به گزارش خبرنگار مهر همایش «از مدارس نوین تا دانشگاه در ایران» صبح امروز در پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم برگزار شد.
در ابتدای این همایش رضا ماحوزی دبیر علمی آن گزارشی از چیستی و چرایی همایش ارائه داد و پس از آن حسین میرزایی رئیس پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی در مورد موضوع وضعیت آموزش در ایران از قاجار تا پهلوی سخنرانی کرد.
وی در ابتدا گفت: این همایش برای پژوهشکده نیست و حاصل یک کار جمعی است که در سال ۹۵ قرار شد گروههای پژوهشی برنامههای پژوهشی خود را اعلام کنند و این میز تخصصی هم مربوط به خود آقای ماحوزی است که امروز هم مدیریت جلسه را برعهده دارد.
وی ادامه داد: به اعتقاد من پژوهشکدهها به ستون استاد و پژوهشگر بنا شده اند. در دانشگاه دانشجو وجود دارد اما در پژوهشکدهها اساس کار بر پایه اعضای هیئت علمی است و به همین دلیل هرچه میزهای تخصصی و برنامههای پژوهشکدهها بیشتر باشد منشأ خیر و برکت هستند. ما در سال آینده، در ماههای اردیبهشت و آذر هم همایشهایی خواهیم داشت.
وی افزود: با مرور کتابهای حوزه تاریخ دانشگاه، عددی را دیدم که براساس اطلاعات آماری آن، تعداد دانش آموزان در سال ۱۳۰۱ حدود ۴۵ هزار نفر بوده است. این در حالی است که جمعیت در آن سال حدود ۲.۵ میلیون نفر بوده است. به این ترتیب در آن زمان نیم درصد از جمعیت کل کشور دانش آموز بودند. در سال ۱۳۱۹ این عدد به رقم ۲.۵ درصد میرسد. بنابراین ما انتظاراتمان خیلی نسبت به واقعیت تاریخی و آموزشی مان بالاست و کمی شتابزده عمل میکنیم.
میرزایی ادامه داد: عدد مدارس و دانش آموزان در تاریخ ایران بسیار اندک است. ممکن است در تاریخ اروپا و امریکا نیز چنین باشد. من مقایسه تطبیقی انجام ندادم اما به نظر میرسد آنچه ما در سابقه تاریخی خودمان میبینیم نشان میدهد که باید براساس واقعیت وضعیت تاریخی خودمان قدم برداریم. در مورد وضعیت آموزش عالی هم اینگونه بوده است. اگر اتفاقاتی که در حوزه آموزش وجود دارد را ببینیم و به اعداد و ارقامی که در گذشته هم وجود داشته نگاه کنیم بهتر متوجه می شویم که الان در چه نقطهای قرار داریم. با این مقایسه، میفهمیم که این جامعه رنج دوران برده است و ما باید در مباحث خود به سیر تاریخی آموزش توجه داشته باشیم.
رضا منصوری استاد دانشگاه صنعتی شریف در ادامه این همایش با موضوع ایرانیان چه برداشتی از علم، مدرسه و دارالفنون در جهان داشتند، سخنرانی کرد.
وی گفت: حدود ۱۰۰ سال پیش یک درصد از زنان کشور، با سواد بودند و ما وقتی این رقم را با وضعیت امروز مقایسه میکنیم متوجه می شویم که ایران چه سیری را طی کرده است. بر همین اساس صد سال آینده برای ما امیدوارانه تر میشود. البته در همین سالها یک سری افتخارات کاذب ما را دچار غروری کرده که نمیگذارد ما متوجه شویم که پدیده علم چیست.
وی افزود: در زمان تأسیس دارالفنون ما باهوشترین فرزندانمان را به آنجا فرستادیم اما بدترین معلمان غربی را برای تدریس آنها انتخاب کردیم. ما در مورد موضوع مفاهیم علمی بسیار عقب بودیم و نمیتوانستیم آموزش ببینیم. در مورد فلسفه بسیار نسبت به خود مغرور بودیم به طوری که خودمان را خورشید و غربیان را ستاره سها میدانستیم. همین غرور اجازه نمیداد که ما متوجه شویم دکارت چه گفته است. دارالفنون و دانشگاه تهران در کشور ما زمانی تأسیس شد که ما تصوری از علم و دانشگاه در کشور نداشتیم. حتی عیسی صدیق و محمدعلی فروغی هم که آثاری در این باره نوشته اند تصور درستی از علم نداشتند. چون مثلاً کسی مثل عیسی صدیق فرق بین کالج که آموزشگاه است با دانشگاه را متوجه نشده است. در دانشگاه علم تولید میشود ولی در کالج علم آموزش داده میشود.
منصوری تصریح کرد: متأسفانه تصورات ما از دانشگاه غلط است، حتی در دانشگاه صنعتی شریف که خود بنده هم در آنجا هستم، تصور درستی از علم وجود ندارد. ما هنوز نتوانستیم علم science را از knowledge دانش تفکیک کنیم. علم در دنیای مدرن یک پدیده برآمده است و سنخیتی با علمهای قبل و پیشامدرن ندارد. در سیستمی به وجود آمده که ارتباط خاصی بین پدیدههایش وجود دارد. علم از تعداد زیادی دانشمند پدید نمیآید. ما هنوز اجتماع علمی در ایران نداریم. به همین دلیل هم شاهد این هستیم که گاه بخش سیاسی کشور افراد برگزیده علم را انتخاب میکنند و به آنها جایزه میدهند. خیلی هم خوشمان میآید. در صورتی که ما اگر اجتماع علمی داشته باشیم نباید اجازه دهیم بخش سیاسی در کار ما دخالت کند.
استاد دانشگاه صنعتی شریف در پایان خاطرنشان کرد: مبنای تأسیس دارالفنون و دانشگاه تهران علم نبوده است.
اقبال قاسمی پویا استاد پژوهشگاه تعلیم و تربیت درباره موضوع مدارس جدید از آغاز تا حکومت پهلوی سخنرانی کرد.
وی گفت: پایههای نخستین نظام آموزشی ما در دوره حکومت قاجار گذاشته شد. در این دوره بود که بنیادهای نظام آموزش کهن اندک اندک و در رویارویی با روشنگران و طرفداران نظام نوین در هم ریخت و سرانجام جای خود را به نظام جدید آموزشی داد. در دوره قاجار مدارس از مکتب خانهها جدا شدند و کارزار سختی میان این دو در گرفت.
قاسمی پویا تصریح کرد: نظام نوین آموزشی با تأسیس مدارس جدید توسط اصلاح گران و طرفداران فرهنگی نو البته با تحمل رنجها و تهمتها و گاه با قیمت جان بانیان این مدارس پی ریزی شد. دارالفنون ساخته رضا شاه نبود و فقط در زمان او مدارس تجمیع شد. رضا شاه میخواست جا پای آتاتورک بگذارد و آموزش سکولار را رایج کند.
آرش حیدری استادیار دانشگاه علم و فرهنگ در ادامه این مراسم که در دارالفنون چه میگذشت. سخنرانی کرد. ارائه مقاله حیدری بر مبنای پژوهشی بود که وی، ابراهیم توفیق و سید مهدی یوسفی پیرامون مسئله علم در دارالفنون عصر ناصری انجام داده بودند.
حیدری اظهار داشت: تاریخ نگاری رایج، دارالفنون را همچون نهادی بازنمایی میکند که به تقلید از نسخههای غربی در دوره ناصری تأسیس شده است. خوانش مبتنی بر سنت- مدرنیته، دارالفنون را همچون امری مدرن که در گسست از سنت پدید آمده است، بازخوانی میکند و لذا در توضیح اثرگذاری آن و یا تولیدات و دگرگونیهایی که ممکن کرده است، گاه اغراق میکند. بنابراین خوانش ما از دارالفنون به قول فوکو درگیر خطای اکنون گرایی شده است. به این معنا که ما الان درگیر پدیدهای در گذشته هستیم که آن را درست متوجه نشده ایم.
استادیار دانشگاه علم و فرهنگ ادامه داد: در پژوهشی که ما انجام دادیم متون درسی دارالفنون را بررسی کردیم و متوجه شدیم که سه جریان در آن زمان وجود داشته است. جریان اول جریان عقلانیت، جریان دوم جریان مدرنیستی و جریان سوم هم مربوط به افرادی مثل نجم الدوله بوده است. براساس جریان اول ما عقلانیتی در حیات تاریخی داریم و آنچه ما را دچار بحران کرده است، فن و تکنیک است. براساس جریان دوم که در آن افرادی مثل انصاری و کاشانی وجود داشتند حرکت به سمتی پیش میرود که فرهنگ موجود منحط شده است براساس جریان سوم نگاه افرادی مثل نجم الدوله به علم انباشتی بوده است. یعنی آنها علم جدید را انباشتی بر آنچه از قبل وجود داشته، میدانند.
حیدری در پایان خاطرنشان کرد: براساس نتایج پژوهشی که ما انجام دادیم معلوم میشود که هر سه جریان در لحظه شکل بندی دارالفنون و سالهای بعد از آن حضور دارند و هنوز وارد رابطهای آنتاگونیستی با یکدیگر نشده اند. در سالهای بعد است که یکی از این نگاهها (نگاه گسستی) بر سایر نگاهها غلبه میکند و تاریخ نگاری معاصر در مواجهه با دارالفنون این عرصه را تنها ذیل آن نگاه میخواند و بخش بزرگی از نیروهای درون ماندگار این وضعیت را در پرانتز میگذارد.
نظر شما