حامد صفاریان پاسخ داد؛

بزرگ‌ترین ایراد فلسفه‌ورزی‌های ما چیست؟

بزرگ‌ترین ایراد فلسفه‌ورزی‌های ما چیست؟

پرداختن به اندیشه‌های فیلسوفان کلاسیک از خلال متون ایشان بدون آشنایی با سنت‌های اصلی خوانش متون آن فیلسوف از عمق کافی برخوردار نخواهد بود.

به گزارش خبرنگار مهر، حامد صفاریان دانشجوی فوق لیسانس فلسفه دانشگاه هاگن آلمان یادداشتی با عنوان فلسفه‌ورزی در فراغ سنت به آسیب شناسی فلسفه ورزی ما پرداخته است:

اگر از من بپرسند که بزرگ‌ترین ایراد فلسفه‌ورزی‌های ما کدام است؟، خواهم گفت: فراغت از سنت. پرداختن به اندیشه‌های فیلسوفان کلاسیک از خلال متون ایشان، لااقل در حد و اندازه‌هایی که ما به فلسفه‌ورزی مشغول هستیم، بدون آشنایی با سنت‌های اصلی خوانش متون آن فیلسوف و در سطوحی مشخص، بدون اتخاذ موضع یک سنت خاص یا برآیندی همساز و منسجم از سنت‌های تفسیری هم‌راستا، نه تنها عملاً از عمق کافی برخوردار نخواهد بود، بلکه تناقض‌های درون ماندگار چنین برخوردی نیز تا مدت‌ها بر ما پوشیده خواهد ماند و در بهترین حالت، خوانش ما تنها در حد مشترک اجماع همگانی بر سر خوانش آن فیلسوف متوقف خواهد ماند.

این اجماع همگانی نیز عموماً خلاصه‌ای تاریخ فلسفه‌ای بیش نخواهد بود، چرا که تاریخ فلسفه‌ها اکثرا حاوی همین خوانش‌های مورد اجماع عمومی، و به تعبیری دیگر، حاوی فرازهای منجمدشدۀ فلسفه‌اند. بستری که بخش‌های زندۀ فلسفه در آن به نشو و نما مشغول است، مباحثات موجود بر سر موارد مورد اختلاف است. از بطن همین مرزبندی‌هاست که سنت‌ها و پارادایم‌های مکاتب فلسفی بیرون می‌آیند.

کانت و هگل که جای خود دارند، اگر کسی حتی مدعی در اختیار داشتن فهمی از فلسفۀ افلاطون باشد، اما نتواند به این پرسش پاسخ دهد که این فهم او ذیل کدام سنت تفسیر افلاطون می‌گنجد، این خود نشانه‌ای آشکار از رویکرد منجمد و تاریخ‌فلسفه‌ای او به فلسفۀ افلاطون است. چنین کسی عملاً در ناحیۀ فراغ سنت به افلاطون مشغول است و نه در منطقۀ زندۀ آن. ای‌بسا برای ما که از اساس از پوسته‌های خشک درخت فلسفه تغذیه می‌کنیم و قرن‌هاست که از پروسه‌های حیاتی آن بدور مانده‌ایم، این نکته شگفت بنماید و از خود بپرسیم که مگر خوانش افلاطون هم پس از دوهزار و چندصد سال سنت دارد؟ آری دارد، اما دریغ که برای ما همیشه یک داستان تکراری را به عنوان فلسفۀ افلاطون بازگو کرده‌اند بی‌آنکه نه گوینده و نه شنونده بدان آگاه بوده باشند که این داستان‌ها تاریخ‌فلسفه‌ای بیش نبوده است.

افلاطون را از منظر مکتب نوافلاطونی جوری می‌توان قرائت کرد و از منظر مکتب تفسیری متأثر از شلایرماخر جوری دیگر، و باز از منظر مکتب میلان و توبینگن، از منظر جوانی رئاله، هانس یواخیم کرمر و تماس سلژاک جوری دیگر، چنان که اکنون در قرن بیست‌ویکم نیز نمی‌توان سخن از افلاطون به میان آورد و نگاهی به سنت‌های خوانش فلسفۀ او نداشت.

اما ما حتی توان گفتگو یا مواجهۀ زنده با سنت‌های موجود را نیز نداریم و اتخاذ و انتخاب‌هامان در وادی سنت‌های موجود نیز بیشتر از جنس تصادف یا ذوق و سلیقه و یا تقلید است، چرا که این گفتگو و مواجهۀ زنده مستلزم ابزارهایی است که ما از آن بی‌بهره‌ایم. مهم‌ترین این ابزارها دانستن زبان متن و مسلح بودن به روش‌های فیلولوژیک و هنرمنوتیک خوانش متون است. در این معناست که زبان‌ندانی و فراغت از سنت بواقع نمودهای متفاوت یک پدیدۀ واحد بشمار می‌روند.

کد خبر 4406041

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha