یادداشتی از محمد کرمی‌نیا؛

پیوند فلسفه و الهیات

پیوند فلسفه و الهیات

فلسفه اسلامی، سنتی فلسفی است که به طور ظریفی توانسته عقل را با وحی الهی پیوند دهد، اما در غرب این پیوند از سوی بسیاری از متفکران سکولار مورد توجه قرار نگرفته است.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه_محمد کرمی نیا*: بیشتر فیلسوفان در غرب از «پیتاگوراس» (فیثاغورث)- اولین کسی که به عنوان فیلسوف در غرب شناخته می شود- تا دوران کنونی به خدا، یا خدایان و وحی توجه داشته اند. بر این اساس حتی باید منتقدان جدی دین در غرب از اسپینوزا تا هیوم و از کانت تا برتراند راسل را نیز ارج نهاد؛ چرا که این فیلسوفان نیز مسائل مهمی را طرح و مورد بحث قرار داده اند. دلایل مختلفی برای این مطالعه وجود دارد. یکی از دلایل این است که باید توجه داشته باشیم که فلسفه اسلامی تأثیر عمیق و ژرفی بر غرب گذاشته است و از این جهت باید قدردان فلسفه اسلامی بود. این در حالی است که در خصوص نقش فیلسوفان عرب و فارس در شکل دادن به اندیشه های فیلسوفان مهمی چون آکوئیناس، دکارت و هیوم توجه مناسبی صورت نگرفته است و این نقش مورد توجه چندانی نبوده است. این سه فیلسوف تنها فیلسوفانی نیستند که از فلاسفه اسلامی و ایرانی متأثر شده اند، بلکه فیلسوفان زیادی در سنت فلسفه غرب هستند که از آرای فیلسوفان اسلامی و ایرانی متأثر شده اند.

دلیل دوم برای مطالعه آرای فیلسوفان اسلامی در حال حاضر این است که فلسفه اسلامی از تداوم و ثبات گسترده تری برای ارزیابی نقش برهان، تجربه و تصور برخوردار است. لازم به ذکر است که این نکته را نیز باید گوشزد کرد که فلسفه اسلامی پیچیده است و سنتی فلسفی است که به طور ظریفی توانسته عقل را با وحی الهی پیوند دهد.

فلسفه اسلامی از آراء و اندیشه های افلاطون و ارسطو بهره برده و این اندیشه را بسط داده است. تأثیر افلاطون و آرای نوافلاطونی ها، مبنای دنیامحوری که ارسطو بنیان نهاده بود را تغییر داد. نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که در حالی که این تفکر و احساس وجود دارد که ارسطو از افلاطون سکولارتر است- در برهان، در اندیشه- در شرق زمینه ساز این شد که میان فلسفه و الهیات نوعی پیوند برقرار شود، اما در غرب این پیوند از سوی بسیاری از متفکران سکولار مورد توجه قرار نگرفته و فلسفه و الهیات با یکدیگر پیوندی ندارند.

صدها سال بعد از عصر روشنگری در اروپا اندیشمندان و اساتید مختلفی هستند که در تلاش هستند تا روشنگری و اهمیت آن را بشناسند. کانت به دنبال این بود که معرفت و دانش ما از جهان و خدا را از رهگذر نقد اصول متافیزیکی سنتی با فهم جدید جایگزین کند. کانت به دنبال این بود تا ایمان به خدا، آزادی اراده و بی اخلاقی های افراد را بیشتر بر اساس عقل عملی بنا نهد تا استدلالهای متافیزیکی و سعی داشت که ایمان ما به امر قدسی محفوظ بماند و امید و آرزوی تحقق عدالت جهانی در ما باقی بماند. قرار بود این ابقا بر اساس عقلانیت باشد.

بعد از کانت و آنچه به دوره رمانتیک معروف شد، بسیاری از فیلسوفان و شعرا راهی را هموار کردند که بر اساس آن این استدلال که عقلانیت مقدس است را از بین می برد. در واقع آنها از عقلانیت تقدس زدایی کردند. امروزه متافیزیک بازگشته است اگرچه منتقدان زیادی دارد البته مدافعانی نیز دارد.

*پژوهشگر علوم قرآن و فلسفه اسلامی

کد خبر 4514133

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha