۲۰ بهمن ۱۳۹۷، ۲۲:۰۰

مهر گزارش می‌دهد؛

روایت رشادت رزمنده قمی در پالمیرا/ همزمانی ازدواج پسر و شهادت پدر

روایت رشادت رزمنده قمی در پالمیرا/ همزمانی ازدواج پسر و شهادت پدر

قم - شهید «حاج احمد جلالی نسب» فرمانده عملیات یگان امنیتی امام علی(ع) سپاه استان قم از جمله شهدای مدافع حرم است که پیکر مطهرش هنوز به میهن اسلامی بازنگشته است.

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - مهدی بخشی سورکی: متولد روستای شیم آباد سبزوار (روستایی که در دوران دفاع مقدس ۴۵ شهید را تقدیم انقلاب کرد) بود و اولین شهید مدافع حرم این روستا نام گرفت؛ او همان دوران نوجوانی با خانواده‌اش به قم مهاجرت می‌کند و در جوار کریمه اهل بیت(ع) ساکن می‌شود.

پسر حاج احمد روز تولد حضرت زینب(س) دختر دار می‌شود که با اصرار او نامش را زینب می‌گذارند و این‌گونه شد که اسم جهادی‌اش را ابوزینب انتخاب کرد.

پسرش می‌گوید صبح روز تولد دخترم زینب، حاج احمد از خوشحالی سر از پا نمی‌شناخت پیامکی تنظیم کرد و برای همه فرستاد «سلام تولد حضرت زینب(س) بر شما مبارک، من زینب هستم نوه حاج احمد»

ماجرای گزارش ما داستان رشادت‌های دلیرمردی است که برای ایستادگی در برابر تکفیری‌ها از همه زندگی‌اش گذشت؛ می‌خواهیم از حاج احمد جلالی نسب فرمانده عملیات یگان امنیتی امام علی(ع) سپاه استان قم بگوییم.

همسرش می‌گفت در گلزار شهدای قم قبری خریده بودیم برای خودمان؛ اما سرنوشت به گونه‌ای برای حاج احمد رقم خورد که پیکرش هم دیگر به وطن بازنگشت.

شهید مدافع حرم حاج احمد جلالی نسب با ورود به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی توانست مدارج علمی خود در دانشگاه افسری امام حسین(ع) را در بخش‌های زرهی، امنیتی و پدافندی کسب کند.

او برای چندین بار در بهار سال ۹۵ از شهر مقدس قم به عنوان مشاور ارشد نظامی راهی مناطق عملیاتی سوریه شد.

پیروزی‌های جبهه مقاومت و آزادسازی موصل عراق و حلب سوریه، تکفیری‌ها را وادار کرد به دیگر شهرهای سوریه حمله‌ور شوند

پیروزی‌های جبهه مقاومت و آزادسازی موصل عراق و حلب سوریه، تکفیری‌ها را وادار کرد برای آنکه سرپوش بر شکست‌های خود بگذارند به دیگر شهرهای سوریه حمله‌ور شوند که شهر «تدمر» یا پالمیرا از جمله آنها بود که شهید حاج احمد جلالی نسب جانشین مسئول خط عملیاتی شهر تدمر بود.

همرزمانش می‌گویند حاج احمد در زمینه ادوات زرهی و توپخانه تسلط داشت و به همین دلیل در طی دوران حضورش در مناطق عملیاتی سوریه، مسئولیت‌هایی در این بخش داشت که در یکی از عملیات‌ها در همین شهر تدمر وقتی در محاصره داعشی‌ها قرار داشت از ناحیه بازو مجروح که پس از بازگشت به ایران و گذراندن دوران نقاهت مجدد راهی سوریه می‌شود.

حاج احمد علاقه زیادی داشت تا در مراسم پیاده‌روی اربعین حسینی(ع) شرکت کند اما برای نظامی‌ها محدودیت‌هایی وجود داشت؛ او و چند نفر از همکارانش تصمیم می‌گیرند تا مقدمات رفتنشان را فراهم کنند اما در میانه راه، این شهید مدافع حرم منصرف می‌شود و از دوستانش می‌خواهد تا پاسپورتش را تحویل اداره گذرنامه ندهند و از همان‌جا تصمیم می‌گیرد تا برای اعزام به سوریه اقدام کند.

ماجرای ازدواج فرزند

حاج احمد قبل از محرم و اعزام شدنش به سوریه برای علی پسرش خواستگاری می‌رود اما چون زمان زیادی برای انجام مراسم عقد قبل از فرارسیدن ماه محرم نبود، خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند تا بعد از محرم و صفر مراسم عقد را برگزار کنند.

محمدرضا جلالی نسب برادر شهید می‌گوید: در بار آخری که حاج احمد به سوریه اعزام شده بود در روز ۸ ربیع الأول با من تماس گرفت و گفت قرار بود جشن علی را ۱۷ ربیع الاول برگزار کنیم اما تلاش کنید این مراسم زودتر برگزار شود که با درخواست حاج احمد و موافقت خانواده عروس قرار شد تا مراسم عقد در روز ۹ ربیع الاول در حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها برگزار شد که اینگونه هم شد.

ابو معراج یکی از همرزمان حاج احمد بعد از شهادت او برای خانواده‌اش تعریف می‌کند بعد از آنکه خبر به حاج احمد رسید که خطبه عقد پسرش خوانده شد خوشحالی عجیبی داشت.

حاج احمد روز عقد پسرش، قبل از جاری کردن خطبه عقد تماس می‌گیرد و به گفته فرزند ارشدش همان‌جا با همه فامیل تلفنی صحبت می‌کند و از آنجا که خادم بخش تنظیف حرم بود به یکی از خدام سفارش می‌کند که برای عروس و داماد دو فیش غذای تبرکی حرم تهیه کند.

همسرش می‌گوید حاج احمد روز دهم ربیع الاول با من تماس گرفت و تأکید داشت که خریدهای مراسم عروسی را هر چه زودتر انجام دهیم که شاید بعدها فرصت نشود و من نمی‌دانستم که چند ساعت بعد قرار است عملیاتشان آغاز شود.

حاج احمد جلالی نسب و رزمندگان جبهه مقاومت نقشه تکفیری‌ها برای اشغال تدمر به منظور تقویت نیروهایشان و ایجاد انگیزه مجدد در پی شکست‌های حلب و موصل را پی برده بودند و به همین دلیل او با همراهی شهید اکبرزاده برای شناسایی منطقه به خارج از این شهر می‌رود.

یکی از همرزمان شهید جلالی نسب می‌گوید حمله تکفیری‌ها به شهر تدمر آغاز شده بود که یکی از پادگان‌های مستقر در آن منطقه که سربازان روسی در آن حضور داشتند عقب نشینی کردند و شرایط سخت و آتش داعشی‌ها گسترده شد.

با دستور عقب نشینی یکی از بچه‌های فاطمیون پشت بی سیم می‌گوید رزمندگان ایرانی برگردند ما باید بمانیم که وقتی شهید جلالی نسب این گفت و شنود را می‌شنود تا آخر در خط می‌ماند.

حاج احمد جلالی نسب در محاصره نیروهای داعشی قرار می‌گیرد و وقتی یکی از رزمندگان دچار مجروحیت می‌شود حاج احمد پشت خودروی زرهی جای او می‌رود و مشغول تیراندازی می‌شود که دقایقی بعد یک فروند موشک کوروز به خودرو وی اصابت می‌کند و حاج احمد به درجه رفیع شهادت نائل می‌آید و آتش دشمن به قدری سنگین بوده که همرزمانش نتوانستند پیکرش را بازگردانند.

تربیت در خانواده‌ای انقلابی و جهادی

شهربانوی صداقت‌نیا، مادر شهیدجاویدالاثر احمد جلالی نسب در گفتگو با خبرنگار مهر از سختی‌های زندگی خود می‌گوید و اینکه همسرش برای آنکه نمی‌خواست فرزندانش مشقت‌هایی که آنان تحمل کردند را تجربه کنند، تصمیم گرفت به قم مهاجرت کند که این اتفاق بعد از سال‌های دفاع مقدس صورت گرفت.

مادر رنج کشیده این شهید، از مجاهدت‌های خانواده‌اش برای دفاع از وطن و انقلاب می‌گوید که یکی از برادرانش در جنگ به شهادت رسیده و یکی از خواهرانش مادر شهید علی اصغر ذوالفقاری است و خواهر کوچکش نیز همسرش را در دفاع از میهن اسلامی در جبهه‌های حق علیه باطل از دست داده و ۶ یادگار آن شهید را با زحمت و سختی بزرگ کرده است.

وی از خصوصیات اخلاقی فرزند شهیدش برایمان تعریف می‌کند و می‌گوید حاج احمد هر روز تلاش می‌کرد تا یک بار هم که شده با من تماس بگیرد و حال و احوال کند و هفته‌ای دو بار نیز به خانه‌ ما می‌آمد و وقتی چیزی از او می‌خواستم بلافاصله مهیا می‌کرد.

مادر شهید جلالی نسب گفت: حاج احمد با خانواده و اطرافیانش بسیار صمیمی بود و موردی سراغ ندارم که کسی از او ناراضی باشد و وقتی به شهادت رسید احساس کردم قوت زانوهایم رفت.

این مادر شهید می‌گوید: احمد وقتی برای بار اول گفت می‌خواهم به سوریه بروم مخالفتی نشان ندادم اما بعد از مجروحیتش از او خواستم که دیگر به منطقه نرود ولی او گفت مادرجان شما ۶ فرزند داری و باید خمسش را بدهی که همین حرفش باعث شد مقاومتی برای رفتنش به سوریه در اعزام‌های بعدی نشان ندهم.

خانواده شهید جلالی نسب را می‌توان مصداق بارز یک خانواده انقلابی و جهادی برشمرد که مردان خانواده در سالهای جنگ در دفاع از خاک وطن جانانه جنگیدند و این سالها نیز حاج احمد و برادر دیگرش در آن سوی مرزها در دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و حریم آل الله از زن و بچه و زندگی گذشتند و در برابر تکفیری‌ها ایستادگی کردند.

احترام به لباس پاسداری

معصومه شم آبادی همسر شهید جلالی نسب نیز در گفتگو با خبرنگار مهر، از روزهای زندگی با این شهید جاویدالاثر برایمان می‌گوید.

وی با اشاره به چگونگی ازدواجش با حاج احمد گفت: همزمان دو خواستگار داشتم که یکی از لحاظ موقعیت مالی شرایط خوبی داشت و دیگری شهید احمد بود که ایمان و مؤمن بودن ایشان مرا مجاب کرد تا انتخابم او باشد.

همسر شهید جلالی نسب ادامه داد: سال ۷۱ ازدواج کردیم و من دوست داشتم محل سکونتمان قم باشد، او هم قول داد این خواسته مرا بپذیرد، هر چند که گفت دوست دارم وارد سپاه شوم و ممکن است محدودیت‌هایی برایم در انتخاب محل سکونت وجود داشته باشد.

خانم شم آبادی از روحیات حاج احمد نیز برایمان می‌گوید که او احترام خاصی برای لباس سبز سپاه قائل بود و از من می‌خولست تا بدون وضو لباس‌هایش را نشویم و خودش هم می‌گفت من بدون وضو این لباس را بر تن نمی‌کنم.

همسر شهید می‌گوید: حاج احمد انسان متواضعی بود و برای والدین احترام و اهمیت خاصی قائل می‌شد؛ پدرش که در اواخر عمرشان مبتلا به آلزایمر شده بود مشکلات خاص خودش را داشت، اما حاج احمد در کمال احترام و محبت با پدر برخورد می‌کرد و کارهایش را انجام می‌دهد.

همسر شهید جلالی نسب ادامه می‌دهد که با جدی شدن جنگ در سوریه به ما گفت که ممکن است به منطقه اعزام شود و حتی فرصت برای خداحافظی هم فراهم نشود.

همسر شهید می‌گوید: حاج احمد انسان متواضعی بود و برای والدین احترام و اهمیت خاصی قائل می‌شد

وی افزود: در بار دوم اعزام در یکی از عملیات‌ها از ناحیه بازو مورد اصابت گلوله قرار گرفت و برای طی درمان به ایران بازگشت اما پس از مدتی با وجود مخالفت‌هایی که سپاه استان در اعزام ایشان داشت اما با رایزنی‌ها و اصرار بسیار توانست آنان را راضی کند که دوباره به منطقه برود.

شیم آبادی گفت: وقتی خبر شهادت حاج احمد را به من دادند دو رکعت نماز خواندم و فقط از خداوند خواستم تا تحمل و صبر این اتفاق را به من بدهد.

او می‌گوید که حضور حاج احمد را در خانه حس می‌کنم و بیشتر وقت‌ها با او درد دل می‌کنم و شبی هم خوابش را دیدم و از او پرسیدم چرا بعد از سه ماه خبری از شما نیست و او جواب داد که ۵ ماه شده است و بعد از بیدار شدن از خواب؛ حساب کردم که درست گفته دقیقاً ۵ ماه از تاریخ شهادتش گذشته است.

در بخشی از وصیتنامه شهید جاویدالاثر احمد جلالی نسب می‌خوانیم که «اینجانب دفاع از حرم اهل بیت سلام الله علیها را با علم و آگاهی به اینکه وظیفه هر مسلمانی دفاع از اهل بیت(ع) که همان اجر و مزد رسالت نبی اکرم(ص) است و در قرآن کریم آمده است انتخاب کردم و خدا را شاهد و ناظر می‌گیرم که مسائل مادی و هیچ اجباری در این راه نبوده است و به همسر و فرزندانم توصیه می‌کنم که همیشه و در همه حال پیرو ولایت ائمه اطهار(ع) و ولی فقیه زمان حضرت امام خامنه‌ای باشند و خود را مدیون دین مبین اسلام و رهبری و انقلاب بدانند.»

آری امنیت و آسایش این روزهای کشور مرهون رشادت و جان فشانی های شهدا، جانبازان، ایثارگران و خانواده‌های معظم ایشان است و وظیفه هر ایرانی قدرشناس، تجلیل از عظمت کار این عزیزان است.

امروز در حالی طلیعه چهل سالگی پیروزی انقلاب اسلامی را به نظاره می‌نشینیم که خون‌های پاک هزاران نفر از بهترین جوانان این مرز و بوم پای شجره طیبه انقلاب اسلامی ریخته شده تا پرچم دین، اسلام و قرآن در این کشوری برافراشته باشد و عظمت و اهمیت کار مدافعان حرم آنجا مشخص می‌شود که رهبر معظم انقلاب به زیبایی در دیدار با خانواده‌های معظم شهدای مدافع حرم بیان فرمودند «این‌ها رفتند با دشمنی مبارزه کردند که اگر اینها مبارزه نمی‌کردند، این دشمن می‌آمد داخل کشور... اگر جلویش گرفته نمی‌شد، ما باید اینجا در کرمانشاه و همدان و بقیه استان‌ها با اینها می‌جنگیدیم و جلوی اینها را می‌گرفتیم و در واقع این شهدای عزیز ما جان خودشان را در راه دفاع از کشور، ملت، دین، انقلاب اسلامی فدا کردند.»

کد خبر 4538008

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha