به گزارش خبرنگار مهر، نمایش "کمدی درام های زندگی" در بیست اپیزود به برش هایی از زندگی می پردازد که محدودیت مکانی و زمانی ندارد. به این مفهوم که شخصیت ها و جغرافیای هر اپیزود به تناوب از ملیت و نژادهای مختلف ایرانی و خارجی انتخاب شده اند و آنچه نخ تسبیح آنها را تشکیل می دهد بدون تمرکزی خاص، همان مفهوم جاری بودن زندگی و انتقال دغدغه های بشری در بستر نمایشی است که از نامش هم مشخص است داعیه رویکرد و نگاه کمدی به زندگی دارد.
نویسنده بدون آنکه خود را محدود به زمانی تعیین شده کند، در هر اپیزود به فراخور موضوع، زمان های متفاوتی را تجربه می کند؛ از اپیزود ابتدایی خیاط خانه که نسبتاً طولانی است تا اپیزود آشپزخانه رستوران و ... که در زمان کوتاهتری روایت خود را می گوید. نمایشنامه با انتخاب لحن طنز و نگاه کمدی به دغدغه های بشری، به نوعی اهمیت آنها را مورد نقد قرار می دهد و موقعیتی برای نگاهی جدید فراهم می کند.
مثلاً در همان اپیزود ابتدایی که در خیاط خانه می گذرد و طی صحبت زن خیاط و مشتری، علت کتک خوردن زن ها با فلسفه ای خاص مورد نقد قرار گرفته و به عنوان یک راهکار از طرف مشتری پولدار برای زندگی بهتر عنوان می شود، نویسنده با انتخاب موقعیت پرو لباس و سیر تدریجی گفتگو به جایی می رسد که معلوم می شود مادر به نوعی قصد همسان سازی دخترش با خود را دارد.
لحن انتخابی و سیر تدریجی دیالوگ ها از نکاتی است که با توجه به کوتاه بودن اپیزودها و طرح مسائل مختلف اهمیت زیادی پیدا می کند و به گفته دیگر هر اپیزودی که کوتاهتر و موجزتر است، دیالوگ های پخته و کارکردی تری دارد. مثلاً اپیزودی که در اصطبل می گذرد و گفتگویی پینگ پنگ وار بین ملاک و کارگر اصطبل صورت می گیرد، از نمونه های خوبی است که با تکیه بر تکرارهای کلامی و قرینه سازی که ملاک بین زن و اسب می کند، جهان بینی او را با تمرکز بر تخصص اش مطرح می کند.
به گفته دیگر می توان این نمایش را تلاشی برای ورود به ادبیات و جهان بینی مشاغل و تخصص های مختلف برای ترسیم دغدغه های انسانی ذکر کرد. مسائلی چون نژادپرستی، رفتار با سالمندان، تجمل گرایی و ... از جمله مسائلی هستند که در قالب بیست اپیزود نمایش به اجرا درمی آیند.
کارگردان با تکیه بر مهارت های چند بازیگر و اجرای نقش های اپیزودهای مختلف توسط آنها، سعی کرده نخ تسبیح پررنگتری ورای وجوه مفهومی به کار اضافه کند که این اتفاق هم می افتد. به علاوه همسویی و قرار گرفتن زندگی، فرد، نژاد، ملیت، ... مختلف در یک نمایش هم می تواند به تعبیر هم جنس بودن مسائل و دغدغه های بشری کمک کند.
در "هفت نمایش کوتاه" هم نویسنده ساختار اپیزودیک را برای روایت برش هایی از زندگی سنتی ایرانی انتخاب کرده که البته محدود به هفت اپیزود و طبعاً اختصاص زمان طولانی تری به اپیزودهای مختلف است. چهره فقر در زندگی سنتی ایرانی را شاید بتوان نزدیکترین مفهوم به نمایشنامه ذکر کرد که عنوانِ پرداختن به زندگی قبل از مرگ را که نویسنده - کارگردان اصرار زیادی بر آن دارد کمرنگ می کند.
نمایش با محوریت زندگی های متأثر از فقر و بیکاری به نوعی به جنس مسائل و روابطی پهلو می زند که در دهه 60 در هنر کشورمان فراگیر بوده و پرداختن به آن هم اجتناب ناپذیر. کشمکش و جنگ بین زنانی که در حال رخت شستن لب حوض هم غر می زنند و از بدبختی های خود می گویند، زنانی که به خاطر فقر مادی زندگی را بر شوهرانشان زهر می کنند و ... مردان همیشه زحمتکش.
شخصیت پردازی سیاه و سفید یکی از نقاط برجسته این نمایش است که حتی در اپیزودی که مرد می خواهد خانه را ترک کند و دنبال زن ذهنی اش برود باز هم موقعیت را به گونه ای طرح می کند که مرد محق جلوه کند، آن هم با شبهه ای که او در مورد ارتباط زن با دیگران دارد. به این ترتیب با قرار دادن زنان دنیای این نمایش در قطب منفی و این رویکرد به زندگی و فقر و ... شاید دورترین مفهوم به آن را بتوان پرداختن به دنیای قبل از مرگ تلقی کرد.
به خصوص که کارگردان برای به نمایش درآوردن این موقعیت و مفهوم که در بطن قصه ها نیست، به تمهیدی اجرایی دست زده که به گونه ای سهل الوصول است: نور سبزی که در پایان هر اپیزود روی شخصیت در آستانه مرگ متمرکز می شود و ... به علاوه نمایش و متن سعی نمی کند به موقعیت قبل از مرگ وجه و جلوه ای خاص ببخشد و به نظر می آید با جایگزینی هر موقعیت دیگری باز همین رویکرد در کنش و واکنش آدم ها به چشم می خورد. چون این موقعیت و مفهوم اصلاً وارد زیرلایه نمایشنامه نشده بلکه یک مفهوم الحاقی است که مختصات ویژه ای ندارد و اصالتی به اثر نمی بخشد.
در واقع قرار است عنوان زندگی های قبل از مرگ، نخ تسبیح این هفت اپیزود محسوب شود. ولی بنا به دلایلی که مطرح شد در حد یک عنوان باقی مانده و نمی تواند کارکرد حتی مفهومی پیدا کند چه برسد به مفاهیم فلسفی، سیاسی و ...
با این بررسی کوتاه می توان اینگونه تعبیر کرد که آنچه در ساختار اپیزودیک می تواند به اثر انسجام و تمرکز خاصی ببخشد نوع نگاه به نخ تسبیح و حلقه ارتباطی اپیزودهاست که به چیزی فراتر از یک مفهوم یا حتی مولفه های اجرایی دارد که برخاسته از متن اثر نیستند.
نظر شما