جرج بوش اخیرا دریک نطق رادیوتلویزیونی رسما آغازاستراتژی جدید آمریکا درعراق را با هدف مهار موج ترور و ناامنی و خشونت های فرقه ای اعلام کرد، اهمیت این "اعلام رسمی" در این نکته بود که موضوع عراق، به صورت مهمترین نقطه ضعف سیاست های بوش و نومحافظه کاران درعرصه افکار عمومی آمریکا وجهان درآمده است.
به گزارش مهر در ماه اخیر، گزارش "بیکر-هامیلتون" به عنوان تلاش نخبگان سیاسی دو حزب دموکرات و جمهوری خواه به عنوان نسخه حل مشکلات عراق به بوش ارائه شد ولی جرج بوش با نطق خود نشان داد که قصد دارد "راه خود" را در بحران عراق پیش گیرد و به جای توجه به نسخه بیکر-همیلتون (که مبتنی بر استفاده موثر از کشورهایی چون ایران و سوریه برای مهار بحران عراق بود) از فشار نیروی نظامی آمریکا و" قدرت سخت" و ورود حداکثری به موضوع برای حل منازعات داخلی عراق بهره گیرد.
جرج بوش نشان داد که قصد دارد به جای توجه به نسخه بیکر-همیلتون (که مبتنی بر استفاده موثر از کشورهایی چون ایران و سوریه برای مهار بحران عراق بود)از فشار نیروی نظامی آمریکا و" قدرت سخت" و ورود حداکثری به موضوع برای حل منازعات داخلی عراق بهره گیرد |
واقعیت این است که مدل دلخواه آمریکا بعد ازسقوط صدام این بود که طیفی از تکنوکرات های سکولار درعراق ( امثال چلبی، ایاد علاوی و ...) به قدرت برسند وعراق به صورت یک نمونه و الگو دموکراسی براساس طرح خاورمیانه بزرگ در شمار متحدان آمریکا در منطقه درآید ولی تحولات بعدی و واقعیت های عراق نشان داد که این توقع ساده انگارانه ای است و این مدل به سادگی قابل تحقق نیست.
حضور و بروز شیعیان به عنوان اکثریت جامعه عراقی که از فشار و سرکوب حکومت صدام آزاد شده بودند و بازیگری موثر آنها در تحولات عراق، توازن جدیدی را دراین کشور ایجاد کرد، اما قدرت گرفتن شیعیان به مرور باعث تحریک ونارضایتی اقلیت سنی و سوءاستفاده گروههای تروریستی سلفی-وهابی و القاعده از این نارضایتی ها شد و کم کم شعله جنگ های فرقه ای درعراق افروخته شد و متاسفانه برخی کشورهای عربی هم با حمایت از اقلیت سنی وارد این میدان شدند و صحنه عراق ، شکل فاجعه بار فعلی را پیدا کرد.
درواقع استراتژی جدید آمریکایی درعراق ، بازگرداندن عراق به همان مدل اولیه و مورد نظر آمریکا است، چون در شرایط فعلی بحران و بن بست ناشی از جنگ های فرقه ای کاملا فلج کننده است و خستگی و عصبانیت گسترده مردم عراق را نیز به دنبال داشته، این شرایط می تواند آرمانی ترین زمینه را برای القای فضای سکولار و ایجاد فضای امنیتی گسترده توام با سرکوب در عراق ایجاد کند.
درهمین راستا حرکت آمریکایی ها درعراق علیه ایران را می توان اولین نتایج قطعنامه ناعادلانه و ضدایرانی شورای امنیت توصیف کرد، روسها شدیدا به هتک حرمت اماکن دیپلماتیک در عراق اعتراض کردند ولی این اعتراض بیهوده بود، چون روسیه و اروپا و چین با همراهی در صدور قطعنامه 1737 عملا به آمریکا چنین مجوزی برای یکه تازی داده بودند.
ازسوی دیگر حمله به ساختمان کنسولگری ایران در شهر اربیل و منطقه کردنشین عراق در نخستین روزهای اجرای استراتژی جدید بوش کاملا قابل توجه است، می توان گفت که هدف مهم وموازی آمریکا ازبکار گیری استراتژی جدید ، در واقع مهار و مرعوب کردن ایران به خصوص در موضوع هسته ای است ، این اقدام زنجیره ای که بلافاصله بعد از گروگانگیری ماموران سفارت ایران دربغداد صورت گرفت می توان نشانده آن باشد که واشنگتن می خواهد به سرعت نفوذ رسمی و غیر رسمی ایران را در عراق قطع یا به کمترین میزان برساند و یک فضای ارعاب آمیز سیاسی برای دیپلماسی ایران ایجاد کند.
اما حمله به ساختمان متعلق به ایران در منطقه کردنشین از منظر دیگری نیز قابل تحلیل است، کردها تاکنون از منازعات فرقه ای عراق به دور بوده اند، وقوع بحران اخیر در اربیل می تواند تلاش برای وارد کردن اقلیت ذی نفوذ کرد به صحنه عراق و بهره گیری از ظرفیت و نقش ویژه کردها در میان منازعه شیعه - سنی در عراق باشد، با ورود کردها به صحنه بحران های عراق، طبعا هزینه های این بحران بین کردها هم سرشکن شده و فشار این بحران بر آمریکایی ها کمتر می شود، ضمن اینکه کردها در معادله "فرقه ای " عراق بیشتر به اهل سنت تمایل دارند و با ورود آنها به بحران، موقعیت شیعیان تضعیف خواهد شد.
اقدام آمریکا در محدود کردن نفوذ ایران در عراق می تواند کاملا رضایت کشورهای عربی و اقلیت سنی در عراق را که تمایلی جدی به ایجاد مدل آمریکایی(حکومت سکولار در عراق) دارند را فراهم می کند، قرائن زیادی موجود است که نشان می دهد آمریکا بعد از یک دوره دوری از اعراب بعد از حادثه یازده سپتامبر 2001 ، دوباره به سیاست جلب اعتماد اعراب روی آورده است |
البته با نگاهی به سیاست های موازی آمریکا در خاورمیانه می توان دریافت که تغییر استراتژی در عراق مقدمه تغییرات عمده ای در سیاست های خاورمیانه ای ایالات متحده نیز می باشد.
اقدام آمریکا درمحدود کردن نفوذ ایران درعراق می تواند کاملا رضایت کشورهای عربی و اقلیت سنی درعراق را که تمایلی جدی به ایجاد مدل آمریکایی (حکومت سکولار در عراق) دارند را فراهم می کند، قرائن فراوان موجود نشان می دهد آمریکا بعد از یک دوره دوری از اعراب بعد از حادثه یازده سپتامبر 2001 ، دوباره به سیاست جلب اعتماد اعراب روی آورده است، رایزنی های گسترده آمریکا با "مصر، سوریه و عربستان" برای حل و فصل بحرانهایی چون "فلسطین، عراق و لبنان" کاملا می تواند نشانگر دور جدید سیاست های خاورمیانه ای آمریکا باشد.
به گزارش مهر در این معادله طراحی شده جدید، عربستان متصدی حل بحران لبنان و تقویت و تثبیت دولت سنیوره شده و مصر به میانجیگری های بی سابقه درفلسطین و بین گروههای فلسطینی روی آورده و با سوریه هم برای کاهش بحران عراق مذاکراتی جدی صورت گرفته است، این تغییر سیاست در پی عدم موفقیت آمریکا برای استفاده ازتوانایی های ایران و ترکیه برای اهداف مورد نظر به خصوص در مورد موضوع عراق می باشد.
ضمن اینکه شروع استراتژی خاورمیانه ای روسیه در منطقه، حساسیت و حسادت آمریکایی ها را برانگیخته است و آنها در صدد هعستند نگذارند روسیه جای پای محکمی در منطقه مهم و استراتژیک خاورمیانه پیدا کند.
با این اوصاف باید بررسی کرد که مولفه های قدرت سخت آمریکایی در زمین بحران زده عراق که از تکثرهای خطرناک قومی و فرقه ای اشباع شده است، چقدر دوام می آورد؟ همه فرصت بوش برای سامان دادن به اوضاع عراق، کمتر از یکسال است و باید دید در این فرصت کم و با مشکلات بزرگ، بوش پسر که اصرار دارد راه خودش را در عراق برود، چه سرنوشتی برای خود و حزب جمهوری خواه رقم می زند؟
نظر شما