پیام‌نما

وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَ إِمَائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ‌اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ * * * [مردان و زنان] بی‌همسرتان و غلامان و کنیزان شایسته خود را همسر دهید؛ اگر تهیدست‌اند، خدا آنان را از فضل خود بی‌نیاز می‌کند؛ و خدا بسیار عطا کننده و داناست. * * اللّه از فضلش بسازدشان توانمند / دانا و بگشاينده مى‌باشد خداوند

یادداشتی از غلامرضا کاشی؛

فوتبال بار بر زمین مانده سیاست را بر دوش می‌کشد/ شکوه شادی و غم

فوتبال بار بر زمین مانده سیاست را بر دوش می‌کشد/ شکوه شادی و غم

بازی‌های ایران در روسیه چپ و راست و طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی، و اقوام و صنوف مختلف را کنار هم نشاند. فوتبال بار بر زمین مانده سیاست را بر دوش می‌کشد.

به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی از محمدجواد غلامرضا کاشی استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که پس از باخت تیم ملی فوتبال ایران مقابل اسپانیا نگاشته شده است.

غم گاهی به اندازه شادی شکوهمند است. آنگاه غم و شادی رویاروی هم نیستند. سویه‌های مختلف لحظه‌های شکوهمند انسانی‌اند. اندوه پس از فوتبال دیشب همانقدر شکوهمند بود که شادی چند شب پیش. 

آنچه فوتبال را به تجربه شکوه تبدیل کرد، همگانی بودن آن بود. سیاست عرصه تجربه همگانی است. اما متاسفانه دهه‌هاست سیاست به جای احساس همگانی بودن، احساس چندگانگی، حسد، بیگانگی از خویش و کینه به دیگری در ما انباشت می‌کند. اگر هیچ‌گاه نتوانیم از حس همسازی و همدلی با دیگران بهره‌مند شویم، لذت‌های زندگی فردی نیز به تدریج زائل می‌شوند. افق‌های زندگی به اندازه خواست‌های کوچک زندگی فردی کوچک می‌شوند، و اینچنین زندگی انسانی اعتبار و شکوه و عظمت خود را از دست می‌دهد. 

فوتبال بار بر زمین مانده سیاست را بر دوش می‌کشد.

بازی‌های ایران در روسیه، مرزهای تعیین شده توسط سیاست گذاران و تبلیغاتچی‌های رسمی را درید. چپ و راست و طرفدار و مخالف جمهوری اسلامی، و اقوام و صنوف مختلف را کنار هم نشاند. یک رویداد همه ما را از احساس وجود یک خویشتن جمعی سرشار احساس غنا و شکوه کرد. مثل اینکه همه ما پس از سال‌ها و دهه‌ها، به یک چشمه آب خنک رسیدیم، تک تک به قدر وسع نوشیدیم. دوباره هر کدام سراغ زندگی و کار و بار روزمره خودمان رفتیم اما با احساسی تازه از زندگی. 

اما فقط سیاست می‌تواند بار سیاست را بکشد.

اگر حقیقتاً حیات سیاسی به معنای عرصه حضور همگانی و تصمیم و عمل جمعی ما زنده و بیدار بود، ما زندگی خصوصی خود را اخلاقی‌تر تجربه می‌کردیم. هر روز از احساس دوست داشتن یکدیگر لذت می‌بردیم. از تلاشی که برای کاستن از آلام یکدیگر می‌کشیم احساس رستگاری می‌کردیم. اگر حیات سیاسی زنده بود، ما در تجربه زندگی خصوصی خود غنی‌تر بودیم، امیدوارتر و سرزنده‌تر. زندگی‌های فردی ما از آبشخور شکوه زندگی انسانی سیراب بود و هر روز تجربه سبزتری از آن داشتیم. 

سیاست البته عرصه تنازع است. درست مثل فوتبال که اگر تنازع و جدالی در آن نباشد موضوعیتی ندارد. اما جدال اگر در چاردیواری باور و احترام جمعی به حیات انسانی روی دهد، خود سرمنشاء خیر و نیکی است. جدالی است که هر روز زندگی انسانی را بارورتر، انسانی‌تر، عادلانه‌تر و آزادانه‌تر می‌کند. جدالی است در خدمت همگانی بودن انسانی ما. اما جدالی که فارغ است  از تعهد ما به یک همگانی بودن انسانی، جز نکبت و پستی نمی‌زاید. 

ما از یک تیم اروپایی باختیم، اما بیشتر از گذشته دوستشان داریم، چون بستر تجربه شکوهمند جمعی ما بودند. آنها بستر یک احساس نابهنگام همدلی ما با هم بودند. 

شکوه شکوه است، مهم نیست با شادی در آمیخته یا غم. فوتبال پنجره‌های بسته را گشود. ما یکدیگر را به گرمی ملاقات کردیم. ذوق زندگی حتی برای لحظاتی بارور شد. کاش این شکوه ناگهانی ابر باروری شود، بر سرزمین زندگی سیاسی ما ببارد. آنگاه شاید این تجربه موقت که در فوتبال روی نمود، به یک منزلگاه و اقامت گاه در حیات سیاسی تبدیل شود.     

کد خبر 4327360

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha