به گزارش خبرنگار مهر، متن زیر یادداشتی است که مصطفی دلشاد تهرانی، در مورد ویژگی های حاکمیتی و مدیریتی ملکه سبأ نوشته است:
در منطق قرآن کریم، شایستگی ادارۀ امور تابع مجموعهای ویژگی است، مانند درایت، معرفت، عدالت، قوت و سلامت و تابع قومیت، شیخوخیت و جنسیت نیست؛ چنان که در آیه ۵۸ سورۀ نساء این امر به صورت یک اصل کلی و حاکم بیان شده است: «إِنَّ اللهَ یَأمُرُکُم أن تُؤَدُّوا الأماناتِ إلَی أهلِها: بی گمان خداوند به شما فرمان می دهد که امانت ها را به شایستگانش بسپارید.»
واژۀ امانات اسم جمعی است که الف و لام بر سر آن آمده و افادۀ عموم می کند و هر گونه امانتی را شامل می شود و از جمله مهم ترین امانتها، امانت ادارۀ امور است.
در دیدگاه قرآنی، زن ضعیفه و بی تدبیر نیست و در توانایی های روحی و تدبیرورزی تفاوتی میان مرد و زن نیست، چنان که در داستان ملکۀ سبا، تصویری که قرآن کریم از زن و خردمندی، دوراندیشی و تدبیرورزی او ارائه می دهد، بسیار درخور توجه است تا نوع نگاهشناسی قرآنی در این موضوع روشن شود.
در آیات ۲۹ تا ۳۵ سورۀ نمل بخشی از این داستان چنین آمده است: «قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلاَ إِنِّی أُلْقِیَ إِلَیَّ کِتَابٌ کَرِیمٌ. إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمَانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ. أَلاَّ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ: [ملکۀ سبا] گفت: ای سران [کشور] نامه ای ارجمند برای من آمده است ، که از طرف سلیمان است و [مضمون آن] این است: به نام خداوند بخشایندۀ بخشایشگر . بر من بزرگی مکنید و مرا از در اطاعت درآیید.
«قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلاَءُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِی وَ مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرًا حَتَّی تَشْهَدُونِ: [ملکۀ سبا] گفت: ای سران [کشور] در کارم به من نظر دهید که بی حضور شما [تا به حال] کاری را فیصله نداده ام.
«قَالُوا نَحْنُ أُولُوا قُوَّةٍ وَ أُولُوا بَأْسٍ شَدِیدٍ وَ الاْمْرُ إِلَیْکِ فَانْظُرِی مَاذَا تَأْمُرِینَ: گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم ، ولی اختیار کار با توست، بنگر چه فرمان می ده؟
«قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یَفْعَلُونَ. وَ إِنِّی مُرْسِلَةٌ إِلَیْهِمْ بِهَدِیَّةٍ فَنَاظِرَةٌ بِمَ یَرْجِعُ الْمُرْسَلُونَ: [ملکۀ سبا] گفت: پادشاهان چون به شهری درآیند ، آن را تباه و عزیزانش را خوار می گردانند، و این گونه می کنندو [اینک] من ارمغانی به سویشان می فرستم و می نگرم که فرستادگان [من] با چه چیز باز می گردند.
ماجرای سلیمان و ملکه سبا چنین پیش آمد که هدهد طی گزارش خود به سلیمان گفت که به سرزمین سبا رفته و در آنجا زنی را یافته که بر آن سرزمین حکومت میکرده و همهچیز در اختیار داشته است؛ و اینکه آن زن و قومش در برابر خورشید سجده میکردهاند. پس سلیمان نامهای کوتاه و پرعمق نوشت و به هدهد داد تا آن را به سرزمین سبا ببرد و بر ملکه سبا و کارگزارانش بیفکند.
ملکه سبا نامه سلیمان را گشود و پیام آن را بهخوبی دریافت. آنگاه مسئولان کشوری و لشکری را خواند و از نامه سلیمان مؤدبانه یاد کرد و از آنان مدبرانه مشورت خواست. آنان اظهار کردند که از قدرت کافی و نیروی نظامی وافی برخوردارند و نظر به مقابله و جنگ دارند، اما ملکه سبا با بیان راه و رسم پادشاهان، آنان را به هشیاری و دقت نظر و دوراندیشی فراخواند و افزود که برای سنجیدن سلیمان هدایایی برای او بفرستند، که اگر پادشاه و قدرتطلب باشد آن هدایا را میپذیرد و آنگاه وقت ایستادن و مقاومت کردن است، و اگر پیامبر و هدایتطلب باشد، آنگاه راه نجات عاقلانه رفتار نمودن باشد.
بدینترتیب، ملکه سبا مدبرانه از جنگ و خونریزی جلوگیری نمود و پس از ملاقات با سلیمان به خدای یکتا ایمان آورد.این داستان، فقط بیان یک داستان نیست ، بیان واقعیت انسانی و مدیریتی است؛ و قرآن کریم می آموزد که چگونه به مسئله مدیریت و ویژگی های لازم برای مدیریت توجه بشود.
خداوند به ما فهم درست قرآن کریم و بهره مندی از آن را در میدان عمل عنایت کند.
نظر شما