خبرگزاری مهر - گروه استانها - هدی خرمآبادی: کمتر کسی است که امروز دربارۀ مدارس طبیعت اطلاعاتی نداشته باشد که این امر فارغ از تلاش بیوقفه ایدهپرداز این مدارس در ایران و همت دوستداران طبیعت، از سوی دیگر مدیون فضای مجازی و سرعت و سهولت دسترسی به اخبار است.
مدارس طبیعتی که امروز در کشور مرز ۸۰ را هم در نوردیدهاند و چنان محکم و قدرتمند پیش میروند که خیال ایستادن ندارند.
در مدارس طبیعت «بازی» به عنوان مهمترین فعالیت کودک به رسمیت شناخته میشود، از این رو به او اجازه داده میشود که بدون دخالت بزرگترها و نگرانی والدین آن گونه که خود دوست دارند نه آن طور که دیگران میخواهند، بازی کنند و در خلال این بازی، فرایند یادگیری و رشد جسمی، شناختی، عاطفی و … کودک تکمیل میشود.
کودکانی که امروز به واسطۀ زندگی ماشینی در آپارتمانهای محصور زندانی شدهاند و خیال و عاطفهشان کمتر در طبیعت به پرواز در میآید، مدارس طبیعت فرصت ارزشمندی است تا به قوۀ تخیل، عاطفه و حسّ کودک پر و بال دهند.
نکتۀ قابل تأمل اما این است که در دورۀ معصومه ابتکار، متولی مدارس طبیعت، سازمان حفاظت از محیط زیست بود و در دورۀ عیسی کلانتری این مدارس با موانعی روبهرو شدند و مدتی است زمزمههایی دربارۀ نظارت آموزش و پرورش بر این مدارس به گوش میرسد.
برای بررسی این مسئله و ابهامهایی که در این زمینه وجود دارد با مهندس محمد درویش، یکی از مروجان و حامیان تأثیرگذار مدارس طبیعت گفتوگو کردیم.
وضعیت سیستم آموزشی فعلی را چگونه ارزیابی میکنید؟
سیستم آموزشی کنونی ما چند مزیت و چند لکنت دارد که نباید و نمیشود از آنها غفلت کرد. یکی از مهمترین مزیتهای این سیستم، تلاش برای گسترش آموزش و پرورش در نقاط دورافتاده است.
شاید بیش از صد کلاس درس ما با کمتر از ۵ دانشآموز تشکیل میشود اما همچنان با قدرت به کار خود ادامه میدهند تا هیچ کودکی از تحصیل بازنماند. عزم دولت برای بهرهمندی کودکان از مقولۀ آموزش بسیار ارزشمند و ستودنی است.
با وجود این، نکته اینجا است که آموزش و پرروش نتوانسته متناسب با واقعیتهای امروز خودش را بهروز کند. سیستم آموزش و پرورش ما زمانی شکل گرفت که ۸۰ درصد مردم روستانشین بودند و این آمار امروز عکس شده است.
اتفاقی که در این جابهجایی آمار افتاده، محروم شدن کودکان از آموزگار ارزشمندی به نام «طبیعت» است. کودک امروز مجال زیست در طبیعت را ندارد. از این رو، باید شرایط بودن در طبیعت را به ویژه برای کودکان مهدکودک و ابتدایی و با تاکید بیشتر برای سنین کلاس اول و دوم فراهم کرد.
سیستم آموزش و پرورش باید مسیری را طی کند که احساس رقابت و مقایسه کودکان را با هم خاتمه دهد تا مدرسه برای آنها عذابآور و پراضطراب نباشد. باید کاری کنیم که ضربالمثل «فیتیله، فردا تعطیله» منسوخ شود.
به زعم برخی، فعالیت مدارس طبیعت و روند بازی کودک در این بسترها به رسمیت شناخته نشده، از این رو در شمار مخالفان مدارس طبیعت بر طبل ناامیدی و مخالفت میکوبند، نظرتان چیست؟
طبیعی است که هر طرح و ایدۀ جدیدی برای مدتی ناشناخته و البته خیل منتقدان و مخالفان خود را داشته باشد. ما باید بستری را ایجاد کنیم تا این ایدهها و فعالیتهای نوین، فرصت آزمون پس دادن برایشان فراهم شود و پس از گذران دورهای چند ساله با مقایسه مشابهتهای جهانی دربارۀ آنها به قضاوت بنشینیم و کاستیهای آنها را مرتفع کنیم.
به نظر شما اگر آموزش و پرورش متولی مدارس طبیعت شود، مسیر این مدارس منحرف نمیشود و به شکل مدارس عادی آموزش و پرورش در نمیآیند؟
باید دید در شیوهنامۀ اجرایی مدارس طبیعت چه مواردی لحاظ میشود. در حال حاضر نمیتوان دربارۀ این موضوع پیشداوری کرد.
اگر مدارس طبیعت به همین شکل کنونی ادامۀ فعالیت دهند و ارگانهایی مانند محیط زیست، آموزش و پرورش، میراث فرهنگی و … تنها بر روند فعالیت این مدارس نظارت کنند، نه تنها مشکلی پیش نمیآید که بستر بالندگی هر چه بیشتر این مدارس فراهم میشود و امیدبخش خواهد بود.
امیدوارم با برگزاری جلسهای با وزیر آموزش و پرورش به جمعبندیهای خوبی در این موضوع برسیم و به ابهامات و سوالات اینچنینی پاسخ روشن و قاطعی داده شود.
برخی بر این باورند که تسهیلگران و مؤسسان مدارس طبیعت حتماً باید در حوزۀ محیط زیست تخصص داشته باشند، نظرتان چیست؟
این باور از اساس اشتباه است، چراکه در مدارس طبیعت نباید به کودک پاسخ مستقیم داده شود بلکه تنها شرایط پرسشگری و جستوجوی پاسخ را فراهم میکنیم.
آیا تناقضی بین اینکه کودکی به مدرسه عادی رود و ساعاتی را در مدرسه طبیعت بگذارند، وجود دارد؟
نه تنها تناقضی وجود ندارد بلکه حضور همزمان کودک در مدرسۀ عادی با مدرسه طبیعت موجب شده تا ضریب یادگیری تا ۲۵ درصد و کنترل بیشفعالی تا ۴۰ درصد در کودک متحول شود.
مدارس طبیعت بر این نکته تاکید دارند که کودک از یک تا هفت سالگی تماموقت در مدرسه طبیعت باشد و از هفت سالگی به بعد نیمروز را در مدرسه طبیعت بگذراند.
سخن آخر:
من یقین دارم کسانی که امروز در جرگۀ مخالفان و منتقدان مدارس طبیعت هستند، اگر از نزدیک بازدیدی از مدارس طبیعت داشته باشند و یا با والدین کودکانی که به مدرسه طبیعت میروند گفتوگوی کوتاهی کنند، در شمار حامیان مدارس طبیعت درمیآیند، چراکه واقعیت مدارس طبیعت را از نزدیک لمس میکنند.
به امید روزی که همۀ کودکان شرایط زیست در طبیعت را داشته باشند و کودکیشان سر چهارراهها و کوچههای ذلت و خواری خاکستر نشود.
به امید روزی که بتوانیم با ترویج مدارس طبیعت محیطبانانی واقعی به معنای واقعی کلمه پرورش دهیم؛ محیطبانانی که معنی گِل شدن آب را میفهمند، پرندگان بیآشیان را از قلع و قمع درختان شهر درک میکنند و باورشان طبیعت و زیبایی طبیعت و مهربانی است. چنین فرزندانی تنها با دگرگونی سیستم آموزش و پرورش متناسب با واقعیتهای روز است.
نظر شما