به گزارش خبرگزاری مهر، نشست نقد و بررسی رمان «پنه لوپه به جنگ می رود» اثر اوریانا فالاچی روزنامهنگار ایتالیایی با حضور داود ملکی صیدآبادی در خانه فرهنگ صدف برگزار شد.
صیدآبادی در ابتدای سخنرانی خود در این مراسم، با نگاهی به شخصیت های داستان مورد نظر، گفت: این رمان با توجه به نگاه جامعهشناختی، روانشناختی دارای دو شخصیت اصلی جوآنا و ریچارد است که موتیف اصلی آن تغییر دیدگاه جو با تاثیر از زندگی ریچارد و نظام سیاسی، اجتماعی حاکم بر آمریکا به ویژه نیویورک بیان می شود. ما در این رمان در حقیقت با نگاه به انسان با محوریت جنس زن در تقابل دو نظام سیاسی اجتماعی اروپا و آمریکا مواجه هستیم که در جریان آن زن ایتالیایی یا دختر ایتالیایی با ویژگیهای سنتی مثل باکرگی، عشق و غرور متعصبانه «آخر بیل به این نتیجه رسید که بعضی وقتها دختر بودن نشونه یجور حس غرور و عوالم شاعرانه ست!...»
وی افزود: با ورود به خاک آمریکا و با آشنایی بیشتر با مخصات زندگی در یک جامعه لیبرال و با تاکید بر لیبرالیسم جنسی چگونه دچار از خود بیگانگی شده و در آخر داستان با زنی مواجه می شویم که نه باکره است، نه عاشق و نه دیگر از آن غرور، مصمم بودن و صاحب اختیار در اصول زندگی خبری است. بلکه همه اینها جای خود را به آنچه که آنومی اجتماعی حاصل از نظام سرمایه داری به انسان القاء می کند داده است و اینجا نقطه عطف فروریزش خود جو در داستان است. در بخشی از داستان میخوانیم: «من پنه لوپهای میشوم که به جنگ میرود، مثل مردها...» یا «زودباش جو! اینقدر ادا درنیاور! آن جنینی که در شکم مادر هست هم نمیتواند برای خودش تصمیم بگیرد...»
ملکی در توضیح جامعه لیبرال گفت: لیبرال براساس تئوری؛ نظریه سیاسی مبتنی بر اصل محدودیت دخالت دولت در حوزه خصوصی است که براساس آن انسان به عنوان موجودی با تواناییهای عقلی، مختار است و میتواند طبق آرای خود زندگی کند، اما در این داستان این تعریف با کمی تغییر نشان میدهد که انسان با توجه به مولفههای تغییرپذیری و از خود بیگانهشدن(الیناسیون) مانند تکنولوژی، پول، عشق و... در این مسیر دچار چه عدم تجانسی بین اهداف و انتخاب هنجارها میشود. در این رمان به غیر از جو و ریچارد، باقی شخصیتها از جمله بیل، مارتینه و حتی فرانچسکو در ایتالیا، تیپهایی از انسانهای آن جامعه هستند که رفتار، کنش و خلقیاتشان آنچیزی است که بر طیفهای مختلف جامعه با همان ویژگیها حاکم است.
نویسنده رمان «سرگیجه» در ادامه گفت: لیبرالیسم در مصادیق مختلف اجتماعی نیز معنا پیدا میکند که با توجه به روابط موجود در این رمان، رابطه بیل با ریچارد، جو با ریچارد، جو با بیل و... نگاه معطوف به لیبرالیسم جنسی می شود. آزادی خواهی که ماحصل آن آزادی روبط جنسی، رواج هم جنس گرایی، هم خانگی و تولد ناشناس است و ما در این رمان به واسطه شناخت و تسلط بسیار خوب نویسنده به نشانه ها این لجام گسیختگی را مشاهده میکنیم و بلکه گویی خود را در آن گرفتار میبینیم. نظمی که از دیدگاه فرانچسکو به عنوان نماد نگاه سنتی اگر چه واقعیت است اما واقعیتی وحشتاناک است: «وحشتناک...؟ جوآنا!یه قصه کثیفه و من ازش سر در نمی آورم...» و «تو مثل یه مرد که با مرد دیگه ای حرف می زنه با من حرف زدی نه مثل یه زن!...»
ملکی در بخشی از سخنانش مهارت نویسنده این رمان در استفاده از نمادها و نشانهها را یکی از قابلیتهایی دانست که میتوان با خواندن این رمان از تمرین آن در داستاننویسی بهره برد.
این مدرس داستاننویسی با اشاره به عناصر داستان ادامه داد: رمان «پنه لوپه به جنگ میرود» با وجود نقاط قوت قابل توجه، در ساختار روایت دچار ضعف است. اگر به تاریخ نگارش رمان دقت کنیم میبینم که این رمان جزء رمانهای اولیه فالاچی است بنابراین میتوان استنباط کرد به دلیل اینکه فالاچی یک روزنامهنگار بوده و نه یک داستاننویس، رمانهای او به ویژه همین رمان دارای خط روایت مستقیم که خب اینگونه ساختار هم ضعفهای خود را داراست اما در عین حال نویسنده با هوشمندی، با ایجاد گرههای عینی و موضوعی پیاپی سعی کرده این صعف را به حداقل برساند که اتفاقا تا حدی موفق هم بوده است.
وی گفت: روزنامهنگاری یک موضوع است و داستاننویسی یک موضوع؛ اما ترکیب آنها و سعی در بهرهگیری و ارتباط در این دو موضوع میتواند موجب خلق آثاری شود که تحسین همگان را بر بیانگیزند. ما در این رمان با ترکیبی از این دو حوزه مواجه هستیم که موجب خلق اثری قوی و دارای زیرلایههای شخصیتی و اجتماعی شده است؛ و این میسر نمیشود مگر با اتکا به قوه ذکاوت، نکتهبینی، جسارت و در عین حال لطافت زنانه اوریانا فالاچی. این نکته مورد توجه باشد که روزنامهنگاری ویژگیهای ذاتی را در خود دارد که با تقویت آنها، فرد متصف به این حرفه دیگر آدم معمولی نیست بلکه یک کالبد شکاف، یا یک کارآگاه در حوزه خود میتواند باشد. خصوصیاتی مانند خوب گوش دادن، دقت نظر، سرعت عمل، استدلال و نگاه کاشفانه و شاهدانه که البته در عین حال که باعث رشد شخص میشوند در جوامعی با نظامهای پراگماتیک و یا ایده ئولوژی زده که نفع اقلیت قدرتمند بر اکثریت ارجحیت دارد ایشان را دچار صدمه و آسیب میکند و اینجا جسارت دیگر ویژگیای است که میتواند یک روزنامهنگار را از سایر هم حرفههایش جدا و شاخص کند.
نظر شما