به گزارش خبرنگار مهر، یکصد و شصتمین جلسه گروه علمی فلسفه مجمع عالی حکمت اسلامی با موضوع دوام فیض از نگاه فلسفه و آموزه های دینی با ارائه حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین شهسواری، ۶ تیرماه برگزار شد.
وی در ابتدای سخنانش با بیان اینکه این بخش از رساله را به گزارش و نقل دیدگاه های اندیشمندان سه روش معرفتی حکمی و فلسفه پیرامون دوام فیض اختصاص داده و باورهای حکما را همراه تحلیل های گوناگون موضوع دوام فیض ازلی و ابدی و خلق مدام را که مورد بررسی قرار داده اند، حکایت می کنیم.
وی افزود: نگرش حکما بر دوام فیض حق تعالی از دقت نظر بیشتری بر خوردار است و جهت دستیابی به آراء و نظریات ایشان باید در جای های متعدد از آثار فلاسفه و حکما مورد رجوع و بررسی قرار گیرد چرا که آنها مسئله دوام فیض و خلق مدام را در ضمن مسائل متعدد مطرح کرده اند به ویژه در اثناء مسئله حدوث و قدم و مسائل دیگر بیان نموده اند. به دلیل اینکه جهان هستی از نظر فیلسوفان مسلمان ممکن الوجود و حادث ذاتی است، و التزام به این امر را هرگز منافی و مخالف با قدیم زمانی آن نمی دانند و البته نباید دچار توهم بی نیازی عالم از خالق و علت شد، زیرا همه مخلوقات به لحاظ ذات ممکن هستند و همیشه نیازمند به خالق و علّت میباشند؛ چون ممکن بودن که ملاک حاجت به علّت است، همواره همراه آنها است.
شهسواری تصریح کرد: حکما برای نظریه خویش چنین اقامه دلیل کرده اند: ﺧﺪاوﻧﺪ ﻓﯿﺎض ﻋﻠﯽ اﻻﻃﻼق اﺳﺖ و ﻧﻤﯽﺗﻮان ﻫﯿﭻ زﻣﺎن و لحظه ای را ﺗﺼﻮر ﻧﻤﻮد ﮐﻪ ﻓﯿﺾ و اﺣﺴﺎن او از ذات فیاض و چشمه جوشان جود و عنایات الهی ﺟﺮﯾﺎن ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﺗﻌﺒﯿﺮ دیگر ﻓﺎﻋﻠﯿﺖ اﻟاﻬﯽ ﻏﯿﺮ ﻣﺸﺮوط ﺑﻪ زﻣﺎن ﺧﺎص و نیز ﻏﯿﺮ ﻣﺘﻨﺎﻫﯽ و مطلق اﺳﺖ، ﭘﺲ ﻧﻤﯽﺗﻮان مقطع و برهه ای را فرض کرد که هیچ معلول و اثر و فیضی از فیاض مطلق صادر نشده و سپس لحظه و مقطعی به عنوان نقطه آﻏﺎز ﺑﺮای صدور فیض و شروع ﺧﻠﻘﺖ در ﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺖ؛ زیرا لازمه نظریه ﺣﺪوث زﻣﺎﻧﯽ و پذیرش مقطع بی فیض التزام به ﺗﻌﻄﯿﻞ در ﻓﯿﺾ و اراده (که صفت ذاتی است) ﺧﺪا است.
وی تأکید کرد: ﻋﻼوه ﺑﺮ اﯾﻦ، ﻫﯿﭻ ﻣﺮﺟّﺤﯽ در ﺗﺨﺼﯿﺺ زﻣﺎن ﺧﺎص ﺑﺮای آﻏﺎز ﺧﻠﻘﺖ و ﺟﺮﯾﺎن ﻓﯿﺾ اﻟاﻬﯽ وﺟﻮد ﻧﺪارد، اگر اراده حق تعالی را به عنوان مخصص بیان کنند سوال این خواهد بود که: چرا اراده الهی به این لحظه (ی مورد نظر که نقطه آغاز فرض شد) تعلق گرفت و به لحظه پیش از آن و یا بعد از آن لحظه مورد نظر تعلق نگرفت؟
این محقق و نویسنده کشورمان گفت: در بحث علت نیازمندی اثر به موثر و ممکن به واجب گفته شده است که حکیمان ملاک نیازمندی به علّت را امکان میدانند و إمکان لازم ذات همه ممکنات میباشد و هرگز سیه رویی امکان از موجودات ممکن جدا شدنی نبوده و غیر قابل انفکاک است، و از طرف دیگر بر این باورند که معلول از علت تامه خود تخلّف نمیکند و فرض انفکاک علت تامه و معلول، تن دادن به امر محال است؛ از این رو عالم را که همان جهان طبیعت و ماسوی میباشد حادث ذاتی دانسته اند؛ زیرا جنبه إمکان و یا به تعبیری ذاتِ عالم ماسوی و جهان طبیعت که همان «لااقتضائیت» و «لیسیت ذاتیه» و «لا إستحقاق» است بر وجود آن مقدّم است؛ چون وجودش از ناحیه غیر، و امکانش ذاتیِ خود او است، و هر چه ذاتی و از خود باشد مقدّم است بر آنچه از ناحیه دیگری میباشد.
وی در ادامه سخنانش اظهارداشت: حکما بنا به باور فکری خود و نگرش عمیق به نظام هستی و آفریدگار آن، و همچنین با توجه به دیدگاهشان نسبت به اوصاف ذاتی حق تعالی بر این عقیده اند که فیض خداوند سبحان ازلی و ابدی است و لحظه ای تصور توقف در افاضه و اعطاء جود نسبت به ذات باری تعالی مخالف با فیاضیت ذاتی الهی است و اقتضاء علم و قدرت و اراده و مشیت حق سبحانه و تعالی و علت تامه بودنش، تحققِ پیوسته و ازلی و ابدی مخلوق و بروز خالقیت خداوند متعالی می باشد. و البته ازلی و قدیم بودن نظام آفرینش به معنای قدیم بودن اجزاء عالم نیست، اجزاء و پدیده ها نو به نو و جدید می شوند و حادث می باشند ولی آفرینش و خلق قدیم و ازلی است.
وی در پایان سخنانش اظهارداشت: البته مقصود قدیم زمانی است نه قدیم ذاتی که این امر(قدیم ذاتی) مختص خداوند سبحان جلت عظمته می باشد، و ما سوای او حادث ذاتی می باشند و فقیر و نیازمند ذاتی به واجب الوجود بالذات و مبدأ عالم و فیاض علی الاطلاق می باشند. بر این اساس توهّم بی نیازی از خالق برای مخلوق نابجا و ناشایست خواهد بود، زیرا مخلوق و معلول که ماسوای حق تعالی می باشند بحسب ذات ممکن هستند و امکان سرّ فقر و نیاز ذاتی به واجب می باشد و این امر ذاتی هرگز دگرگون نمی شود و قابل انفکاک نیست.
نظر شما