پیام‌نما

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ‌اللَّهِ جَمِيعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ‌اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَ كُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ‌اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ * * * و همگی به ریسمان خدا [قرآن و اهل بیت (علیهم السلام)] چنگ زنید، و پراکنده و گروه گروه نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود یاد کنید آن گاه که [پیش از بعثت پیامبر و نزول قرآن] با یکدیگر دشمن بودید، پس میان دل‌های شما پیوند و الفت برقرار کرد، در نتیجه به رحمت و لطف او با هم برادر شدید، و بر لب گودالی از آتش بودید، پس شما را از آن نجات داد؛ خدا این گونه، نشانه‌های [قدرت، لطف و رحمت] خود را برای شما روشن می‌سازد تا هدایت شوید. * * * معتصم شو به رشته‌ى يزدان / با همه مردمان با ايمان

۲۴ دی ۱۳۸۵، ۱۰:۰۵

/ ستون "یادداشت روز" کیهان/

فقط یک راه مانده

فقط یک راه مانده

سخنرانی اخیر بوش مبنی بر اعزام 20هزار و پانصد نیروی تازه نفس به عراق در کنار اختصاص 5/6 میلیارد دلار بودجه جدید که از آن به عنوان راهبرد و استراتژی تازه آمریکا تعبیر شد، چالش ها و پرسش های متعددی را در محافل سیاسی و رسانه ای جهان برانگیخت.

به گزارش خبرگزاری مهر، محمد ایمانی در ستون "یادداشت روز" کیهان چنین نوشته است: آیا آنچه بوش گفت در واقع یک راهبرد بود یا نه؟ این اعلام موضع جدید- فارغ از اینکه بتوان نام استراتژی بر آن نهاد یا نه- کدام اهداف را دنبال می کند؛ آیا صرفاً مربوط به عراق می باشد یا بحران های جدی خاورمیانه و قدرت یابی روزافزون ایران را در کانون توجه دارد؟ این طرح قرار است چه چیزی را القا کند و کدام پیام را برساند؟ و در عمل چه چیزهایی را القا می کند و شهادت می دهد؟ در ارزیابی کلی، نقد و نسیه موضع گیری اخیر بوش کدام است و افق آینده چیست؟ آیا آمریکا حقیقتاً با این تبلیغ قشون کشی و برخی تحرکات ایذایی نظیر بازداشت دزدانه دیپلمات های ایرانی در کردستان عراق، قصد درگیری نظامی با ایران دارد یا هدفی صرفاً تبلیغاتی و روانی را دنبال می کند؟

جالبترین بخش اظهارات بوش اعتراف صریح و بی سابقه او به شکست در عراق لااقل تاکنون است. او در این میان به شکستی اعتراف می کند که حداقل 400میلیارد دلار برای آمریکا هزینه بی ثمر درپی داشته و به جز آسیب پرستیژی به حیثیت ابرقدرتی این رژیم، بیش از 3هزار جنازه و 20هزار زخمی را روی دست ملت آمریکا باقی گذاشته است، مجموعه خسارت هایی که کنگره از آن به عنوان «بهای سیاسی سنگین» یاد کرد.

در این میان خانم نانسی پلوسی رئیس جدید کنگره در نشست افتتاحیه این نهاد عالی قانونگذاری اعلام کرد «بوش چنان ضربه ای به آمریکا وارد کرده که دیگر جای هیچ جبرانی باقی نمانده است. فقط ایران و سوریه می توانند به ما کمک کنند. من از پشت همین تریبون اعلام می کنم که ما جنگ در عراق را باختیم.»

بوش در حالی شبه استراتژی خود را اعلام می کرد که بیش از یک سال از اعلام استراتژی قبلی موسوم به «8 ستون» نگذشته بود و این میزان بی ثباتی یعنی اینکه اساساً استراتژیی در میان نیست همچنان که به تعبیر روزنامه آمریکایی واشنگتن پست «اکنون حتی نومحافظه کارانی از قبیل گری اشمیت که از طراحان جنگ عراق و پروژه قرن جدید آمریکا بودند، ضمن اعتراف به شکست کامل بوش، معتقدند که این پروژه به پایان طبیعی خود رسیده است.»

اگر آمریکایی ها عموماً برژینسکی مشاور اسبق امنیت ملی خود را یک استراتژیست می دانند، او به تصریح درباره طرح اخیر بوش می گوید «اعزام نیرو به عراق یک حیله سیاسی است که از نظر تاکتیکی بسیار کم اهمیت و از نظر استراتژیک کاملاً بیهوده است چون نیروهای ما را وارد درگیری های پایان ناپذیر در عراق می کند و فاقد هیچ گونه طراحی و راه حل سیاسی است.»

همچنان که «بروس ریدل» به عنوان مشاور پیشین بوش (تا سال گذشته) با 30سال سابقه فعالیت در سازمان سیا و کاخ سفید در گفت وگو با مجله آلمانی اشپیگل این گونه درباره استراتژی تازه! قضاوت می کند «این راهبرد موفقیتی نخواهد داشت. آمریکایی ها هرگز رئیس جمهور خود را این گونه تجربه نکرده بودند. او آشفته و پریشان بود. من در سالیانی که در کاخ سفید بودم، هرگز بوش را این گونه آشفته ندیده بودم.»

بوش چرا آشفته و عصبانی نباشد در حالی که از خیل مشاوران و دولتمردان وفادار، فقط کاندولیزا رایس برای او باقی مانده است. آیا جای تعجب ندارد که توجه داشته باشیم بوش چند سال پیش وزیر خارجه نظامی خود- ژنرال پاول- را کنار گذاشت به این اعتبار که او با همه خوی نظامی، کم آورده و به روند معکوس جنگ عراق معترض بود؟

حالا ردیف کنید روند استعفاهای اخیر در وزارت خارجه آمریکا را در کنار استعفای ریچارد پرل افراطی به عنوان مشاور ارشد و سپس استعفای دونالد رامسفلد از وزارت دفاع (به عنوان یکی از طراحان اصلی حمله به عراق) و نیز جان بولتون نماینده افراطی آمریکا در سازمان ملل، تا برکناری محترمانه زلمای خلیل زاد از سفارت این کشور در عراق و بردن وی به جای بولتون، تا زمزمه برکناری جان نگروپونته رئیس اطلاعات ملی آمریکا و نیز برکناری فرماندهان نیروهای آمریکایی در خاورمیانه و عراق و... که زنجیره ای از استعفاها و برکناری های کم سابقه را نشان می دهد.

تصور کنید پس از سه سال اشغالگری و در حالی که همه منتظر خروج اشغالگر و رفتن امور به سمت مجرای سیاسی هستند، خلیل زاد از سفارت در عراق برکنار می شود و به جای او رایان کروکر سفیر آمریکا در پاکستان را معرفی می کنند، فردی که از مشاوران اولیه در طرح اشغال عراق بود. آیا کشور اشغال شده قرار است دوباره اشغال شود؟! و آیا این معنایی جز این دارد که؛ بازگشت به نقطه صفر؟

پس لابد باید به آن دسته از فرماندهان و ژنرال های ارتش آمریکا از جمله ژنرال جان ابی زید رئیس فرماندهی مرکزی نیروهای آمریکا در خاورمیانه که به روزنامه واشنگتن پست گفته اند «ما از طرح بوش حمایت نمی کنیم و افزایش نیرو، راه حل بحران عراق نیست» حق داد و نیز به خانم سناتور «باربارا باکسر» که هنگام حضور وزیر خارجه (رایس) در کمیته امور خارجی سنا گفت «شما مجرد هستید و فرزندی ندارید که به عراق اعزام کنید و هزینه شخصی بدهید پس طبیعی است که نتوانید هزینه خانواده های آمریکایی را بفهمید.»

این سخن خانم باکسر البته شبیه سخنان چند ماه پیش یک مقام لبنانی است که در واکنش به سخنان رایس مبنی بر اینکه «جنگ لبنان، درد زایمان خاورمیانه جدید است»، گفته بود وزیر خارجه آمریکا مادر نشده و نمی داند این درد یعنی چه وگرنه آن گونه سخن نمی گفت.

حالا در سرسراهای بزرگ کاخ سفید، بوش مانده و وزیر خارجه اش. حتی گزارش مفصل بیکر- همیلتون هم نتوانست، مغز قفل شده آنها را بگشاید. به تعبیر روزنامه گاردین «تصمیم جدید بوش باعث شده، او بیش از گذشته تنها شود. او اکنون با بی سابقه ترین مخالفت ها در داخل و خارج آمریکا روبروست».

و همین ارزیابی را با لحنی دیگر ژنرال دان کریسمن فرمانده نظامی سابق به سی ان ان می گوید: «بوش خود را منزوی کرده، تصمیم به اعزام 20 هزار نیروی جدید، حاکی از عدم شناخت توان بالقوه ارتش ماست.»

تعبیر صاحب نظران در شرق و غرب عالم این است که «جرج بوش آخرین تقلاها را می کند و آخرین دست و پاها را می زند». اگر به تعبیر روزنامه فرانسوی لوموند «محافل و کارشناسان نظامی آمریکا می گویند تصمیم بوش برای اعزام 20 هزار نظامی جدید به عراق هم خیلی دیر و هم کم شمار است تا آنجا که درجه داران آمریکا به تمسخر می گویند Just enough to lose، شکست دیگر بس است! ... عراق حداقل 500 هزار نیرو می خواهد نه 160 هزار نفر.»، ریچاردهاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا هم تصریح می کند «اقدام اخیر بوش، قمار اشتباه و بیهوده ای است که به آمریکایی شدن دوباره پروژه عراق منجر خواهد شد.» پیام سخنان بوش روشن است؛ هیچ چیز در عراق به دست نیاورده ایم. (نیویورک تایمز)

آیا هدف ایران است؟ آری و خیر. آری از آن جهت که بوش کلافه، قصد ارعاب ایران به عنوان محور دردسرها و شکست های کاخ سفید در خاورمیانه را دارد و خیر از آن جهت که «طرح واره» بوش، مرده به دنیا آمده و اساساً ظرفیت اقدام و ارعاب ندارد. به تعبیر نیوزویک «ارتش ما پس از 4 سال جنگ، چنین توانایی را ندارد که با ایران درگیر شود.» نمونه کوچک تر و روشن تر لبنان ، که همدستی آمریکا و اسرائیل و انگلیس نتوانست در کشوری کوچک قرین کمترین توفیق باشد و اسباب سرافکندگی را فراهم کرد.
به اعتراف جان نگرو پونته- در جلسه استماع کمیته اطلاعات سنا- نفوذ ایران در خاورمیانه گسترده شده است، از افغانستان تا عراق و لبنان و فلسطین و خلیج فارس. با چنین کشوری، نمی توان درگیر شد و آسان گریخت.

فعلاً نوزادانی را که در عراق و لبنان زائیده اند، بزرگ کنند تا بعد! خاورمیانه به سمت قدرت، دگرگون شده و دیگر ظرفیت خطاهایی از جنس عملیات نظامی در آن وجود ندارد. اینک کنفرانس «مادرید+15» در پانزدهمین سالگرد کنفرانس صلح خاورمیانه (1991میلادی) برگزار می شود که در آن خاویرسولانا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، با سوابق ممتد نظامی گری- به عنوان فرمانده سابق ناتو- ضمن ابراز این مسئله که «باور ندارم طرح تازه بوش بحران عراق را حل کند»، تصریح می کند «15 سال اخیر پس از کنفرانس صلح مادرید گواه آن است که اهمیت ایران در صحنه بین المللی روز به روز افزایش یافته و از این کشور باید به عنوان بازیگری پیچیده و دشوار یاد کرد.

اگر حمایت کشورهایی مثل ایران نباشد روند صلح خاورمیانه هیچ گاه به نتیجه نخواهد رسید... درگیری جدید در عراق برای آمریکا بسیار شبیه جنگ ویتنام خواهد بود. به احتمال زیاد بوش نخواهد توانست در دوره خود، مسئله عراق را حل کند.»

آقای بوش، خیلی بیچاره و تنهاست. او تنها تیر تدبیر در ترکش مانده را، ارعاب به زور می داند غافل از آن که دستش کاملاً رو شده است. او فقط می تواند به جای جنگ، خودکشی کند تا بتوان به عنوان حرف و حدیث و خبر تازه از بوش از آن یاد کرد. آنها می دانند در تیررس و در وسط میدان مین گذاری قرار دارند که ضامن این مین ها دست ایران است. دست از پا خطا کنند، جهنم را به چشم خود خواهند دید. در این جهنم، نه روی اروپا می توان حساب کرد، نه روی روسیه و چین.

کد خبر 434140

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha