه، مراد از قوم خدادوستی که خدا هم آنها را دوست دارد، علی بن ابیطالب را مورد اشارت قرار داده اند چندان که رسول خدا پس از ناکامی سایر سرداران در فتح قلعه یهودیان (خیبر) فرمود «فردا این پرچم را به دست مردی خواهم سپرد که او خدا و رسول را دوست دارد و خداوند و پیامبرش هم او را دوست دارند، پی درپی به دشمن حمله می کند و هرگز نمی گریزد، باز نمی گردد تا اینکه خداوند به دست او پیروزی را نصیب مسلمانان می کند.» و چنین هم شد.
و نیز فرموده اند مراد از این آیه، حضرت بقیه الله الاعظم(عج) و یاران او هستند که با تمام قدرت در برابر ستمگران و طواغیت می ایستند. و نیز نقل شده که از پیامبر اعظم(ص)، منظور آیه مذکور را پرسیدند، حضرت به سلمان اشاره کرد و فرمود «او و یاران و هم وطنان او هستند. اگر دین به ستاره ثریا بسته باشد و در آسمان ها قرار گیرد، مردانی از فارس آنها را به دست خواهند آورد.»
و این سه تفسیر در طول هم است؛ مردمانی شجاع و تأسی جسته به علی(ع) و فرزند قائم او(عج) که ارتداد و تذبذب و پیوند مدعیان مسلمانی با دشمنان دین، آنها را از جهاد و مجاهدت باز نمی دارد و هیچ سرزنشی در آنها کارگر نیست.
فرجام کار این دوم قوم- روی گردانندگان از دین که با یهود و نصارا هم پیمان شده اند و آنها که بر دین استوار مانده اند- چه خواهد شد؟ این کلام صریح خداوند در همان سوره مائده است که «سرپرست و ولی شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده اند... و هرکس که ولایت خدا و رسول او و مؤمنان را بپذیرد، پس به یقین حزب الله غالب و پیروز است.»
روزگار سختی بر مسلمانان سپری می شود.
شکی در این نیست. و کدام تلخی از این بالاتر که خنجر دوست نمایان را کاری تر از شمشیر کند و شکسته دشمنان در پهلوی امت اسلامی بیابی؟! این غربت از آن روز آغاز شد که مسلمین ولی امر خویش را پس از پیامبر گم کردند و هر طایفه به طرفی رفتند. امت اسلام دچار اولیای متعددی شد که هر یک سازی تازه کوک می کردند و بدعتی تازه می آوردند تا برسیم به روزگار معاصر که این تفرقه و تشتت، به اشغال قبله اول مسلمین به دست دشمن ترین دشمنان خدا منجر شد.
اما هرچه بود، آن روزگار غفلت و غربت سپری شد. ارتدادها و نفاق ها اگرچه امت اسلام را بسیار آزرد اما در برابر این موج خوف و خیانت، مردمانی سر بلند کردند شجاع و نستوه، بی هراس از سرزنش ها. و شد آنچه شد.
عین بلاهت است تدبیر قدرتمندانی که در منطقه و خارج از آن خیال می کنند با راه انداختن موج شیعه هراسی می توان آب رفته را به جوی بازگرداند. مگر نه اینکه برخلاف اراده قدرت ها، خداوند لنگر ثبات آمریکایی ها در منطقه- رژیم پادشاهی پهلوی- را از هم گسیخت و رژیمی را که خود ژاندارم آرامش و ثبات به نفع غرب و حکومت های وابسته خاورمیانه و خلیج فارس تلقی می شد، درهم ریخت؟ و مگر نه اینکه برخی دولت های خائن عربی دست در دست آمریکا و اسرائیل و انگلیس و فرانسه گذاشتند تا به دست جنایتکاری چون صدام، ریشه نهال نورسته مقاومت اسلامی را در ایران از جای برکنند؟ چه شد عاقبت کار؟ شرمندگی و روسیاهی برای که ماند و سربلندی و عزت از آن که شد؟
آری این روزها پایتخت برخی کشورهایی که سران مسلمان مرتد بر آنها حکومت می کنند صحنه رفت و آمد دیپلمات ها و فرستادگان اسرائیل و آمریکا و انگلیس است که برای پایان دادن به کابوس تجدید قدرت خاورمیانه اسلامی، خود را به آب و آتش می زنند. اما حقیقت این است که امروز جای جای جهان اسلام، از برکت مجاهدت صحابی راستین پیامبر اعظم و در رأس آنها امیرمؤمنان علی(ع) که از سرزنش ها نترسیدند و جا نزدند، استوانه های ستبر مقاومت و جهاد و پیروزی روییده است. و فرقی نمی کند صدام را برای چنین روزگاری زنده نگاه دارند یا مجبور شوند برای پوشاندن رسوایی های بیشتر، از پای درآورند. فرقی نمی کند که حسنی مبارک خیانت کند یا ملک عبدالله یا همه با هم.
آب از سر آنها گذشته است. جایی که خواری و شکست بر شانه های جرج بوش و تونی بلر حلقه زده و ارباب ها به وضع تحقیرآمیزی در حال زمین خوردن هستند، چه باک از خیانت چند گماشته بی کفایت که از پس بیداری اسلامی در خاک خود نیز نمی توانند برآیند. و چقدر مضحک است در روزگاری که آوازه قدرت اسلام اصیل جهان را پر کرده، سیاستمدارانی به غایت عقب افتاده در غرب و خاورمیانه، اصرار داشته باشند بر انتقال این پیام که صدام را ایران از پای درآورد؛ از کرامات شیوخ همین بس که شیره را خورده اند و می فرمایند شیرین است!
صدام همان روز از پای درآمد که خیال کرد با نوکری آمریکا و به پشتیبانی همتایان منطقه ای اش می تواند ملت مظلوم ایران را به زیر یوغ خویش کشد. نادان، ندانست که اگر چنین بود، مرکب ابرقدرتی مثل آمریکا در ایران پی نمی شد. دیر نیست موعد خواری هم پیمانان صدام به دست ملت های مسلمان منطقه.
و ما سزاوار است که خطاب به مولای خویش عرضه بداریم «صبرت واحتسبت حتی اتک الیقین. بردباری پیشه کردی و گمان نیک به خدا بردی تا یقین بر تو حاصل شد.» راست گفتی ای مظلوم ترین حاکم تاریخ، آن روز که فرمودی «جهان پس از سرکشی روی به ما خواهد نهاد همچو ماده شتر بدخو که با طفل خود مهربان شود.» جهان در حال رام شدن است با همه بدقلقی هایش. و چه نادان و بدفرجامند آنها که در این حرکت شتابان روزگار، پس از سالها عافیت طلبی و سختی گریزی، به صرافت افتاده اند عرض خویش ببرند و خود را زحمت دهند و خلاف موج حق حرکت کنند.
نظر شما